ابن عدیم، عمر بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'كشف الظنون' به 'كشف الظنون')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - '‌ ' به ' ')
    خط ۶: خط ۶:
    |-
    |-
    |نام‌های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    |data-type='authorOtherNames'| آل‌ اب‍ی‌ ج‍راده‌، ع‍م‍ر ب‍ن‌ اح‍م‍د
    |data-type='authorOtherNames'| آل اب‍ی ج‍راده‌، ع‍م‍ر ب‍ن اح‍م‍د


    اب‍ن‌ اب‍ی‌ ج‍راده‌، ع‍م‍ر ب‍ن‌ اح‍م‍د
    اب‍ن اب‍ی ج‍راده‌، ع‍م‍ر ب‍ن اح‍م‍د


    اب‍ن‌ ال‍ع‍دی‍م‌، ع‍م‍ر ب‍ن‌ اح‍م‍د
    اب‍ن ال‍ع‍دی‍م‌، ع‍م‍ر ب‍ن اح‍م‍د
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    خط ۴۱: خط ۴۱:
    البته وى به همه علوم پرداخت؛ آن‌چنان‌كه حموى او را چنين وصف نموده است: «لم يعتن بشىء الا و كان فيه بارزاً و لا تعاطى امراً الا و جاء فيه مبرزاً».
    البته وى به همه علوم پرداخت؛ آن‌چنان‌كه حموى او را چنين وصف نموده است: «لم يعتن بشىء الا و كان فيه بارزاً و لا تعاطى امراً الا و جاء فيه مبرزاً».


    در بيست و هشت سالگى به پايه‌اى از فضل و دانش رسيد‌ ‎كه به‌عنوان استاد مدرسه حلاویه حلب برگزيده شد و پس از آن منصب قضاوت به او واگذار شد.
    در بيست و هشت سالگى به پايه‌اى از فضل و دانش رسيد ‎كه به‌عنوان استاد مدرسه حلاویه حلب برگزيده شد و پس از آن منصب قضاوت به او واگذار شد.


    پس از آنكه مغول به فرماندهى هلاكوخان به حلب حمله نمودند، وى منصب قضاوت را كه ازجانب هلاكو به او پيشنهاد شده بود، نپذيرفت و به‌سوى برزه كه از روستاهاى اطراف دمشق بود گريخت و از آنجا به غزه در فلسطين و سپس به مصر مهاجرت نمود.
    پس از آنكه مغول به فرماندهى هلاكوخان به حلب حمله نمودند، وى منصب قضاوت را كه ازجانب هلاكو به او پيشنهاد شده بود، نپذيرفت و به‌سوى برزه كه از روستاهاى اطراف دمشق بود گريخت و از آنجا به غزه در فلسطين و سپس به مصر مهاجرت نمود.

    نسخهٔ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۴۸

    ابن عدیم، عمر بن احمد
    نام ابن عدیم، عمر بن احمد
    نام‌های دیگر آل اب‍ی ج‍راده‌، ع‍م‍ر ب‍ن اح‍م‍د

    اب‍ن اب‍ی ج‍راده‌، ع‍م‍ر ب‍ن اح‍م‍د

    اب‍ن ال‍ع‍دی‍م‌، ع‍م‍ر ب‍ن اح‍م‍د

    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 660 ق
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE01035AUTHORCODE

    كمال‌الدين ابوالقاسم عمر بن احمد بن هبةالله بن عبدالعزيز بن ابى جرادة معروف به ابن عديم عقيلى حلبى، از تاريخ‌نگاران و محدثين قرن ششم و هفتم هجرى است. نسب وى به صحابى امیرالمؤمنين(ع)، ابوالجرادة مى‌رسد. خانواده وى خانواده‌اى صاحب‌نام در حلب بوده‌اند. ياقوت حموى درباره آنان مى‌گوید: «بيت ابى جرادة، بيتى مشهور در حلب است. اديبان، شاعران، فقيهان، زاهدان، عابدان، قاضيان در این خانواده به چشم مى‌خورند و فضل و دانش را به ارث مى‌برند. (معجم الادباء، ج 5، ص16).

    كمال‌الدين ابن عديم، در ذى‌حجه سال 588ق (1192م)، در حلب ديده به جهان گشود. در هفت سالگى به مكتب رفت و در نه سالگى قرآن را ختم كرد و با پا نهادن به سن ده سالگى به آموختن ديگر علوم پرداخت. نقل است كه پدرش خطى ناخوش داشت و ازاين‌رو پسرش را به فراگيرى خط تشویق مى‌نمود. وى نيز با علاقه، به آموزش این فن پرداخت؛ به‌گونه‌اى كه ياقوت حموى، خط او را با خط ابن مقله مقايسه مى‌كند. (معجم الادباء، ج 16، ص42).

    البته وى به همه علوم پرداخت؛ آن‌چنان‌كه حموى او را چنين وصف نموده است: «لم يعتن بشىء الا و كان فيه بارزاً و لا تعاطى امراً الا و جاء فيه مبرزاً».

    در بيست و هشت سالگى به پايه‌اى از فضل و دانش رسيد ‎كه به‌عنوان استاد مدرسه حلاویه حلب برگزيده شد و پس از آن منصب قضاوت به او واگذار شد.

    پس از آنكه مغول به فرماندهى هلاكوخان به حلب حمله نمودند، وى منصب قضاوت را كه ازجانب هلاكو به او پيشنهاد شده بود، نپذيرفت و به‌سوى برزه كه از روستاهاى اطراف دمشق بود گريخت و از آنجا به غزه در فلسطين و سپس به مصر مهاجرت نمود.

    در سال 659ق كه مغولان از حلب بيرون رفتند، ابن عديم دوباره به حلب بازگشت و از آنچه مغولان بر سر حلب آورده بودند، سخت آزرده شد و طاقت ماندن در حلب را نداشت؛ بنابراین، دوباره به مصر بازگشت و در قاهره سكنى گزيد، البته مدت اقامت این بار او در مصر، یک سال و اندى بيش به طول نينجامید و ديده از جهان فروبست.

    اساتيد

    ابن عديم، از اساتيد بسيارى بهره جست كه به‌عنوان نمونه مى‌توان به این افراد اشاره كرد:

    1. پدرش، احمد بن هبةالله كه اولين معلم او به شمار مى‌رود؛
    2. حيناء بن دهن الحصا: ابن عديم از محضر وى کتاب القدورى را كه در فقه حنفى نگاشته شده، آموخت؛
    3. عمر بن طبرزد؛
    4. افتخار‌الدين، عبدالمطلب الهاشمى؛
    5. بهاء‌الدين، يوسف بن شداد قاضى حلب؛
    6. عبدالرحمن بن علوان؛
    7. ثابت بن شرف.

    اين جماعت، اساتيد وى در شهر حلب بودند.

    وى در دمشق نيز از محضر این اساتيد، دانش اندوخت:

    1. ابواليمن، زيد بن حسن كندى؛
    2. حسن بن صعرى؛
    3. احمد بن عبدالله عظار؛
    4. عماد ابراهيم بن عبدالواهه؛
    5. ابوالقاسم عبدالصمد بن قاضى حرستانى؛
    6. ابن المنى.

    علاوه بر این افراد، وى در بغداد و بيت‌المقدس نيز از محضر افرادى كسب فيض نمود. به سبب فضل و دانش بى‌نظير او بسيارى نيز نزد او تلمذ نمودند، از جمله:

    1. پسرش، مجد‌الدين عبدالرحمن؛
    2. ابن مسدى؛
    3. ابن حاجب؛
    4. دمیاطى؛
    5. ابوالقاسم احمدبن محمد بن حسین.

    ابن عديم، علاوه بر مراتب بالاى فضل و كمال، شاعرى چيره‌دست نيز به شمار مى‌رود. نمونه‌اى از اشعار دل‌انگيز او را ياقوت حموى در «معجم الادباء» نقل كرده است.

    تأليفات

    ابن عديم، آثار گوناگونى در علوم مختلف نگاشته است كه البته بسيارى از آنها اكنون به دست ما نرسيده است. برخى از آثار وى به این شرح است:

    1. «الدرارى في ذكر الذرارى»: این اثر به چاپ رسيده است؛
    2. «الأخبار المستفادة في ذكر بنى جرادة»: گویا این کتاب درباره شرح حال خانواده‌اش نگارش يافته است. این کتاب اكنون به دست ما نرسيده است؛
    3. «ضوء الصباح في الحث على السماح»: حاجى خليفه نام این اثر را «ضوء المصباح في الحث على السماح» ضبط كرده است. (كشف الظنون، ج 4، ص1126). این کتاب نيز مفقود شده است؛
    4. «الخط و علومه و وصف آدابه و اقلامه و طروسه»: این کتاب نيز امروزه به دست ما نرسيده است؛
    5. «الانصاف و التحرى في دفع الظلم و التجرى عن ابى العلاء المعرى»: این کتاب به چاپ رسيده است؛
    6. «تذكرة ابن العديم»: مؤلف، این اثر را در سن بيست و پنج سالگى نگاشته است. این کتاب نيز چاپ و منتشر شده است؛
    7. «الوصلة الى الحبيب في وصف الطيبات و الطيب»: درباره این اثر، به‌تفصيل سخن خواهيم گفت؛
    8. «تبريد حرارة الاكباد في الصبر على فقد الاولاد»؛
    9. «مراد المراد و مواد المواد»؛
    10. «الإشعار بما للملوك من النوادر و الأشعار»: این اثر به دست ما نرسيده است؛
    11. «بغية الطلب في تاريخ حلب»: این اثر كه مفصل‌ترين نگاشته ابن عديم است، در چهل جزء تأليف شده، ولى قبل از تدوین نهایى، مؤلف از دنيا رفت؛
    12. «ترجمة الامام الحسين(ع)».

    وفات

    وى در 20 جمادى‌الاول سال 660ق، در مصر درگذشت و در سفح المقطم به خاک سپرده شد.


    وابسته‌ها