۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صلاح الدین' به 'صلاحالدین') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
متن كتاب، از شانزده فصل تشكيل شده و در پايان هر يك از فصول، حواشى و پىنوشتهاى آن فصل آمده است كه خود ميزان پژوهشگرى و تلاش مؤلف را نشان مىدهد كه از كتابهاى عربى، فارسی، روسى، انگليسى، ايتاليايى، فرانسوى و... بهره جسته و استفاده كرده است. | متن كتاب، از شانزده فصل تشكيل شده و در پايان هر يك از فصول، حواشى و پىنوشتهاى آن فصل آمده است كه خود ميزان پژوهشگرى و تلاش مؤلف را نشان مىدهد كه از كتابهاى عربى، فارسی، روسى، انگليسى، ايتاليايى، فرانسوى و... بهره جسته و استفاده كرده است. | ||
در بعضى از صفحات نيز | در بعضى از صفحات نيز پاورقىهایى از طرف مترجم، در توضيح برخى واژهها و اصطلاحات آمده كه گاه بسيار راهگشا و مفيد است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
پس از اين مقدمه، از ناشر نيز مقدمهاى آمده است كه به سيرى از تلاش علمى مؤلف در اين موضوع و نيز روند اين دانش اشاره مىكند و مىگويد: «جزء چهارم از منتخبات آثار آكادمى كراتشكوفسكى، متضمن كاوشهاى اين دانشمند در تاريخ ادب جغرافى عرب است كه پيش از اين جز چند فصل پراكنده آن چاپ نشده بود، ولى دستنويسهاى وى وجود داشت. بيشتر كتاب، در فواصل 1938 تا 1945 با مشكلاتى كه جنگ جهانى پيش آورده و شهر لنينگراد در محاصره بود، به نگارش درآمد، ولى وى آموزش ادب جغرافى عرب را از همان ابتدا (1909)، مد نظر داشته و در سفرش به شرق، در كنفرانسها و خطابههاى كارلو الفونسونالينو، مستشرق ايتاليايى كه بزرگترين متخصص در تاريخ نجوم و جغرافى رياضى نزد عرب است، شركت مىجست. | پس از اين مقدمه، از ناشر نيز مقدمهاى آمده است كه به سيرى از تلاش علمى مؤلف در اين موضوع و نيز روند اين دانش اشاره مىكند و مىگويد: «جزء چهارم از منتخبات آثار آكادمى كراتشكوفسكى، متضمن كاوشهاى اين دانشمند در تاريخ ادب جغرافى عرب است كه پيش از اين جز چند فصل پراكنده آن چاپ نشده بود، ولى دستنويسهاى وى وجود داشت. بيشتر كتاب، در فواصل 1938 تا 1945 با مشكلاتى كه جنگ جهانى پيش آورده و شهر لنينگراد در محاصره بود، به نگارش درآمد، ولى وى آموزش ادب جغرافى عرب را از همان ابتدا (1909)، مد نظر داشته و در سفرش به شرق، در كنفرانسها و خطابههاى كارلو الفونسونالينو، مستشرق ايتاليايى كه بزرگترين متخصص در تاريخ نجوم و جغرافى رياضى نزد عرب است، شركت مىجست. | ||
مؤلف، در بازگشت از شرق در دانشگاه پطرسبورگ، به | مؤلف، در بازگشت از شرق در دانشگاه پطرسبورگ، به خطابههایى در زمينه زبان و تمدن عرب دست زد كه بيش از همه، «نگاه به ادب جغرافى عرب» چشمگير است و موضوع تدريس وى در سالهاى 1935 و 1936، «ادب التاريخ والجغرافيا عند العرب» بوده است. | ||
با ذكر اين سخن، ناشر، به علاقهمندى و كوشايى مؤلف در اين زمينه مىپردازد و اينكه چگونه موضوع جغرافى ذهن وى را مشغول داشته و وى را به تفكر و مطالعه وامىداشته است. | با ذكر اين سخن، ناشر، به علاقهمندى و كوشايى مؤلف در اين زمينه مىپردازد و اينكه چگونه موضوع جغرافى ذهن وى را مشغول داشته و وى را به تفكر و مطالعه وامىداشته است. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
3. ديگر اينكه مؤلف با روش صحيح، دقيق و عميق علمى خود به راستى نشان داده كه مىتوان به ماده واقعى دانش جغرافياى تاريخى و مسائل مربوط به آن، آثار و اجناس(نژادشناسى) دست يافت و... | 3. ديگر اينكه مؤلف با روش صحيح، دقيق و عميق علمى خود به راستى نشان داده كه مىتوان به ماده واقعى دانش جغرافياى تاريخى و مسائل مربوط به آن، آثار و اجناس(نژادشناسى) دست يافت و... | ||
سپس مقدمهاى از مؤلف آمده كه در آن، مؤلف مىنويسد: «اين كتاب، براى پا گرفتن، سالهاى درازى را به خود اختصاص داده و در اصل بر مواد سخنرانىها و | سپس مقدمهاى از مؤلف آمده كه در آن، مؤلف مىنويسد: «اين كتاب، براى پا گرفتن، سالهاى درازى را به خود اختصاص داده و در اصل بر مواد سخنرانىها و كنفرانسهایى استوار است كه در دانشگاه پطرسبورگ و لنينگراد در فواصل مختلف سال 1910 برگزار گرديد». | ||
مؤلف، در ادامه، به هدف كار خود اشاره مىكند و مىنويسد: «من صرفاً نخواستم به تاريخ جغرافيا به اندازهاى كه كتابهاى تاريخ ادبيات بيان مىدارند، پرداخته باشم، بلكه اين نوشتار نگاهى جامع به فلسفه دانش جغرافيا از لابهلاى اشعار جاهلى تا زمان ماست؛ بنابراین، هر چيزى كه بهگونهاى در اين دانش تأثيرى داشته و نقشى آفريده، بدان توجه شده و در اين مجموعه، گرد آمده است و همچنين به تأثيرى كه ادب جغرافياى عربى در شرق و غرب داشته، اشاره شده است. | مؤلف، در ادامه، به هدف كار خود اشاره مىكند و مىنويسد: «من صرفاً نخواستم به تاريخ جغرافيا به اندازهاى كه كتابهاى تاريخ ادبيات بيان مىدارند، پرداخته باشم، بلكه اين نوشتار نگاهى جامع به فلسفه دانش جغرافيا از لابهلاى اشعار جاهلى تا زمان ماست؛ بنابراین، هر چيزى كه بهگونهاى در اين دانش تأثيرى داشته و نقشى آفريده، بدان توجه شده و در اين مجموعه، گرد آمده است و همچنين به تأثيرى كه ادب جغرافياى عربى در شرق و غرب داشته، اشاره شده است. | ||
نویسنده، در پايان، به زمان تأليف هر يك از فصول كتاب اشاره مىكند و اينكه | نویسنده، در پايان، به زمان تأليف هر يك از فصول كتاب اشاره مىكند و اينكه بخشهایى از آن، در هنگام محاصره لنينگراد و در دوره جنگ جهانى به نگارش درآمده است؛ در اينجا اندوه و غم يا خاطرات تلخ اين دوره از لابهلاى نوشته، به روشنى به چشم مىآيد. | ||
پس از اين سه مقدمه، مدخلى در دو بخش آمده است: عرض عام؛ تاريخ آموزش جغرافى و هدف از آن. در اين بخش، مؤلف، به جايگاه تمدن عرب و نقش آن در تمدن بشرى توجه مىدهد، اينكه عربان چگونه در دانشهاى گوناگون از فيزيك، رياضى، كيميا، بيولوژى و... برترى يافته و ديگران از اين خرمن بهره گرفتهاند و بعد به موضوع جغرافيا وارد مىشود و اهميت آن را در دانش و معرفت انسانى و سهم عربها در آن و نيز تأثير آن را در دنياى انسانى مىنمايد. در ريشهيابى دانش جغرافياى عربى به ريشهها و منابع خواسته يا ناخواسته آن هم نگاهى افكنده و از ایران، مصر و بيزانس ياد مىكند. پيدايش اسلام و تأكيد بر دانشآموزى، بهعنوان عاملى مهم در فراگيرى دانشها در همين مدخل آمده و نقش تاجرين در اين ميدان، كوچ كردنهاى متعلمين، خراج گيرى و... همه در مقوله بحث داخلند. | پس از اين سه مقدمه، مدخلى در دو بخش آمده است: عرض عام؛ تاريخ آموزش جغرافى و هدف از آن. در اين بخش، مؤلف، به جايگاه تمدن عرب و نقش آن در تمدن بشرى توجه مىدهد، اينكه عربان چگونه در دانشهاى گوناگون از فيزيك، رياضى، كيميا، بيولوژى و... برترى يافته و ديگران از اين خرمن بهره گرفتهاند و بعد به موضوع جغرافيا وارد مىشود و اهميت آن را در دانش و معرفت انسانى و سهم عربها در آن و نيز تأثير آن را در دنياى انسانى مىنمايد. در ريشهيابى دانش جغرافياى عربى به ريشهها و منابع خواسته يا ناخواسته آن هم نگاهى افكنده و از ایران، مصر و بيزانس ياد مىكند. پيدايش اسلام و تأكيد بر دانشآموزى، بهعنوان عاملى مهم در فراگيرى دانشها در همين مدخل آمده و نقش تاجرين در اين ميدان، كوچ كردنهاى متعلمين، خراج گيرى و... همه در مقوله بحث داخلند. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
فصل دوم، شروع جغرافياى رياضى نزد عرب است و اينكه ريشه جغرافياى علمى نزد عرب به فلكىهاى يونانى برمىگردد و بعد تأثير هندى و ایرانى موجب پر و بال يافتن آن گرديد، همچنين در اين فصل، به اين سؤال پاسخ مىگويد كه چرا جغرافياى علمى ابتدائاً در زمان عباسيان؛ يعنى در نيمه دوم قرن هشتم پديدار شد و چرا ایرانيان، اولين مترجمين آن بودهاند با اينكه امويان به تمدن هلنستى در انطاكيه و اسكندريه نزدیک تر بودند و على القاعده سريان مىبايد نقش واسطه را بازى كند. | فصل دوم، شروع جغرافياى رياضى نزد عرب است و اينكه ريشه جغرافياى علمى نزد عرب به فلكىهاى يونانى برمىگردد و بعد تأثير هندى و ایرانى موجب پر و بال يافتن آن گرديد، همچنين در اين فصل، به اين سؤال پاسخ مىگويد كه چرا جغرافياى علمى ابتدائاً در زمان عباسيان؛ يعنى در نيمه دوم قرن هشتم پديدار شد و چرا ایرانيان، اولين مترجمين آن بودهاند با اينكه امويان به تمدن هلنستى در انطاكيه و اسكندريه نزدیک تر بودند و على القاعده سريان مىبايد نقش واسطه را بازى كند. | ||
فصل سوم، با عنوان جغرافىدانان مكتب يونانى و زيجهاى بزرگ(جغرافيو المدرسة اليونانية و الزيجات الكبرى) است. در اين فصل، نویسنده، به انديشه نجومى خوارزمى و كارهاى وى مىپردازد و نكتههاى دقيق و جالبى از نوگرايى فكرى و تأثيرپذيرى وى از يونان و نيز تأثيرگذارىاش دارد و سپس به كتابهاى عرب و محتويات بعضى از آنها و تأثير آنها در ادوار بعدى اشاره مىكند و بعد انديشهها و روش يعقوب كندى معاصر خوارزمى و كارهاى او، بتانى و | فصل سوم، با عنوان جغرافىدانان مكتب يونانى و زيجهاى بزرگ(جغرافيو المدرسة اليونانية و الزيجات الكبرى) است. در اين فصل، نویسنده، به انديشه نجومى خوارزمى و كارهاى وى مىپردازد و نكتههاى دقيق و جالبى از نوگرايى فكرى و تأثيرپذيرى وى از يونان و نيز تأثيرگذارىاش دارد و سپس به كتابهاى عرب و محتويات بعضى از آنها و تأثير آنها در ادوار بعدى اشاره مىكند و بعد انديشهها و روش يعقوب كندى معاصر خوارزمى و كارهاى او، بتانى و انديشههایش تا خواجه نصير و شاگردانش و محمود شيرازى، الغ بيك(نواده تيمور)، على ال[[قوشچی، علی بن محمد|قوشجى]] را بررسى مىنمايد. | ||
جغرافىدانان لغوى و سياحان قرن نهم در فصل چهارم ذكر شدهاند(الجغرافيون اللغويون و رحالوا القرن التاسع). مقصود از اين عنوان، بررسى مطالعات و پژوهشهاى دانشمندان جغرافىدانى است كه از بسط و تبيين واژهاى به شناسايى يافتهها پرداختند و نوشتههاى آنان به «كتب الانواء» مشهورند، همانند نوشتههاى دوسى، [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنيفه دينورى]]، كتاب تقويم قرطبه، كتاب الاصنام، جمهرة الانساب، كتاب الاقاليم، كتاب البلدان الصغير و كتاب البلدان الكبير، كتاب العجائب، اشتقاق البلدان، كتاب انساب البلدان و... در پايان آورده است كه قرن نهم، گشايش دوره جديدى در تاريخ ادبيات جغرافى عرب است؛ نه فقط به جهت فراوانى روشهاى تازه، بلكه به جهت پيدايى رسالههاى قابل نشر كه به اشكال مختلف به دست ما رسيده است. | جغرافىدانان لغوى و سياحان قرن نهم در فصل چهارم ذكر شدهاند(الجغرافيون اللغويون و رحالوا القرن التاسع). مقصود از اين عنوان، بررسى مطالعات و پژوهشهاى دانشمندان جغرافىدانى است كه از بسط و تبيين واژهاى به شناسايى يافتهها پرداختند و نوشتههاى آنان به «كتب الانواء» مشهورند، همانند نوشتههاى دوسى، [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنيفه دينورى]]، كتاب تقويم قرطبه، كتاب الاصنام، جمهرة الانساب، كتاب الاقاليم، كتاب البلدان الصغير و كتاب البلدان الكبير، كتاب العجائب، اشتقاق البلدان، كتاب انساب البلدان و... در پايان آورده است كه قرن نهم، گشايش دوره جديدى در تاريخ ادبيات جغرافى عرب است؛ نه فقط به جهت فراوانى روشهاى تازه، بلكه به جهت پيدايى رسالههاى قابل نشر كه به اشكال مختلف به دست ما رسيده است. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
فصل هفتم، داراى عنوان «المدرسة الكلاسیکیة لجغرافى القرن العاشر» است. | فصل هفتم، داراى عنوان «المدرسة الكلاسیکیة لجغرافى القرن العاشر» است. | ||
فصل هشتم، به جغرافىدانان ديگر قرن دهم مىپردازد و از | فصل هشتم، به جغرافىدانان ديگر قرن دهم مىپردازد و از كتابهایى كه در اين دوره نوشته شده و نيز روشهاى نويسندگان و ويژگىهاى هر يك از آنها و ميزان اهميت هر يك، ياد مىكند. مؤلف، در اين فصل از كتاب مجهول المؤلف «حدود العالم» سخن دارد. مجموعه مهم اين عصر كه در همين فصل به آن اشاره رفته، رسائل اخوان الصفاست كه در آن انديشهها و نظريات قديمى دنياى كلاسيك يونان و نيز دانشمندان هندى آمده است. به ادعاى نویسنده، رسائل اخوان الصفا به سبک آسان و به دور از اصطلاحات غامض به نگارش درآمده و حاوى موضوعات گوناگونى است. كتابهای «آكام المرجان في ذكر المداين المشهورة في كل مكان» از اسحاق بن حسین و «المسالك و الممالك» از حسن بن احمد مهلبى و «دلائل القبلة» از ابوالعباس احمد بن القاص الطبرى و... در اين فصل بررسى شدهاند. | ||
فصل نهم، در مورد بيرونى و جغرافىدانان قرن يازدهم در مشرقزمين است. مؤلف، مىنويسد: «با اينكه نام بيرونى در ادب عربى، در ميدان جغرافيا و سفرنامه ديده مىشود، اما او در واقع يك جغرافىدان نيست، بلكه بيشتر، رياضىدان و فيزيكدان و در مرحله بعد تاريخدان است. نویسنده، از كتابهاى مهم بيرونى چون «الآثار الباقية»، «القانون المسعودى» و... ياد مىكند و وى را در عين اينكه متأثر از مكتب يونانى مىداند، مدعى است كه از دادههاى تازه جغرافيايى معاصرش بهره گرفته و كتابهاى او از احساسات قومى ایرانى خالى نيست. | فصل نهم، در مورد بيرونى و جغرافىدانان قرن يازدهم در مشرقزمين است. مؤلف، مىنويسد: «با اينكه نام بيرونى در ادب عربى، در ميدان جغرافيا و سفرنامه ديده مىشود، اما او در واقع يك جغرافىدان نيست، بلكه بيشتر، رياضىدان و فيزيكدان و در مرحله بعد تاريخدان است. نویسنده، از كتابهاى مهم بيرونى چون «الآثار الباقية»، «القانون المسعودى» و... ياد مىكند و وى را در عين اينكه متأثر از مكتب يونانى مىداند، مدعى است كه از دادههاى تازه جغرافيايى معاصرش بهره گرفته و كتابهاى او از احساسات قومى ایرانى خالى نيست. | ||
دو فصل بعد، از جغرافىدانان قرن يازدهم و دوازدهم در مغرب و جغرافىدانان قرن دوازدهم در مشرق سخن دارد و بر آن است كه مغرب و اندلس نقش چندانى در تطور جغرافيا نداشته جز آنكه در رابطه با جغرافياى محلى اطلاعاتى را در اختيار پژوهنده قرار مىدهند، اما در مشرق اسلامى بزرگترين تصنيفات جغرافيايى پديد آمده است. در فصل دهم، بحث مفصلى درباره [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] و روش او ارائه داده و در ادامه از سفرنامههاى حج هم | دو فصل بعد، از جغرافىدانان قرن يازدهم و دوازدهم در مغرب و جغرافىدانان قرن دوازدهم در مشرق سخن دارد و بر آن است كه مغرب و اندلس نقش چندانى در تطور جغرافيا نداشته جز آنكه در رابطه با جغرافياى محلى اطلاعاتى را در اختيار پژوهنده قرار مىدهند، اما در مشرق اسلامى بزرگترين تصنيفات جغرافيايى پديد آمده است. در فصل دهم، بحث مفصلى درباره [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] و روش او ارائه داده و در ادامه از سفرنامههاى حج هم گفتوگوهایى شده است. | ||
فصل يازدهم، از «خرقى» سخن مىگويد كه جغرافياى رياضى و وصفى را به هم نزدیک كرده است و از كتابهاى فارسی اين دوره نيز مباحث ارزشمندى ارائه گرديده، هرچند به ادعاى مؤلف در اين قرن در مشرقزمين روشهاى جديد با آثار بزرگى ارائه نشده است. | فصل يازدهم، از «خرقى» سخن مىگويد كه جغرافياى رياضى و وصفى را به هم نزدیک كرده است و از كتابهاى فارسی اين دوره نيز مباحث ارزشمندى ارائه گرديده، هرچند به ادعاى مؤلف در اين قرن در مشرقزمين روشهاى جديد با آثار بزرگى ارائه نشده است. |
ویرایش