۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
| خط ۶: | خط ۶: | ||
[[مسعودی آرانی، عبدالله]] (مصحح) | [[مسعودی آرانی، عبدالله]] (مصحح) | ||
[[بدلیسی، ادریس بن علی]] ( | [[بدلیسی، ادریس بن علی]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =JA 84 /ک5ب4 | | کد کنگره =JA 84 /ک5ب4 | ||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
كتاب مشتمل است بر پيش گفتار مصحح، مقدمه مؤلف و چهار مقصد است. مقدمه داراى دو قضيه و هر كدام از مقاصد نيز مشتمل بر زير مجموعههايى است. | كتاب مشتمل است بر پيش گفتار مصحح، مقدمه مؤلف و چهار مقصد است. مقدمه داراى دو قضيه و هر كدام از مقاصد نيز مشتمل بر زير مجموعههايى است. | ||
نثر كتاب لطيف و استوار است، با كلماتى ظريف و ملايم كه در آن هر موضوعى به قدر لازم شرح شده است. | نثر كتاب لطيف و استوار است، با كلماتى ظريف و ملايم كه در آن هر موضوعى به قدر لازم شرح شده است. نویسنده با هنرمندى به آيات قرآنى و احاديث نبوى و گفتهها و سرودههاى بزرگانى چون سعدى و اوحدى مراغهاى و مولانا و سنايى استشهاد كرده و با عبارات مسجع و موازنهها و قرينهسازىهاى دلانگيز و ديگر محسنات لفظى خواننده را مشعوف و به خواندن مشتاق مىسازد. | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
مؤلف در اين كتاب، سياست را از زاويه شريعت نگريسته است و سخنان او همراه با وعظ و اندرز است. او مسلمانى پاك اعتقاد و پارساخوى و پايبند به تعاليم آسمانى است كه به بلاغت فارسى و عربى آشنايى و تسلط كافى دارد و اين همه به خوبى در كتابش جلوهگر است. | مؤلف در اين كتاب، سياست را از زاويه شريعت نگريسته است و سخنان او همراه با وعظ و اندرز است. او مسلمانى پاك اعتقاد و پارساخوى و پايبند به تعاليم آسمانى است كه به بلاغت فارسى و عربى آشنايى و تسلط كافى دارد و اين همه به خوبى در كتابش جلوهگر است. | ||
نویسنده در مقدمه به توضيح خلافت ربانى و تصديق نياز نظام جهان به سلطنت و جهانبانى افراد انسانى پرداخته است. سپس مثنوىاى در ثناى آل عثمان سروده است. وى در ادامه خود را اهل فقر و نيازمندى و خادم علوم دينى معرفى كرده و كتابش را قانون شاهنشاهى ناميده است. | |||
مقصد اول: | مقصد اول: | ||
در بيان مبادى ظهور لطيفه ربانى و استحقاق خلاقت رحمانى در نشأت انسانى است. | در بيان مبادى ظهور لطيفه ربانى و استحقاق خلاقت رحمانى در نشأت انسانى است. نویسنده، عنايات غيرمتناهى الهى را به «وهبى» و «كسبى» تقسيم كرده و كوشيده است به كمك عباراتى شيوا و دلنشين به توضيح هر كدام بپردازد. در نظر او عطاياى وهبى شامل ايمان جبلى، طالع سعد، مكارم اخلاقى، علو نسب، ظاهر زيبا و خردمندى و فراست يا قوت حدس و كياست است. ايمان جبلى را منحصر در قبول اسلام مىداند كه بر ناصيه هر سعادتمندى در روز الست رقم زده مىشود. | ||
وى هوش و فراست را از ديگر نعمتهاى خدادادى مىشمارد كه شرف نوع انسان به جوهر گرانمايه خرد و دانشورى است و سرفرازى آدمى به بلندى پايه نعمت هوشيارى است. | وى هوش و فراست را از ديگر نعمتهاى خدادادى مىشمارد كه شرف نوع انسان به جوهر گرانمايه خرد و دانشورى است و سرفرازى آدمى به بلندى پايه نعمت هوشيارى است. | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
مقصد دوم: | مقصد دوم: | ||
در ذكر اخلاق و ملكات كه شايسته رتبت پادشاهى است و بيان فضايل خلقى و شمايل خلقى كه لايق به سرورىِ رعيّت است. | در ذكر اخلاق و ملكات كه شايسته رتبت پادشاهى است و بيان فضايل خلقى و شمايل خلقى كه لايق به سرورىِ رعيّت است. نویسنده در اين بخش عقيده خويش را چنين بيان مىكند: «در كشور معنا، خلافت الهى مخصوص انبيا و اولياست و در كشور ملكِ صورت، سرورى و شاهى پايه قدر سلاطين و خلفاست». مؤلف خاطرنشان مىسازد كه «هرچند شاه بختيارى، مؤيد به تأييد و تقويت الهى باشد، ولى بزرگترين اسباب سعادت و كامكارى آن است كه تتبع و استقراى آثار و اخبار سلاطين سلف و پيروى اعمال و احوال اهل مجد و شرف كند». | ||
نویسنده، شرط سرورى سلطان را خداترسى و پرهيزگارى و داشتن سلطه باطنى مىداند. | |||
عفت، شجاعت، حكمت و عدالت را اصول اخلاق و ملكات كريمهاى مىداند كه شرط تحقق خلافت رحمانى است و براى هر يك تعريفى روشن و صريح دارد. | عفت، شجاعت، حكمت و عدالت را اصول اخلاق و ملكات كريمهاى مىداند كه شرط تحقق خلافت رحمانى است و براى هر يك تعريفى روشن و صريح دارد. | ||
نویسنده هريك از اصول اخلاقى فوق را به شيوه برهانى با عباراتى مؤثر و دلنشين آراسته و با استفاده از آيات قرآنى و احاديث موثق و سخنان اولياى دين و مشايخ اهل يقين شرح داده است. پس از آن براى هركدام از اصول چهارگانه، فروعى آورده بدينترتيب كه براى اصل عفت، سخا و حيا را به عنوان دو شاخه و فرع برشمرده و شرح نموده است. براى اصل شجاعت، كبر نفس يا علو همت و حلم و وقار و غيرت يا حميت را ذكر كرده و فروع حكمت را سرعت فهم يا صفاى ذهن و تذكر و تحفظ دانسته و از صداقت و شفقت، وفا و حسن مكافات به عنوان فروع اصل عدالت نام برده و به توضيح آنها پرداخته است. | |||
مقصد سوم: | مقصد سوم: | ||
در تفصيل اعمال و احوالى است كه شايسته مسند سلطانى است. | در تفصيل اعمال و احوالى است كه شايسته مسند سلطانى است. نویسنده در توضيح اين مقصد، خلافت و سلطانى را اولاً ظليّت رحمانى دانسته، ثانياً چنين مرتبهاى را افضل مراتب انسانى و اعلا مناصب اين جهانى برشمرده است؛ لذا اورنگنشين چنين مرتبه و مسندى بايد متخلق به اشرف ملكات و اخلاق حميده باشد. شايسته حال سلاطين مسلمان آن است كه امر و نهى ايشان بر شرع انور منطبق و ملاك پسند يا ناپسند آنان رضا و خشنودى خدا باشد. | ||
يكى از اصول مهمى كه پيش چشم مؤلف است، تعظيم شعاير دين و عمل به واجبات و پرهيز از محرمات در آشكار و نهان مىباشد؛ بهگونهاى كه سلطان در هر مقام و در هر حال خدا را ناظر بر افعال خود بداند تا هم خود به راه راست و طريق مستقيم برود و هم اتباع و اشياع او به متابعت شريعت عادت كنند. اگر محكومان سلطان بدانند كه او از سر اخلاص و اعتقاد به دستورات دين عمل مىكند، هرگز مجال عدول و انحراف از راه دين مبين نخواهند يافت و به مسلكى غير از طريق مستقيم انعطاف نخواهند جست. در حقيقت صدق معناى «الناس على دين ملوكهم» روشن مىشود. به دنبال اين مطلب مىگويد كه مردم بايد بتوانند بىهيچ مانع و رادعى حاجات خويش را به عرض پادشاه برسانند و اگر مظلومى قصد تظلم و دادخواهى داشته باشد، بايد بدون ترس و بيم قصه خويش به پادشاه عرضه كند و در اين امر به وزير و مشير و ميانجى توسل نجويد. | يكى از اصول مهمى كه پيش چشم مؤلف است، تعظيم شعاير دين و عمل به واجبات و پرهيز از محرمات در آشكار و نهان مىباشد؛ بهگونهاى كه سلطان در هر مقام و در هر حال خدا را ناظر بر افعال خود بداند تا هم خود به راه راست و طريق مستقيم برود و هم اتباع و اشياع او به متابعت شريعت عادت كنند. اگر محكومان سلطان بدانند كه او از سر اخلاص و اعتقاد به دستورات دين عمل مىكند، هرگز مجال عدول و انحراف از راه دين مبين نخواهند يافت و به مسلكى غير از طريق مستقيم انعطاف نخواهند جست. در حقيقت صدق معناى «الناس على دين ملوكهم» روشن مىشود. به دنبال اين مطلب مىگويد كه مردم بايد بتوانند بىهيچ مانع و رادعى حاجات خويش را به عرض پادشاه برسانند و اگر مظلومى قصد تظلم و دادخواهى داشته باشد، بايد بدون ترس و بيم قصه خويش به پادشاه عرضه كند و در اين امر به وزير و مشير و ميانجى توسل نجويد. | ||
| خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
مقصد چهارم: | مقصد چهارم: | ||
در كيفيت تحصيل سلطنت سرمدى به وسيله دولت دنيوى و تكميل سرورى صورى به واسطه اتصاف به كمالات معنوى است. | در كيفيت تحصيل سلطنت سرمدى به وسيله دولت دنيوى و تكميل سرورى صورى به واسطه اتصاف به كمالات معنوى است. نویسنده ابتدا به ابعاد دوگانه وجود آدمى اشارت مىكند كه: «نشأت گرامى وجود آدمى از دو گوهر متباين به تشريف جامعيت توصيف پذيرفته است»؛ سپس هريك را توضيح مىدهد و به شرح گوهر روحانى و جسمانى در وجود انسانى مىپردازد. | ||
مؤلف، شرايط تحصيل سعادت و سرورى دنيا و آخرت را عبارت از معرفت، عبادت بر نهج شرايع و نواميس نبوى و احسان و نيكوكارى مىداند. براى نيل به معرفت، پادشاه بايد به دولت بىاعتبار و نعمت دنياى ناپايدار مغرور نشود و پيوسته خود را در مقام خشوع و خاکسارى بدارد. نيز عبادت او علاوه بر انجام واجبات و فرايض دين، دادگسترى و دادگرى بر وفق قوانين ملت مصطفوى است. | مؤلف، شرايط تحصيل سعادت و سرورى دنيا و آخرت را عبارت از معرفت، عبادت بر نهج شرايع و نواميس نبوى و احسان و نيكوكارى مىداند. براى نيل به معرفت، پادشاه بايد به دولت بىاعتبار و نعمت دنياى ناپايدار مغرور نشود و پيوسته خود را در مقام خشوع و خاکسارى بدارد. نيز عبادت او علاوه بر انجام واجبات و فرايض دين، دادگسترى و دادگرى بر وفق قوانين ملت مصطفوى است. | ||
نویسنده توجه به امنيت راهها، بهرهمند ساختن مردم از نعمتهاى زندگى، آباد نمودن شهر و ديار مسلمين، ساختن پلها، احداث قناتها، تعمير خرابىها و بناى مساجد را از جمله لواحق احسان پادشاهان مىداند. | |||
== وضعيت كتاب== | == وضعيت كتاب== | ||
ویرایش