الأحاديث الواردة في الخلفاء علی ترتيب الخلافة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =1 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =1 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور =') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| شابک =978-964-2501-79-3 | | شابک =978-964-2501-79-3 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = |
نسخهٔ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۴۸
الآحاديث الواردة في الخلفاء علي ترتيب الخلافة | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی میلانی، علی (نویسنده) |
ناشر | الحقائق |
مکان نشر | ایران - قم |
سال نشر | 1430ق |
چاپ | 4 |
شابک | 978-964-2501-79-3 |
موضوع | احاديث اهل سنت خلفاي راشدين |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 28/8 /ح5الف3 |
الأحاديث الواردة في الخلفاء علی ترتيب الخلافة، نوشته سید علی حسینی میلانی، کتابی است به زبان عربی و با موضوع کلام شیعی. نویسنده در این کتاب در پی اثبات جعلی بودن احادیث وارده در مناقب خلفا (احادیثی که نام خلفا در آنها به ترتیب ذکر شده) است و بیشتر، روایات صحاح سته را مد نظر دارد. علت این امر این است که روایات این کتابها نزد اهل سنت تلقی به قبول شدهاند.
ساختار
کتاب با سخن ناشر (مركز الحقائق الإسلامية) و مقدمه نویسنده آغاز شده و مباحث آن در ضمن چهارده حدیث (که هر حدیثی بحثی جداگانه دارد) و یک خاتمه سامان یافته است.
نویسنده به منابع متعددی، از جمله: صحيح البخاري، صحيح مسلم، تهذيب التهذيب، ميزان الاعتدال، شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، الاستيعاب، الكاشف، وفيات الأعيان، تحف العقول عن آل الرسول، شفاء، نسيم الرياض، عمدة القاري، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، سنن ابیداوود، المستدرك علی الصحيحين، كنز العمال و... استناد کرده است. مطالب این کتاب، حاصل برخی مباحث آیتالله سید علی میلانی در جلسه درس بوده که به درخواست برخی از فضلا مستند شده و بهصورت کتاب درآمده است.[۱]
گزارش محتوا
مؤلف در مقدمه مدعی است که قطعا تمام روایاتی که درباره مناقب خلفا آمده و نامهای آنان در آنها به ترتیب ذکر شده است، جعلی هستند و بعد ادعای بالاتری را مطرح میکند مبنی بر اینکه این امر اختصاصی به باب مناقب ندارد، بلکه جعلی بودن احادیثی با این ساختار (حتی در روایاتی که از پیامبر(ص)) در تمامی بابها قطعی است. او طرح نوشتن این کتاب را ذکر همین مطلب در دروس خودش و درخواست مستندسازی این امر توسط شاگردانش میداند.[۲]
او نمونهای را در مقدمه ذکر میکند و آن را به علت وجود ابن ابیملیکه در سلسله راویان، نامعتبر میشمارد. ابن ابیملیکه، قاضی و مؤذن عبدالله بن زبیر، از ناصبیان و دشمن اهلبیت(ع) بوده است.[۳]
اولین روایت کتاب، از قول ابوموسی اشعری، درباره مژده بهشت دادن پیامبر(ص) به ابوبکر، عمر و عثمان که در صحاح بخاری و مسلم آمده است.[۴]مؤلف با استفاده از منابع، به جرح و تعدیل سه تن از راویان این حدیث؛ یعنی: شریک بن ابینمر، عثمان بن غیاث و ابیاسامه میپردازد و با نشان دادن ضعف سندی روایت، از آن اعراض میکند.[۵]
روایت دوم ماجرایی است که عایشه همسر رسول خدا نقل کرده، درباره اینکه ابوبکر و عمر و عثمان به خدمت رسول خدا(ص) شرفیاب شدند و ایشان حاجات آنان را برآورده کردند، ولی بین عثمان با ابوبکر و عمر در نحوه برخورد تفاوت قائل شدند.[۶]مؤلف با بررسی راویان سند و تضعیف عقیل بن خالد از سوی یحیای قطان و بیان دشمنی علنی زهری با خاندان اهلبیت(ع) (تا جایی که جز زهری همه قبول دارند که اولین گرونده به اسلام علی بن ابیطالب(ع)) به رد روایت مزبور میپردازد و چند صفحه درباره زهری توضیح میدهد.[۷]
روایت سوم از ابوهریره است. در این روایت بیان شده که رسولالله(ص) بر روی کوه حرا بودند که کوه شروع به حرکت کرد. ایشان خطاب به حرا فرمودند: ای حرا بایست که اینان که بر روی تو ایستادهاند، نبی یا صدّیق یا شهید هستند و افرادی که روی کوه ایستاده بودند، پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، علی(ع)، طلحه، زبیر و سعد بن ابیوقّاص بودند. این روایت از باب فضائل طلحه و زبیر کتاب «فضائل الصحابة» نقل شده است. نویسنده بر این روایت، هم ایراد متنی دارد و هم ایراد سندی. ایراد محتوایی آن، این است که سعد بن ابیوقّاص در قصرش به مرض طاعون درگذشت؛ درحالیکه در روایت از جمله شهدا به حساب آمده است. ایراد سندی آن هم به دلیل وجود اسماعیل بن ابیقبیس و دیگران در طریق آن.[۸]
روایت چهارم در ذکر فضیلت عثمان است. در این حدیث بیان شده که پیامبر خدا(ص) در زمان بیماری فرمودند: دوست داشتم بعضی از یارانم پیشم باشند. به ایشان عرض شد آیا ابوبکر را صدا بزنیم؟ ایشان سکوت کردند و درباره عمر نیز همین کار را کردند، اما وقتی گفتند عثمان را صدا بزنیم، فرمودند: بله. در این دیدار، پیامبر(ص) و عثمان خلوت کردند و رنگ صورت عثمان از سخنانی که از پیامبر میشنید، دگرگون میشد. بعدها ابوسهله غلام عثمان گفته بود که عثمان در یوم الدار گفته که پیامبر خدا(ص) وظیفهای را بر دوش من نهاده که آن را انجام میدهم و علی(ع) در کلامش فرمودهاند: من نیز بر آن صبر میکنم. نویسنده این روایت را به دلیل وجود قیس بن ابیحازم در طریق آن جرح میکند.[۹]
روایت پنجم، حدیثی است که در آن، مهربانترین فرد از امت پیامبر(ص)، ابوبکر، جدیترین شخص در امور الهی، عمر و باحیاترین آنان، عثمان معرفی شده است. نویسنده، این روایت را از چند جای مختلف نقل کرده و در سند هریک خدشه میکند و آن را حدیثی ساختگی میداند.[۱۰]
روایت ششم، در بیان خلافت ابوبکر و عمر و عثمان پس از پیامبر(ص) است که به لحاظ سند و محتوا دارای اشکال است. ایراد محتوایی آن این است که عایشه که راوی حدیث است در آن زمان صغیر بوده است.[۱۱]
روایت هفتم هم بهخاطر بغض راویان با اهلبیت(ع)، مردود است.[۱۲]
هشتمین روایت که طبرانی آن را از معاذ بن جبل نقل کرده، دلالت بر همرتبگی سه خلیفه اول با پیامبر خدا(ص) دارد. این روایت هم به دلیل وجود عمرو بن واقد در طریق آن به مشکل روایات قبلی دچار است.
در روایت نهم آمده که پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند من را به دوستی چهار تن از اصحابم امر کرده و من آنان را دوست میدارم: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع).[۱۳]وجود سلیمان بن عیسی سجزی در طریق این حدیث، باعث ضعف آن است.[۱۴]
محتوای دهمین روایت، بشارت بهشت و خلافت پس از پیامبر(ص) به خلفای سهگانه است. از جمله کسانی که به کذب و جعلی بودن این روایت تصریح کرده، ذهبی است. ابن حجر هم گفته: اگر چنین روایتی صحیح بود، عمر نمیبایست خلافت پس از خود را به نظر شورا واگذار میکرد؛ زیرا این امر با تصریح پیامبر(ص) به خلافت عثمان پس از خودشان سازگاری ندارد.[۱۵]
در حدیث یازدهم، نقل شده که پیامبر خدا(ص)، از جانب خداوند مأمور شده که ابوبکر را همچون پدر، عمر را راهنما، عثمان را تکیهگاه و پشتیبان و علی را پشتوانه قرار دهد.[۱۶]
حدیث دوازدهم، درباره دعای پیامبر(ص) در حق خلفای سهگانه و امیرالمؤمنین(ع) است، بهخاطر ویژگیهایی که هریک داشتهاند.[۱۷]
سیزدهمین روایت، از زبان پیامبر(ص) بیان میکند که بر برگ تمامی درختان بهشتی نوشته شده: محمد رسولالله، أبوبکر الصديق، عمر الفاروق، عثمان ذي النورين.[۱۸]
حدیث چهاردهم، متضمن ورود اصحاب پیامبر(ص) (ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع)) به بهشت و اختیاراتی است که به آنان در آنجا داده میشود.[۱۹]
مؤلف با نقد و بررسی سند و محتوای تمامی این روایات، اینها را هم مانند روایات دیگر ضعیف یا جعلی میداند.
نویسنده در خاتمه کتاب عنوان میکند که این مشتی بود از خروار و بر پژوهشگر علاقهمند است که به کتابهایی چون: الموضوعات ابن جوزی، الكامل ابن عدی، ميزان الاعتدال ذهبی، اللآلي المصنوعة سیوطی، لسان الميزان ابن حجر عسقلانی و تنزيه الشريعة ابن عرّاق که درباره اخبار جعلی نوشته شده، مراجعه کند. البته نویسندگان این کتابها روایات صحاح سته را مستثنی کردهاند که ما چنین ملاحظهای را نداشتیم و در این کتاب به آنها هم پرداختیم و نشان دادیم که دلیلی برای چنین امری وجود ندارد و این روایات هم ضعیف یا جعلی هستند.[۲۰]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در آخر کتاب و منابع مورد استفاده نویسنده در پاورقیها ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه نویسنده، ص7
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص9
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص13-10
- ↑ ر.ک: همان، ص15-13
- ↑ ر.ک: همان، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص21-17
- ↑ ر.ک: همان، ص23-22
- ↑ ر.ک: همان، ص27-25
- ↑ ر.ک: همان، ص37-28
- ↑ ر.ک: همان، ص39-38
- ↑ ر.ک: همان، ص43
- ↑ ر.ک: همان، ص46
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص51-48
- ↑ ر.ک: همان، ص53-52
- ↑ ر.ک: همان، ص57
- ↑ ر.ک: همان، ص60
- ↑ ر.ک: همان، ص64-63
- ↑ ر.ک: همان، ص66
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.