ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (ترجمه وصيت‌نامه پطر کبير): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎س' به 'ی‌س')
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
    خط ۵۰: خط ۵۰:
    وصایای پطر کبیر بنیان کج و سنت سیئه‌ای بود که بعدها نتایج بسیار ناگواری داشت؛ چنان‎که مترجم پس از اشاره به بندهای دوازده چنین می‎نویسد: «حالا یک‎صدوچهل‎وپنج سال است که پطر کبیر انتقال نموده؛ از آن تاریخ به حال هر پادشاهی که بر روی تخت مشارالیه نشست، اجرای وصایای پطر کبیر را بر خود فرض و واجب دانسته و پیروی همان دستورالعمل می‎نماید؛ چنان‎که ظلم و تعدی‎هایی که از قیصر روس بر دولت لهستان رسیده، بر هر کسی ظاهر و علانیه است»<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>‎.
    وصایای پطر کبیر بنیان کج و سنت سیئه‌ای بود که بعدها نتایج بسیار ناگواری داشت؛ چنان‎که مترجم پس از اشاره به بندهای دوازده چنین می‎نویسد: «حالا یک‎صدوچهل‎وپنج سال است که پطر کبیر انتقال نموده؛ از آن تاریخ به حال هر پادشاهی که بر روی تخت مشارالیه نشست، اجرای وصایای پطر کبیر را بر خود فرض و واجب دانسته و پیروی همان دستورالعمل می‎نماید؛ چنان‎که ظلم و تعدی‎هایی که از قیصر روس بر دولت لهستان رسیده، بر هر کسی ظاهر و علانیه است»<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>‎.


    «در حقیقت آب حیات»، از جمله عناوین کتاب است که پیرامون آن چنین می‎خوانیم: «... در دنیا بسی اشخاص یافته می‎شود که از حقیقت آب حیات بی‎خبر و از ماهیت آن مستحضر نیستند. اگرچه در تمام کتاب‌های قصص و حکایات و ضرب‎المثل‎های مخلوق لفظ مذکور دیده می‎شود و در کتب مقدسه هر مذهب در خصوص این مطلب اشاره شده است. گویند اسکندر ذوالقرنین به طلب آب حیات صحراهای قفر را مساحت کرد و دشت ظلمات را پیمود و برای حصول آن انواع و اقسام مشقت را متحمل شد. تفأل‎ها زد و زایجه‎ها کشیده و از منجمین تحقیقات کرد؛ لیکن عاقبت الامر به مصداق شعر:  
    «در حقیقت آب حیات»، از جمله عناوین کتاب است که پیرامون آن چنین می‎خوانیم: «... در دنیا بسی اشخاص یافته می‌شود که از حقیقت آب حیات بی‎خبر و از ماهیت آن مستحضر نیستند. اگرچه در تمام کتاب‌های قصص و حکایات و ضرب‎المثل‎های مخلوق لفظ مذکور دیده می‌شود و در کتب مقدسه هر مذهب در خصوص این مطلب اشاره شده است. گویند اسکندر ذوالقرنین به طلب آب حیات صحراهای قفر را مساحت کرد و دشت ظلمات را پیمود و برای حصول آن انواع و اقسام مشقت را متحمل شد. تفأل‎ها زد و زایجه‎ها کشیده و از منجمین تحقیقات کرد؛ لیکن عاقبت الامر به مصداق شعر:  
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' تهی‎دستان قسمت را چه سود از رهبر کامل ''|2='' که خضر از آب حیوان تشنه می‎آرد سکندر را''}}
    {{ب|'' تهی‎دستان قسمت را چه سود از رهبر کامل ''|2='' که خضر از آب حیوان تشنه می‎آرد سکندر را''}}
    خط ۵۷: خط ۵۷:
    محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»<ref>ر.ک: همان، ص19-18</ref>‎.
    محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»<ref>ر.ک: همان، ص19-18</ref>‎.


    در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامه‎نگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامه‎های منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامه‎نگاران انگلیسی هندوستان در روزنامه‎جات خود خیلی مجمل طبع و نشر می‎نمایند؛ برخلاف نامه‎نگاران انگلستان اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، به‎طوری موشکافی می‎نمایند که از قرینه استدراک می‎شود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشته‎جات دولتی را به ‎دست آورده‌اند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>‎.  
    در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامه‎نگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامه‎های منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامه‎نگاران انگلیسی هندوستان در روزنامه‎جات خود خیلی مجمل طبع و نشر می‎نمایند؛ برخلاف نامه‎نگاران انگلستان اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، به‎طوری موشکافی می‎نمایند که از قرینه استدراک می‌شود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشته‎جات دولتی را به ‎دست آورده‌اند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>‎.  


    از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامه‎ها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسف‎آور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از این‎گونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچ‎کدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچ‎یک قادر بر مقابلی با خصم نمی‎باشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین می‎شود سربازها بر روی زمین می‎نشینند؛ چنان‎که وقتی ‎که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپایی‎ها افتاد فی‎الفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به ‎دست گرفت و به‎طوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده می‎شد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن به‎قدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر می‎جست. موهای سر ایشان شانه به‎تنهایی نمی‎شود. اغلب دکمه‎های لباس رسمی آنها ناقص، صورت‎ها نشسته و عموماً پست‎قد و معمر و باریک‎اندام که به‎ وجوه مذکوره می‌توانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایه‎آمیز چنین می‎نویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»<ref>ر.ک: همان، ص45-43</ref>‎.  
    از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامه‎ها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسف‎آور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از این‎گونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچ‎کدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچ‎یک قادر بر مقابلی با خصم نمی‎باشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین می‌شود سربازها بر روی زمین می‎نشینند؛ چنان‎که وقتی ‎که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپایی‎ها افتاد فی‎الفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به ‎دست گرفت و به‎طوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده می‌شد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن به‎قدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر می‎جست. موهای سر ایشان شانه به‎تنهایی نمی‌شود. اغلب دکمه‎های لباس رسمی آنها ناقص، صورت‎ها نشسته و عموماً پست‎قد و معمر و باریک‎اندام که به‎ وجوه مذکوره می‌توانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایه‎آمیز چنین می‎نویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»<ref>ر.ک: همان، ص45-43</ref>‎.  


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==

    نسخهٔ ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۳۶

    ‏ترجمه روزنامجات هندوستان (ترجمه وصيت نامه پطر کبير)
    ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (ترجمه وصيت‌نامه پطر کبير)
    پدیدآورانحسینی اشکوری، صادق (گردآورنده)
    عنوان‌های دیگرترجمه روزنامه‎جات هندوستان ترجمه روزنامجات ھندوستان (ترجمه وصيت نامه پطر کبير)
    ناشرمجمع ذخائر اسلامي موسسه تاريخ علم و فرهنگ
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1392ش , 2013م,
    شابک978-964-988 -540 -7
    موضوعمطبوعات و سياست - ھند - تاريخ

    مطبوعات - هندي

    روزنامه‎های هندي (ت. ج.)
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ترجمه روزنامه‎جات هندوستان، ترجمه وصیت‎نامه پطر کبیر در اوائل سده چهاردهم هجری قمری و اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هندوستان است که به قلم سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم دربار ظل‎السلطان) ترجمه شده است. این اثر به کوشش سید صادق حسینی اشکوری منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و متن وصیت‎نامه است که به زبانی ساده نگارش شده است. برخی صفحات کتاب، حاوی عناوینی است و نام روزنامه‌ای که آن مطلب از آن نقل شده، پس از عنوان در ابتدای مطلب ذکر شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق اثر، از دلائل ترجمه آثار هندی و اهتمام ویژه ظل‎السلطان در اطلاع یافتن از اوضاع سیاسی و وضعیت فرهنگی کشورهای دیگر یاد شده است. در آخر نیز به چهارده اثری که بسیاری از آنها ترجمه روزنامه‎های هندی است اشاره گردیده است[۱]‎.

    این اثر، ترجمه و صیت‎نامه پطر کبیر، پادشاه روسیه به نقل از روزنامه کوه نور لاهور در تاریخ ششم ژانویه 1885 است[۲]‎. پطر کبیر وصیت‎نامه‌اش را با عباراتی که حاکی از برتری نژادی است، آغاز کرده است: «به نام تثلیث غیر ممکن الفصل عیسوی، از جانب من که پطر کبیر هستم به فرزندان و جانشین‎های آتیه من سلام باد. بر اعقاب و مستقبلین من مخفی نماناد که خداوند پاک ذوالجلال ملت روس را از میانه تمامی فرق اروپ برانگیخت و آنها را برای حکومت و سلطنت تمام ممالک اروپا لیاقت و شایستگی عطا فرمود»[۳]‎. سپس سبب نگارش این وصیت‎نامه را قدیمی شدن فرق اروپایی و پیش‎بینی مهاجرت جوانان به‎سوی ممالک اروپایی دانسته است: «در مملکت اروپ بسیار فرق هستند که حال قدیمی و کهنه شده‌اند. عنقریب است که جمعی نوجوانان جدید باشکوه به‎سوی ممالک آنها بشتابند و آنجا را از خلق جدید آباد کنند؛ پس برای پیشرفت این کار موافق وصایای من عمل نمایید»[۴]‎.

    پطر کبیر وصیت‎نامه‌اش را در دوازده بند نوشته است. ترغیب به جنگ و منازعه و بهره‎برداری از آن در راستای منافع استعمار از جمله وصایای اوست؛ به‎عنوان نمونه در بندهای اولیه وصیت‎نامه چنین می‎خوانیم:

    1. ملت روس را می‌سپارم که پیوسته در جنگ و جدال مشغول باشند و مباد آنی غفلت بورزند که حالت برودتی در عزیمت ایشان به دست آید.
    2. روس را باید که در اوقات جنگ و محاربات، صاحب‎منصبان بااسم‎ورسم تربیت‎یافته ممالک اروپ را به نزد خود بخواهد و در ایام صلح، علما و دانشوران و صاحب‎صنعتان آنها را در نزد خود داشته باشند.
    3. در تمام حروب و واقعاتی که در ممالک اروپ روی می‎دهد حتی‎الامکان دولت روس خود را شریک نماید؛ به‎خصوص در محاربات دولت آلمان، به‎واسطه قرابت مملکت ایشان با مملکت روس و از اشتراک در مهمات آنها برای ملت روس فوائد نامتناهی متصور خواهد بود[۵]‎.

    وصایای پطر کبیر بنیان کج و سنت سیئه‌ای بود که بعدها نتایج بسیار ناگواری داشت؛ چنان‎که مترجم پس از اشاره به بندهای دوازده چنین می‎نویسد: «حالا یک‎صدوچهل‎وپنج سال است که پطر کبیر انتقال نموده؛ از آن تاریخ به حال هر پادشاهی که بر روی تخت مشارالیه نشست، اجرای وصایای پطر کبیر را بر خود فرض و واجب دانسته و پیروی همان دستورالعمل می‎نماید؛ چنان‎که ظلم و تعدی‎هایی که از قیصر روس بر دولت لهستان رسیده، بر هر کسی ظاهر و علانیه است»[۶]‎.

    «در حقیقت آب حیات»، از جمله عناوین کتاب است که پیرامون آن چنین می‎خوانیم: «... در دنیا بسی اشخاص یافته می‌شود که از حقیقت آب حیات بی‎خبر و از ماهیت آن مستحضر نیستند. اگرچه در تمام کتاب‌های قصص و حکایات و ضرب‎المثل‎های مخلوق لفظ مذکور دیده می‌شود و در کتب مقدسه هر مذهب در خصوص این مطلب اشاره شده است. گویند اسکندر ذوالقرنین به طلب آب حیات صحراهای قفر را مساحت کرد و دشت ظلمات را پیمود و برای حصول آن انواع و اقسام مشقت را متحمل شد. تفأل‎ها زد و زایجه‎ها کشیده و از منجمین تحقیقات کرد؛ لیکن عاقبت الامر به مصداق شعر:

    تهی‎دستان قسمت را چه سود از رهبر کامل که خضر از آب حیوان تشنه می‎آرد سکندر را

    محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»[۷]‎.

    در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامه‎نگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامه‎های منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامه‎نگاران انگلیسی هندوستان در روزنامه‎جات خود خیلی مجمل طبع و نشر می‎نمایند؛ برخلاف نامه‎نگاران انگلستان اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، به‎طوری موشکافی می‎نمایند که از قرینه استدراک می‌شود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشته‎جات دولتی را به ‎دست آورده‌اند»[۸]‎.

    از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامه‎ها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسف‎آور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از این‎گونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچ‎کدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچ‎یک قادر بر مقابلی با خصم نمی‎باشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین می‌شود سربازها بر روی زمین می‎نشینند؛ چنان‎که وقتی ‎که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپایی‎ها افتاد فی‎الفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به ‎دست گرفت و به‎طوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده می‌شد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن به‎قدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر می‎جست. موهای سر ایشان شانه به‎تنهایی نمی‌شود. اغلب دکمه‎های لباس رسمی آنها ناقص، صورت‎ها نشسته و عموماً پست‎قد و معمر و باریک‎اندام که به‎ وجوه مذکوره می‌توانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایه‎آمیز چنین می‎نویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»[۹]‎.

    وضعیت کتاب

    این کتاب، تصویر نسخه خطی و فاقد فهرست مطالب است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه محقق، صفحات اول تا سوم
    2. ر.ک: متن کتاب، ص2
    3. ر.ک: همان، ص3-2
    4. ر.ک: همان، ص3
    5. ر.ک: همان، ص4-3
    6. ر.ک: همان، ص11
    7. ر.ک: همان، ص19-18
    8. ر.ک: همان، ص34
    9. ر.ک: همان، ص45-43

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها