۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در ساختار الاهىنامه نوعى تازگى را مىتوانيم در نظر آوريم و آن برخوردى است كه [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] با مفاهيمى از قبيل نفس، شيطان، عقل، علم، فقر و توحيد دارد كه اينان فرزندان خليفهاند و شاهزادگان. | در ساختار الاهىنامه نوعى تازگى را مىتوانيم در نظر آوريم و آن برخوردى است كه [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] با مفاهيمى از قبيل نفس، شيطان، عقل، علم، فقر و توحيد دارد كه اينان فرزندان خليفهاند و شاهزادگان. | ||
در ساختار اصل و كلان پيرنگ الاهىنامه، يك چيز چشمگير وجود دارد كه نمادى است.از ساختار جامعه پدرسالار كه هرچه از سوى پدر گفته مىشود، «فصل الخطاب» همه حرفهاست. به همين دليل با اندك استدلالى كه فرزندان و شاهزادگان در برابر پادشاه يا خليفه طرح مىكنند، گفتگو به سود پادشاه يا در جهت اراده و تشخيص پدر، به پايان مىرسد. تقريبا تصويرى است از فهم دينى جهان و جلوگيريى كه چنين فهمى، در قديم، از جستجو در امور ممنوعه دارد. نيز تصويرى است از اينكه «پير را بگزين و عين راه دان» و اينكه حقايق وجود را فقط بايد از زبان | در ساختار اصل و كلان پيرنگ الاهىنامه، يك چيز چشمگير وجود دارد كه نمادى است.از ساختار جامعه پدرسالار كه هرچه از سوى پدر گفته مىشود، «فصل الخطاب» همه حرفهاست. به همين دليل با اندك استدلالى كه فرزندان و شاهزادگان در برابر پادشاه يا خليفه طرح مىكنند، گفتگو به سود پادشاه يا در جهت اراده و تشخيص پدر، به پايان مىرسد. تقريبا تصويرى است از فهم دينى جهان و جلوگيريى كه چنين فهمى، در قديم، از جستجو در امور ممنوعه دارد. نيز تصويرى است از اينكه «پير را بگزين و عين راه دان» و اينكه حقايق وجود را فقط بايد از زبان اولیا و پيران آموخت و هيچكس نبايد خود به انديشيدن خطر كند. | ||
اين شيوه «داستان در داستان» كه اسلوب رايجى است در ادبيات قرن ششم و هفتم ادبيات فارسی، چه در نظم و چه در نثر، ظاهرا متأثر است از ادبيات باستانى هند. | اين شيوه «داستان در داستان» كه اسلوب رايجى است در ادبيات قرن ششم و هفتم ادبيات فارسی، چه در نظم و چه در نثر، ظاهرا متأثر است از ادبيات باستانى هند. |
ویرایش