المسالك و الممالك (اصطخري): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'اي ' به 'ای '
جز (جایگزینی متن - 'گذاري' به 'گذاری')
جز (جایگزینی متن - 'اي ' به 'ای ')
خط ۴۲: خط ۴۲:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
اصطخري همانند ديگر جغرافى نگاران اسلامى، تنها به توصيف جهان اسلام پرداخته، و آن را به 20 اقليم، البته نه به معناي خاص آن بخش كرده است. وي در تقسيمات جغرافيايى خويش به مناطق واقع در طول و عرض‌های شناخته شده، چندان عنايتى مبذول نداشته، بلكه به مناطق جغرافيايى وسيع و سرزمين‌های بزرگ توجه نموده است و پس از ذكر اطلاعات عمومى پيرامون «ربع مسكون» و مساحت سرزمين‌ها، وضع درياها را به شرح آورده، و به صورتى مشروح به ذكر مختصات مناطق اسلامى عصر خويش؛ از جمله جزيرةالعرب، درياي پارس، مغرب، اندلس، سيسيل، مصر، شام، درياي روم(مديترانه)، جزيره، عراق، جنوب ایران (خوزستان، پارس، کرمان)، سند و هند، مركز و شمال ایران، ارمنستان، اران و آذربايجان، جبال، ديلم، خزر، درياي خزر و سرانجام ماوراءالنهر، پرداخته است.
اصطخري همانند ديگر جغرافى نگاران اسلامى، تنها به توصيف جهان اسلام پرداخته، و آن را به 20 اقليم، البته نه به معنای خاص آن بخش كرده است. وي در تقسيمات جغرافيايى خويش به مناطق واقع در طول و عرض‌های شناخته شده، چندان عنايتى مبذول نداشته، بلكه به مناطق جغرافيايى وسيع و سرزمين‌های بزرگ توجه نموده است و پس از ذكر اطلاعات عمومى پيرامون «ربع مسكون» و مساحت سرزمين‌ها، وضع درياها را به شرح آورده، و به صورتى مشروح به ذكر مختصات مناطق اسلامى عصر خويش؛ از جمله جزيرةالعرب، دريای پارس، مغرب، اندلس، سيسيل، مصر، شام، دريای روم(مديترانه)، جزيره، عراق، جنوب ایران (خوزستان، پارس، کرمان)، سند و هند، مركز و شمال ایران، ارمنستان، اران و آذربايجان، جبال، ديلم، خزر، دريای خزر و سرانجام ماوراءالنهر، پرداخته است.


اين تقسيم‌بندي در نسخه‌های عربى و ترجمه‌های فارسی همگون و بر يك روال است. اصطخري در وصف هر يك از كشورها و سرزمين‌ها، اطلاعاتى‌از حدود و نيز شهرهای آنها با ذكر مسافت‌ها به دست مى‌دهد و با تفصيل به شرح محصولات بازرگانى، صنعت و اوضاع و احوال قومى و نژادي آنها مى‌پردازد. گاه مطالب كتاب‌اصطخري درباره برخى مناطق، بسيار مختصر و كوتاه است. به عنوان نمونه كراچكوفسكى به نقل از آماري مى‌نويسد كه نوشته اصطخري درباره سيسيل(صقليه) اندك، ولى بسيار پر مغز و حائز اهميت است.
اين تقسيم‌بندي در نسخه‌های عربى و ترجمه‌های فارسی همگون و بر يك روال است. اصطخري در وصف هر يك از كشورها و سرزمين‌ها، اطلاعاتى‌از حدود و نيز شهرهای آنها با ذكر مسافت‌ها به دست مى‌دهد و با تفصيل به شرح محصولات بازرگانى، صنعت و اوضاع و احوال قومى و نژادي آنها مى‌پردازد. گاه مطالب كتاب‌اصطخري درباره برخى مناطق، بسيار مختصر و كوتاه است. به عنوان نمونه كراچكوفسكى به نقل از آماري مى‌نويسد كه نوشته اصطخري درباره سيسيل(صقليه) اندك، ولى بسيار پر مغز و حائز اهميت است.


گاه نكته‌های نا روشنى در كتاب اصطخري مى‌توان يافت. يكى از اين نكته‌ها جبل‌القلال(جبل‌القلل) در درياي مديترانه است. رنو اين ناحيه را با فراکسینتوم نزدیک فرانسه كه از اواخر سال 889 تا 972م در تصرف اعراب بود، تطبيق داده است؛ اما مينورسكى مى‌نويسد كه هنوز اين نكته به درستى مشخص نشده است.
گاه نكته‌های نا روشنى در كتاب اصطخري مى‌توان يافت. يكى از اين نكته‌ها جبل‌القلال(جبل‌القلل) در دريای مديترانه است. رنو اين ناحيه را با فراکسینتوم نزدیک فرانسه كه از اواخر سال 889 تا 972م در تصرف اعراب بود، تطبيق داده است؛ اما مينورسكى مى‌نويسد كه هنوز اين نكته به درستى مشخص نشده است.


اصطخري سراسر خليج فارس و بحر عمان و بخش بزرگى از اقيانوس هند از ساحل شرقى افريقا، زنگبار تا حدود سرانديب(سيلان) را درياي پارس ناميده است و گاه انتهای اين دريا را به سرزمين چين رسانده است.
اصطخري سراسر خليج فارس و بحر عمان و بخش بزرگى از اقيانوس هند از ساحل شرقى افريقا، زنگبار تا حدود سرانديب(سيلان) را دريای پارس ناميده است و گاه انتهای اين دريا را به سرزمين چين رسانده است.


وسيع‌ترين بخش كتاب اصطخري مربوط به سرزمين پارس است. در واقع بيشتر مطالب اين كتاب به سرزمين ایران اختصاص دارد. وي در شرح مربوط به سرزمين پارس نه تنها به ذكر مسافت‌ها و شهرهای بزرگ و بناهای معروف پرداخته، بلكه به دژها، شهرهای حصين، آتشكده‌ها و رودها نيز اشاره كرده است. وي سپس به شرح درياچه‌ها پرداخته، و باز از خليج فارس ياد كرده، و نوشته‌است: «درياي پارس خليجى باشد از درياي محيط... و آن را به پارس و کرمان باز خوانند».
وسيع‌ترين بخش كتاب اصطخري مربوط به سرزمين پارس است. در واقع بيشتر مطالب اين كتاب به سرزمين ایران اختصاص دارد. وي در شرح مربوط به سرزمين پارس نه تنها به ذكر مسافت‌ها و شهرهای بزرگ و بناهای معروف پرداخته، بلكه به دژها، شهرهای حصين، آتشكده‌ها و رودها نيز اشاره كرده است. وي سپس به شرح درياچه‌ها پرداخته، و باز از خليج فارس ياد كرده، و نوشته‌است: «دريای پارس خليجى باشد از دريای محيط... و آن را به پارس و کرمان باز خوانند».


احتمالاً اصطخري در همراه كردن آثار خود با نقشه‌ها، روش ابوزيد بلخى را به كار گرفته است، چه از نام كتاب ابوزيد بلخى، صور الاقاليم، مى‌توان دريافت كه اين كتاب با نقشه‌هایى همراه بوده است. نوشته‌های جغرافى نگارانى؛ چون مقدسى، ياقوت و ديگران نيز مؤيد اين نكته است.
احتمالاً اصطخري در همراه كردن آثار خود با نقشه‌ها، روش ابوزيد بلخى را به كار گرفته است، چه از نام كتاب ابوزيد بلخى، صور الاقاليم، مى‌توان دريافت كه اين كتاب با نقشه‌هایى همراه بوده است. نوشته‌های جغرافى نگارانى؛ چون مقدسى، ياقوت و ديگران نيز مؤيد اين نكته است.


درباره نقشه‌های كتاب اصطخري نظر جغرافى‌نگاران تا اندازه‌اي متفاوت است. [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن‌حوقل]] كه معاصر اصطخري بوده، و گويا در 340ق با وي ديداري داشته است. درباره اين ديدار چنين مى‌نويسد: ابواسحاق فارسی را ديدم كه‌اين نقشه را از سرزمين سند (هند) كشيده بود كه‌آشفته مى‌نمود. وي نقشه فارس را نيكو كشيده بود. من آذربايجان را بدين گونه كشيدم كه نيكو خواند. جزيره را نيز كشيدم كه پسنديد. نقشه‌اي از مصر كشيده بود كه به كار نمى‌آمد. نقشه مغرب نيز اغلب خطا بود. او به من گفت زادگاه تو را شناختم و شرح زندگى تو را دانستم، مى‌خواهم خطاهای كتاب مرا اصلاح كنى. من چند نقشه را با نام خود او اصلاح كردم.
درباره نقشه‌های كتاب اصطخري نظر جغرافى‌نگاران تا اندازه‌ای متفاوت است. [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن‌حوقل]] كه معاصر اصطخري بوده، و گويا در 340ق با وي ديداري داشته است. درباره اين ديدار چنين مى‌نويسد: ابواسحاق فارسی را ديدم كه‌اين نقشه را از سرزمين سند (هند) كشيده بود كه‌آشفته مى‌نمود. وي نقشه فارس را نيكو كشيده بود. من آذربايجان را بدين گونه كشيدم كه نيكو خواند. جزيره را نيز كشيدم كه پسنديد. نقشه‌ای از مصر كشيده بود كه به كار نمى‌آمد. نقشه مغرب نيز اغلب خطا بود. او به من گفت زادگاه تو را شناختم و شرح زندگى تو را دانستم، مى‌خواهم خطاهای كتاب مرا اصلاح كنى. من چند نقشه را با نام خود او اصلاح كردم.


مقدسى و ياقوت و ديگران از اهميت و درستى كتاب اصطخري ياد كرده، نوشته او را برتر و كامل‌تر از اثر ابوزيد بلخى دانسته‌اند. گرچه گاه اثر اصطخري با نوشته‌های ابوزيد بلخى خلط شده، و گمراهى‌هایى پديد آورده است. مقدسى مى‌نويسد: در ري كتابى در كتابخانه صاحب بن عباد، منسوب به ابوزيد بلخى همراه با نقشه‌هایى ديدم؛ مشابه همان كتاب را در نيشابور نزد رئيس ابومحمد ميكالى مشاهده كردم كه نام مؤلف نداشت و مى‌گفتند: مصنف آن ابوبكر محمد بن مرزبان محولى كرخى بوده كه به سال 309ق درگذشته است؛ باز عين همان كتاب را در بخارا ديدم كه منسوب به ابراهيم بن محمد فارسی (اصطخري) بود. مقدسى انتساب كتاب را به اصطخري درست‌تر دانسته است، زيرا كسانى را ديده كه اصطخري و كتاب او را مى‌شناخته‌اند. وي از نقشه‌های درست كتاب نيز ياد كرده است.
مقدسى و ياقوت و ديگران از اهميت و درستى كتاب اصطخري ياد كرده، نوشته او را برتر و كامل‌تر از اثر ابوزيد بلخى دانسته‌اند. گرچه گاه اثر اصطخري با نوشته‌های ابوزيد بلخى خلط شده، و گمراهى‌هایى پديد آورده است. مقدسى مى‌نويسد: در ري كتابى در كتابخانه صاحب بن عباد، منسوب به ابوزيد بلخى همراه با نقشه‌هایى ديدم؛ مشابه همان كتاب را در نيشابور نزد رئيس ابومحمد ميكالى مشاهده كردم كه نام مؤلف نداشت و مى‌گفتند: مصنف آن ابوبكر محمد بن مرزبان محولى كرخى بوده كه به سال 309ق درگذشته است؛ باز عين همان كتاب را در بخارا ديدم كه منسوب به ابراهيم بن محمد فارسی (اصطخري) بود. مقدسى انتساب كتاب را به اصطخري درست‌تر دانسته است، زيرا كسانى را ديده كه اصطخري و كتاب او را مى‌شناخته‌اند. وي از نقشه‌های درست كتاب نيز ياد كرده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش