حكمة العين: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه')
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر که بیشتر جنبه فلسفى دارد و گاه برخى از جنبه‌هاى کلامى هم در آن دیده مى‎شود، با اندیشه‌اى ریاضى به تنظیم مباحث آن پرداخته است. او در این اثر هر مبحثى را با استدلال مطرح مى‎کند و بیشتر از آنکه در پى اثبات مطلبى از راه استدلال باشد، بیشتر شیوه‌اش نقد و بررسى صحّت و سقم استدلال‎ها بوده و به بررسى قوّت و ضعف آنها مى‎پردازد؛ یعنى روش او در این اثر، به‎کارگیرى عقل است و نقد عقل با خود عقل. بااینکه کرارا در این اثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ‎الرئیس]] و استادش اثیرالدین ابهرى نام مى‎برد، امّا در طرح مباحث به‎سادگى تسلیم استدلال‎هاى آنها نمى‎شود و بیشتر به نقد استدلال‎هاى آنها مى‎پردازد. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر آشنایى خود را با افکار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] نشان مى‎دهد، امّا به‌هیچ‎روى نه تابع افکار او بوده است و نه اهل ذوق و حال؛ کمااینکه در هیچ‎یک از آثار خود از روش‎هاى عرفانى استفاده نکرده است و سراسر آن، استدلال و بررسى قوّت و ضعف استدلال‎ها است. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] سخت شیفته افکار ابن سینا و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] است و «حكمة العين» خود را که به روش مشّائیان نگاشته است، در واقع یک گزارش موجز و فشرده و منظم از حکمت مشّاء است. امّا ازآنجاکه او دانشمندى صاحب‎نظر است، هرکجا که استدلال را ضعیف ببیند، از آن چشم نمى‎پوشد و به نقد آن مى‎پردازد؛ اگرچه از آن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] باشد یا از آن امام فخر. او در اثبات واجب هم نظر ابن سینا را رد مى‎کند و هم نظر [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] را؛ زیرا او با اندیشه ریاضى خود دلایل بطلان تسلسل را ردّ مى‎کند و بدون تمسّک به بطلان تسلسل، اثبات واجب مى‎کند. او در بخش الهى «حكمة العين» نیز روش‎هاى متکلّمان را در مورد اثبات صانع ذکر مى‎کند، سپس هریک از آنها را جداگانه به نقد مى‎گیرد و ضعف هریک از آنها را نشان مى‎دهد؛ درحالى‎که او متفکرى است باایمان و معتقد به واجب الوجود و معتقد به مسئله خلقت و آفرینش الهى، ولو آنکه مانند ابن سینا جهان را حادث ذاتى و قدیم زمانى بداند. همچنین او براى امکان وحى و نبوّت و منامات صادقه، درست همانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] با اعتقاد به تجرّد نفس ناطقه استدلال مى‎کند و سعادت و شقاوت نفوس انسان‎ها را پس از مفارقت‎ از بدن، از قول استادش [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|اثیرالدین ابهرى]] نقل مى‎کند و از فحواى کلامش اعتقاد به آنها استنباط مى‎شود.
[[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر که بیشتر جنبه فلسفى دارد و گاه برخى از جنبه‌هاى کلامى هم در آن دیده مى‎شود، با اندیشه‌اى ریاضى به تنظیم مباحث آن پرداخته است. او در این اثر هر مبحثى را با استدلال مطرح مى‎کند و بیشتر از آنکه در پى اثبات مطلبى از راه استدلال باشد، بیشتر شیوه‌اش نقد و بررسى صحّت و سقم استدلال‎ها بوده و به بررسى قوّت و ضعف آنها مى‎پردازد؛ یعنى روش او در این اثر، به‎کارگیرى عقل است و نقد عقل با خود عقل. بااینکه کرارا در این اثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ‎الرئیس]] و استادش اثیرالدین ابهرى نام مى‎برد، امّا در طرح مباحث به‎سادگى تسلیم استدلال‎هاى آنها نمى‎شود و بیشتر به نقد استدلال‎هاى آنها مى‎پردازد. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر آشنایى خود را با افکار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] نشان مى‎دهد، امّا به‌هیچ‎روى نه تابع افکار او بوده است و نه اهل ذوق و حال؛ کمااینکه در هیچ‎یک از آثار خود از روش‎هاى عرفانى استفاده نکرده است و سراسر آن، استدلال و بررسى قوّت و ضعف استدلال‎ها است. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] سخت شیفته افکار ابن سینا و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] است و «حكمة العين» خود را که به روش مشّائیان نگاشته است، در واقع یک گزارش موجز و فشرده و منظم از حکمت مشّاء است. امّا ازآنجاکه او دانشمندى صاحب‎نظر است، هرکجا که استدلال را ضعیف ببیند، از آن چشم نمى‎پوشد و به نقد آن مى‎پردازد؛ اگرچه از آن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] باشد یا از آن امام فخر. او در اثبات واجب هم نظر ابن سینا را رد مى‎کند و هم نظر [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] را؛ زیرا او با اندیشه ریاضى خود دلایل بطلان تسلسل را ردّ مى‎کند و بدون تمسّک به بطلان تسلسل، اثبات واجب مى‎کند. او در بخش الهى «حكمة العين» نیز روش‎هاى متکلّمان را در مورد اثبات صانع ذکر مى‎کند، سپس هریک از آنها را جداگانه به نقد مى‎گیرد و ضعف هریک از آنها را نشان مى‎دهد؛ درحالى‎که او متفکرى است باایمان و معتقد به واجب الوجود و معتقد به مسئله خلقت و آفرینش الهى، ولو آنکه مانند ابن سینا جهان را حادث ذاتى و قدیم زمانى بداند. همچنین او براى امکان وحى و نبوّت و منامات صادقه، درست همانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] با اعتقاد به تجرّد نفس ناطقه استدلال مى‎کند و سعادت و شقاوت نفوس انسان‎ها را پس از مفارقت‎ از بدن، از قول استادش [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|اثیرالدین ابهرى]] نقل مى‎کند و از فحواى کلامش اعتقاد به آنها استنباط مى‎شود.


شاید به‎جرأت بتوان گفت که «حكمة العين» [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]]، از جمله معدود کتاب‎هایى است که در حکمت مشّایى این‎چنین پایبند به استدلال‎هاى منطقى است و در هرکجا که استدلال را ضعیف و مخدوش ببیند، با صراحت آن را ردّ مى‎کند، بدون آنکه مسلّمّیت اصل مسئله را مخدوش سازد.
شاید به‎جرأت بتوان گفت که «حكمة العين» [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]]، از جمله معدود کتاب‌هایى است که در حکمت مشّایى این‎چنین پایبند به استدلال‎هاى منطقى است و در هرکجا که استدلال را ضعیف و مخدوش ببیند، با صراحت آن را ردّ مى‎کند، بدون آنکه مسلّمّیت اصل مسئله را مخدوش سازد.


از ویژگی‎هاى این کتاب، اندیشه‌هاى ریاضى اوست که در سراسر کتاب به چشم مى‎خورد. در مبحث وحدت و کثرت درباره نظریه اعداد سخن مى‎گوید و در مبحث جواهر و اعراض در مقوله کمّ، از عادّ کردن اعداد بحث مى‎کند و به اعداد منطق و اصمّ اشاره دارد و نیز در همین مقوله به بیان برخى از مسائل هندسى مى‎پردازد. در بخش طبیعیات غیر از آنکه از جسم و زمان و مکان و جهت و میل و حرکت گفتگو مى‎کند یک مقاله آن را به احکام افلاک اختصاص مى‎دهد و تنها به ساختار اجرام فلکى که قدما آن را در طبیعیات مطرح مى‎کردند اکتفا نمى‎کند، بلکه در حدّ هشت صفحه از این متن حاضر را به جنبه‌هاى ریاضى افلاک مى‎پردازد و با عباراتى موجز و استوار فلک‎هاى تدویر و خارج المرکز و حامل و مدیر و حرکات خورشید و ماه و سیارات خمسه را مطرح مى‎کند و علاوه بر آنکه آنها را با رصد مشاهده کرده است، براى قرب و بعد و اوج و حضیض و سرعت و بطؤ و حرکت قهقرایى (رجعى) سیارات و حرکت بر توالى و حرکت برخلاف توالى و امثال آن استدلال مى‎کند، تا جایى که میرک بخارى، هشتاد صفحه از شرح خود را به تشریح استدلال‎هاى موجز [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] مى‎پردازد و براى توضیح آنها جابه‎جا به اصول موضوعه هندسه اقلیدسى استناد مى‎کند...
از ویژگی‎هاى این کتاب، اندیشه‌هاى ریاضى اوست که در سراسر کتاب به چشم مى‎خورد. در مبحث وحدت و کثرت درباره نظریه اعداد سخن مى‎گوید و در مبحث جواهر و اعراض در مقوله کمّ، از عادّ کردن اعداد بحث مى‎کند و به اعداد منطق و اصمّ اشاره دارد و نیز در همین مقوله به بیان برخى از مسائل هندسى مى‎پردازد. در بخش طبیعیات غیر از آنکه از جسم و زمان و مکان و جهت و میل و حرکت گفتگو مى‎کند یک مقاله آن را به احکام افلاک اختصاص مى‎دهد و تنها به ساختار اجرام فلکى که قدما آن را در طبیعیات مطرح مى‎کردند اکتفا نمى‎کند، بلکه در حدّ هشت صفحه از این متن حاضر را به جنبه‌هاى ریاضى افلاک مى‎پردازد و با عباراتى موجز و استوار فلک‎هاى تدویر و خارج المرکز و حامل و مدیر و حرکات خورشید و ماه و سیارات خمسه را مطرح مى‎کند و علاوه بر آنکه آنها را با رصد مشاهده کرده است، براى قرب و بعد و اوج و حضیض و سرعت و بطؤ و حرکت قهقرایى (رجعى) سیارات و حرکت بر توالى و حرکت برخلاف توالى و امثال آن استدلال مى‎کند، تا جایى که میرک بخارى، هشتاد صفحه از شرح خود را به تشریح استدلال‎هاى موجز [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] مى‎پردازد و براى توضیح آنها جابه‎جا به اصول موضوعه هندسه اقلیدسى استناد مى‎کند...
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش