ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
    جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
    خط ۳۳: خط ۳۳:
    '''ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق'''، اثر [[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن ابى‌بكر قلانسى نسفى]] (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را [[عارف نو شاهی، رضا الله شاه |دكتر عارف نوشاهى]] (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است.
    '''ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق'''، اثر [[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن ابى‌بكر قلانسى نسفى]] (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را [[عارف نو شاهی، رضا الله شاه |دكتر عارف نوشاهى]] (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است.


    در اين اثر، مسائل اخلاق دينى و عرفانى با استفاده از آيات، روايات، سخنان مشايخ، اشعار و... به‌صورت موعظه‌اى، توضيح داده شده است.
    در این اثر، مسائل اخلاق دينى و عرفانى با استفاده از آيات، روايات، سخنان مشايخ، اشعار و... به‌صورت موعظه‌اى، توضيح داده شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    کتاب حاضر، از مقدمه مصحح و مقدمه مؤلف و متن اصلى (شامل 32 فصل) تشكيل شده است.
    کتاب حاضر، از مقدمه مصحح و مقدمه مؤلف و متن اصلى (شامل 32 فصل) تشكيل شده است.


    زبان و ادبيات اين اثر، برای نسل امروز چندان رسا و شيوا نيست هرچند با قدرى دقت و زحمت مفهوم مى‌شود.
    زبان و ادبيات این اثر، برای نسل امروز چندان رسا و شيوا نيست هرچند با قدرى دقت و زحمت مفهوم مى‌شود.


    روش نویسنده در اين اثر، نقلى و موعظه‌اى است.
    روش نویسنده در این اثر، نقلى و موعظه‌اى است.


    مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسی، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نویسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:
    مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسی، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نویسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:
    خط ۵۰: خط ۵۰:
    #فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛
    #فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛
    #لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛
    #لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛
    #مصون، اين کتاب شناخته نشد؛
    #مصون، این کتاب شناخته نشد؛
    #معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين کتابى ديده نمى‌شود؛
    #معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين کتابى ديده نمى‌شود؛
    #نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از اين منبع نبرده است، اما مطابقت برخى احاديث و اخبار ارشاد با نوادر الأصول، تأييد مى‌كند كه مؤلف، اين کتاب را نيز در دست داشته است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صشصت و شش-هفتاد</ref>همچنين مصحح تأكيد كرده است كه: «آنچه در صفحات آتى عرضه مى‌شود، تحرير نسخه T است كه با نسخه P مقابله گرديده است. تفاوت‌هاى اين دو تحرير - خرد و كلان، حذف و اضافه - در پاورقى‌ها ضبط شده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صهشتاد و نه</ref>
    #نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از این منبع نبرده است، اما مطابقت برخى احاديث و اخبار ارشاد با نوادر الأصول، تأييد مى‌كند كه مؤلف، این کتاب را نيز در دست داشته است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صشصت و شش-هفتاد</ref>همچنين مصحح تأكيد كرده است كه: «آنچه در صفحات آتى عرضه مى‌شود، تحرير نسخه T است كه با نسخه P مقابله گرديده است. تفاوت‌هاى این دو تحرير - خرد و كلان، حذف و اضافه - در پاورقى‌ها ضبط شده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صهشتاد و نه</ref>


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    هرچند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گویا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:
    هرچند درباره محتواى این اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گویا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:


    #نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خویش (رض) آموخته‌ام - برای آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref>
    #نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خویش (رض) آموخته‌ام - برای آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref>
    #از جمله مطالب جالب نویسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
    #از جمله مطالب جالب نویسنده این است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
    #همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در یک مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ویران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صسى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref>
    #همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در یک مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و این سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ویران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صسى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref>
    #نویسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه‌الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خویش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاریکى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.
    #نویسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه‌الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خویش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه این غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاریکى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.


    ==وضعيت کتاب==
    ==وضعيت کتاب==

    نسخهٔ ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۲۲

    ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق
    ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق
    پدیدآورانعارف نو شاهی، رضا الله شاه (مقدمه نویس و مصحح) قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالمرشد
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ1
    شابک964-8700-23-0
    موضوعاحادیث اخلاقی - قرن 6ق.

    احادیث اهل سنت - قرن 6ق.

    اخلاق اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14

    اخلاق عرفانی - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏8‎‏الف‎‏4

    ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق، اثر عبدالله بن محمد بن ابى‌بكر قلانسى نسفى (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را دكتر عارف نوشاهى (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است.

    در این اثر، مسائل اخلاق دينى و عرفانى با استفاده از آيات، روايات، سخنان مشايخ، اشعار و... به‌صورت موعظه‌اى، توضيح داده شده است.

    ساختار

    کتاب حاضر، از مقدمه مصحح و مقدمه مؤلف و متن اصلى (شامل 32 فصل) تشكيل شده است.

    زبان و ادبيات این اثر، برای نسل امروز چندان رسا و شيوا نيست هرچند با قدرى دقت و زحمت مفهوم مى‌شود.

    روش نویسنده در این اثر، نقلى و موعظه‌اى است.

    مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، کتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسی، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نویسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:

    1. امثال، احتمالا تأليف محمد بن على حكيم ترمذى؛
    2. تنبيه الغافلين، تأليف ابوالليث نصر بن محمد بن احمد سمرقندى، معروف به «امام الهدى»، فقيه حنفى (م: 373ق)؛
    3. فروق، شايد کتاب الفروق و معنى الترادف، تأليف ابوعبدالله محمد بن على الحكيم الترمذى باشد؛
    4. فقه الأكبر، تأليف ابوحنيفه؛
    5. فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛
    6. لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛
    7. مصون، این کتاب شناخته نشد؛
    8. معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين کتابى ديده نمى‌شود؛
    9. نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از این منبع نبرده است، اما مطابقت برخى احاديث و اخبار ارشاد با نوادر الأصول، تأييد مى‌كند كه مؤلف، این کتاب را نيز در دست داشته است.[۱]همچنين مصحح تأكيد كرده است كه: «آنچه در صفحات آتى عرضه مى‌شود، تحرير نسخه T است كه با نسخه P مقابله گرديده است. تفاوت‌هاى این دو تحرير - خرد و كلان، حذف و اضافه - در پاورقى‌ها ضبط شده است.[۲]

    گزارش محتوا

    هرچند درباره محتواى این اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گویا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:

    1. نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى(ره) و از استادان خویش (رض) آموخته‌ام - برای آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست.[۳]
    2. از جمله مطالب جالب نویسنده این است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».[۴]«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
    3. همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در یک مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و این سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ویران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».[۵]
    4. نویسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه‌الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خویش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه این غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاریکى دارد و تنگى و پژمانى...».[۶]منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.

    وضعيت کتاب

    برای کتاب حاضر، افزون بر فهرست مطالب.[۷]و فهرست منابع.[۸]، فهرست‌هاى فنى بسيار متعدد و جديد و جالب، شامل آيات، احاديث نبوى، احاديث قدسى و اخبار انبياى پيشين، اخبار، اقوال و مأثورات مشايخ و ضرب‌المثل‌هاى عربى، به زبان محلى، جملات احترام‌آميز و دعائيه، كلمات نفرين، اشعار عربى، فارسی، مثل و مثل‌واره‌هاى فارسی و ترجمه مثل‌هاى عربى، واژه‌ها، تركيبات و افعال ناب فارسی و ساخته‌شده فارسی، واژه‌ها و اصطلاحات معارف دينى، اخلاقى و مدنى، حكايت‌ها، تمثيل‌ها، كسان (و فرشتگان)، نسبت‌ها، القاب، اديان، اقوام، نحله‌ها، مذاهب و طبقات اجتماعى، صنفى و عقيدتى، جاى‌ها و کتاب‌ها.[۹]نيز فراهم شده است.

    کتاب حاضر، مستند است و مصحح، ارجاعات را به‌صورت پاورقى آورده؛ در بسيارى از موارد، اختلاف نسخه‌هاى خطى بيان شده.[۱۰]و...

    مصحح محترم، تصاویرى از وقف‌نامه و صفحات آغاز و انجام و اواسط نسخه خطى اثر حاضر را آورده است.[۱۱]

    مصحح در تعليقاتش برخى از اعلام تاريخى را به‌صورت مختصر شناسانده و همچنين توضيحاتى در مورد احاديث و اخبار نبوى، اشعار، اصطلاحات، اعلام جغرافيايى، اقوال مشايخ، لغات و... ارائه كرده است.[۱۲]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، صشصت و شش-هفتاد
    2. ر.ک: مقدمه کتاب، صهشتاد و نه
    3. ر.ک: مقدمه کتاب، ص1
    4. متن کتاب، ص127
    5. ر.ک: مقدمه کتاب، صسى و نه و متن کتاب، ص152-153
    6. همان، ص273
    7. مقدمه کتاب، صنه-سيزده
    8. متن کتاب، ص381-388
    9. همان، ص321-380
    10. همان، ص32، پاورقى 2 و...
    11. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات بعد از صهشتاد و نه و قبل از ص1 كه شماره صفحه ندارد و تعداد 8 صفحه است
    12. ر.ک: متن کتاب، ص291-320

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.