سیر فلسفه در جهان اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پور جوادي، نصر الله' به 'پورجوادی، نصرالله')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
}}  
}}  


'''سیر فلسفه در جهان اسلام'''، کتابی است با موضوع تاریخ فلسفه اسلامی که توسط [[فخری، ماجد|ماجد فخری]] به با عنوان A history of islamic philosophy نوشته شده و زیر نظر [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]] توسط خودش و آقایان مرتضی اسعدی، کاظم برگ‎نیسی، غلامعلی حداد عادل، محمدسعید حنایی کاشانی، بهاءالدین خرمشاهی، اسماعیل سعادت، منوچهر صانعی دره‎بیدی و سید مصطفی محقق داماد به فارسی ترجمه شده و به دست محمدسعید حنایی کاشانی ویراستاری شده است.
'''سیر فلسفه در جهان اسلام'''، کتابی است با موضوع تاریخ فلسفه اسلامی که توسط [[فخری، ماجد|ماجد فخری]] به با عنوان A history of islamic philosophy نوشته شده و زیر نظر [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]] توسط خودش و آقایان مرتضی اسعدی، کاظم برگ‎نیسی، غلامعلی حداد عادل، محمدسعید حنایی کاشانی، [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدین خرمشاهی]]، اسماعیل سعادت، منوچهر صانعی دره‎بیدی و [[محقق داماد، مصطفی|سید مصطفی محقق داماد]] به فارسی ترجمه شده و به دست محمدسعید حنایی کاشانی ویراستاری شده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۴: خط ۴۴:
در محدوده اسلام، در حدود قرن اول، رفته رفته مباحثاتی در اطراف مسائل عدل الهی و مسئولیت آدمی درگرفت. منابع معتبر خبر می‎دهند که جماعتی از متکلمان نخستین بحث درباره مسئله اختیار و قدر را پیش کشیدند که به تصدیق همگان نخستین معظله کلامی متکلمان بود. معتزله که ابن اتجاه فکری را دنبال کردند قائل به آزادی فرد از یک‎سو و عدل خداوند از سوی دیگر بودند. هرچند طبیعتاً برای تأیید موقف خود به نقل شواهدی از قرآن توسل می‎جستند. گرایش عمومی آن‎ها، در تأیید مواضع خود، به اقامه دلایلی بود که خصلتی کاملاً اخلاقی و عقلانی داشت<ref>همان، ص10</ref>...
در محدوده اسلام، در حدود قرن اول، رفته رفته مباحثاتی در اطراف مسائل عدل الهی و مسئولیت آدمی درگرفت. منابع معتبر خبر می‎دهند که جماعتی از متکلمان نخستین بحث درباره مسئله اختیار و قدر را پیش کشیدند که به تصدیق همگان نخستین معظله کلامی متکلمان بود. معتزله که ابن اتجاه فکری را دنبال کردند قائل به آزادی فرد از یک‎سو و عدل خداوند از سوی دیگر بودند. هرچند طبیعتاً برای تأیید موقف خود به نقل شواهدی از قرآن توسل می‎جستند. گرایش عمومی آن‎ها، در تأیید مواضع خود، به اقامه دلایلی بود که خصلتی کاملاً اخلاقی و عقلانی داشت<ref>همان، ص10</ref>...


اوایل مکتب فلسفی اسلامی مقارن است با زمانی که نخستین ترجمه‎های آثار دانشمندان یونانی از سریانی یا یونانی به عربی صورت گرفت. می‎توان این روایت متداول را معتبر دانست که متون علمی و پزکی نخستین تألیفاتی است که به عربی ترجمه شده است. عرب‎ها و همچنین ایرانیان که سهم بزرگی در ایجاد نهضت علمی و فلسفی در جهان اسلام داشتند مردمانی بودند که از جنبه عملی به امور می‎نگریستند. علاقه آن‎ها به جنبه‎های انتراعی تر اندیشه یونانی را باید از تحولات بعدی به شمار آورد. حتی سریانیان مسیحی نیز که اندکی پیش از فتوحات عرب‎ها در قرن اول راه را برای ورود میراث فرهنگی یونانی به خاورنزدیک هموار کردند، در بادی امر به منطق ارسطو و فلسفه یونان به‎عنوان مقدمه‎ای برای مطالعه متون علوم الهی علاقه می‎وزیدند. این متون نه‎تنها در اصل به زبان یونانی نوشته شده بود، بلکه همچنین سرشار از تعابیر منطقی و فلسفی بود که پیش از آن برای مردمان سامی نژاد ناشناخته بود<ref>همان، ص13</ref>... عدم آشنایی کامل فیلسوفان با زبان یونانی سبب شده که در تفسیرهایی که بر متون یونانی می‎نوشتند کمتر بنده‎وار پایبند این متون باشند و پس از چندی می‎توان گفت که فلسفه‎ای که در جهان اسلام شکل گرفت راه تکامل خاص خویش را پیمود و همین راه تکامل خاص، وحدت شکلی را که صفت ممیزه جنبش‎های فکری بزرگ در تاریخ است به آن بخشید<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref>.
اوایل مکتب فلسفی اسلامی مقارن است با زمانی که نخستین ترجمه‎های آثار دانشمندان یونانی از سریانی یا یونانی به عربی صورت گرفت. می‎توان این روایت متداول را معتبر دانست که متون علمی و پزکی نخستین تألیفاتی است که به عربی ترجمه شده است. عرب‎ها و همچنین ایرانیان که سهم بزرگی در ایجاد نهضت علمی و فلسفی در جهان اسلام داشتند مردمانی بودند که از جنبه عملی به امور می‎نگریستند. علاقه آن‎ها به جنبه‎های انتراعی تر اندیشه یونانی را باید از تحولات بعدی به شمار آورد. حتی سریانیان مسیحی نیز که اندکی پیش از فتوحات عرب‎ها در قرن اول راه را برای ورود میراث فرهنگی یونانی به خاورنزدیک هموار کردند، در بادی امر به منطق [[ارسطو]] و فلسفه یونان به‎عنوان مقدمه‎ای برای مطالعه متون علوم الهی علاقه می‎وزیدند. این متون نه‎تنها در اصل به زبان یونانی نوشته شده بود، بلکه همچنین سرشار از تعابیر منطقی و فلسفی بود که پیش از آن برای مردمان سامی نژاد ناشناخته بود<ref>همان، ص13</ref>... عدم آشنایی کامل فیلسوفان با زبان یونانی سبب شده که در تفسیرهایی که بر متون یونانی می‎نوشتند کمتر بنده‎وار پایبند این متون باشند و پس از چندی می‎توان گفت که فلسفه‎ای که در جهان اسلام شکل گرفت راه تکامل خاص خویش را پیمود و همین راه تکامل خاص، وحدت شکلی را که صفت ممیزه جنبش‎های فکری بزرگ در تاریخ است به آن بخشید<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref>.


نویسنده مطالب کتابش را با میراث یونان و اسکندریه و خاورزمین آغاز نموده است. ایشان در این فصل از کتاب به ترجمه‎های متون فلسفی اشاره کرده و تأثیرات آن بر جهان اسلام را گوشزد نموده است سپس چگونگی پیدایش علم کلام پرده‎برداری نموده و از نخستین نویسنده مبدع فلسفی در اسلام یعنی «کندی» بحث کرده است. ایشان در ادامه مباحث کتابش، سیر تکاملی مکتب نوافلاطونی اسلامی با تکیه بر دو فیلسوف اسلامی یعنی فارابی و ابن‎سینا را بررسی نموده و در ادامه و در فصل پنجم به فلسفه نوفیثاغوری و همگانی شدن علوم فلسفی اشاره کرده است. پس‎ازآن ضمن بررسی و شرح فیلسوفانی چون ابوحیان توحیدی، مسکویه، یحیی بن عدی به انتشار فرهنگ فلسفی در قرن چهارم اشاره کرده و در فصل هفتم به افول اصالت عقل در علم کلام اشاره نموده و در فصل بعدی بحث درباره گرایش و گسترش تصوف نموده است. مؤلف در فصل نهم درباره آغاز تفکر فلسفی در اندلس با تکیه بر فیلسوفانی چون ابن مسره، مجریطی، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد بحث نموده و در فصل دهم، مکاتب فلسفی بعد از ابن‎سینا از دو منظر فلسفه اشراقی و مشائی و عکس‎العمل دیگر مکاتب در برابر فلسفه مشائی را مورد بررسی قرار داده است. ایشان در دو فصل پایانی به واپس‎گرایی کلامی و بازگشت به سنت با تکیه به تفکرات ابن حزم، ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و... نیز گرایش‎های متجددان و معاصران را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
نویسنده مطالب کتابش را با میراث یونان و اسکندریه و خاورزمین آغاز نموده است. ایشان در این فصل از کتاب به ترجمه‎های متون فلسفی اشاره کرده و تأثیرات آن بر جهان اسلام را گوشزد نموده است سپس چگونگی پیدایش علم کلام پرده‎برداری نموده و از نخستین نویسنده مبدع فلسفی در اسلام یعنی «کندی» بحث کرده است. ایشان در ادامه مباحث کتابش، سیر تکاملی مکتب نوافلاطونی اسلامی با تکیه بر دو فیلسوف اسلامی یعنی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] را بررسی نموده و در ادامه و در فصل پنجم به فلسفه نوفیثاغوری و همگانی شدن علوم فلسفی اشاره کرده است. پس‎ازآن ضمن بررسی و شرح فیلسوفانی چون [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]]، [[مسکویه، احمد بن محمد|مسکویه]]، یحیی بن عدی به انتشار فرهنگ فلسفی در قرن چهارم اشاره کرده و در فصل هفتم به افول اصالت عقل در علم کلام اشاره نموده و در فصل بعدی بحث درباره گرایش و گسترش تصوف نموده است. مؤلف در فصل نهم درباره آغاز تفکر فلسفی در اندلس با تکیه بر فیلسوفانی چون ابن مسره، مجریطی، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد بحث نموده و در فصل دهم، مکاتب فلسفی بعد از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] از دو منظر فلسفه اشراقی و مشائی و عکس‎العمل دیگر مکاتب در برابر فلسفه مشائی را مورد بررسی قرار داده است. ایشان در دو فصل پایانی به واپس‎گرایی کلامی و بازگشت به سنت با تکیه به تفکرات [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] و محمد بن عبدالوهاب و... نیز گرایش‎های متجددان و معاصران را مورد بحث و بررسی قرار داده است.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش