۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس== <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
وى پس از فراگيرى مقدمات علوم، به قصد شركت در مجالس اهل علم، در 406ق، زادگاه خود را به قصد قيروان، مركز حكومت صنهاجه ترك كرد. او در قيروان كه آن روز مهد علم و ادب بود، مرحله | وى پس از فراگيرى مقدمات علوم، به قصد شركت در مجالس اهل علم، در 406ق، زادگاه خود را به قصد قيروان، مركز حكومت صنهاجه ترك كرد. او در قيروان كه آن روز مهد علم و ادب بود، مرحله نوینى از زندگى علمى خود را با شركت در محافل ادبى و حلقات درس كسانى چون ابوعبدالله بن جعفر قَزّاز، عبدالكريم بن ابراهيم نَهْشَلى و ديگر مشاهير علم و ادب قيروان، آغاز كرد. | ||
ورود او به قيروان، مصادف با مرگ باديس، سومين امير زيرى و انتقال حكومت به پسرش معز كه در آن هنگام 8 سال بيشتر نداشت، گرديد. ابن رشيق كه در اين هنگام شهرتى يافته و در زمره شعرا و ادباى قيروان درآمده بود، با ايجاد روابط دوستانه با رجال حكومتى و مخصوصاً ابن ابىرجال كه در آن زمان، نيابت اداره امور قيروان را از طرف معز و همچنين رياست ديوان او را بر عهده داشت، راه ورود خود را به دربار معز هموار كرد. | ورود او به قيروان، مصادف با مرگ باديس، سومين امير زيرى و انتقال حكومت به پسرش معز كه در آن هنگام 8 سال بيشتر نداشت، گرديد. ابن رشيق كه در اين هنگام شهرتى يافته و در زمره شعرا و ادباى قيروان درآمده بود، با ايجاد روابط دوستانه با رجال حكومتى و مخصوصاً ابن ابىرجال كه در آن زمان، نيابت اداره امور قيروان را از طرف معز و همچنين رياست ديوان او را بر عهده داشت، راه ورود خود را به دربار معز هموار كرد. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در اين كشاكش، ابن باديس نيز مانند خليفگان و اميران بغداد، هميشه با برترى دادن يكى از آن دو بر ديگرى، آتش اختلافات را دامن مىزد. در اين مدت، ابن رشيق، چندين رساله در قالب هجو در ردّ ابن شرف نوشت. | در اين كشاكش، ابن باديس نيز مانند خليفگان و اميران بغداد، هميشه با برترى دادن يكى از آن دو بر ديگرى، آتش اختلافات را دامن مىزد. در اين مدت، ابن رشيق، چندين رساله در قالب هجو در ردّ ابن شرف نوشت. | ||
ابن رشيق در دربار معز در رفاه و آسايش و ثروتمندى، به شيوه اشراف مىزيست و با مدايح و قصايد خود روزبهروز بر اعتبار و آوازه | ابن رشيق در دربار معز در رفاه و آسايش و ثروتمندى، به شيوه اشراف مىزيست و با مدايح و قصايد خود روزبهروز بر اعتبار و آوازه خویش مىافزود تا اينكه ابن باديس در 435ق، از طاعت خليفه فاطمى، مستنصر بالله سرباززد و پرچم آنان را به نشانه عصيان به آتش كشيد و از آن پس، بفرمود به نام خليفه عباسى، القائم بأمر الله خطبه بخوانند و علویان را مورد اذيت و آزار و قتل عام قرار داد. | ||
به دنبال اين امر، مستنصر بالله در صدد انتقام برآمد و با تحريك او، قبايل بنى هلال، قيروان را مورد حمله قرار دادند و پس از قتل و غارت و تخريب منازل، شهر را به تصرف خود درآوردند. ابن باديس مخفيانه به همراه عدهاى از خواص خود و از جمله ابن رشيق به دربار پسرش تميم بن معز كه خود در 445ق، او را به حكومت مهديه گمارده بود، پناهنده شد. | به دنبال اين امر، مستنصر بالله در صدد انتقام برآمد و با تحريك او، قبايل بنى هلال، قيروان را مورد حمله قرار دادند و پس از قتل و غارت و تخريب منازل، شهر را به تصرف خود درآوردند. ابن باديس مخفيانه به همراه عدهاى از خواص خود و از جمله ابن رشيق به دربار پسرش تميم بن معز كه خود در 445ق، او را به حكومت مهديه گمارده بود، پناهنده شد. |
ویرایش