۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
#:مثالی از استعاره: | #:مثالی از استعاره: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
#:{{ب|''نهال دلارام را داد خم''|2=''ز نرگس به گلبرگ تر داد نم'' | #:{{ب|''نهال دلارام را داد خم''|2=''ز نرگس به گلبرگ تر داد نم''}}{{پایان شعر}} | ||
#:صنعت ترصیع: | #:صنعت ترصیع: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
#:{{ب|''خنیاگر باغ است به هر شاخه قناری''|2=''رامشگر راغ است به هر گوشه کبوتر'' | #:{{ب|''خنیاگر باغ است به هر شاخه قناری''|2=''رامشگر راغ است به هر گوشه کبوتر''}}{{پایان شعر}} | ||
#:صنعت عکس: | #:صنعت عکس: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
#:{{ب|''چو افراخت آن قامت نازنین''|2=''زمین آسمان، آسمان شد زمین'' | #:{{ب|''چو افراخت آن قامت نازنین''|2=''زمین آسمان، آسمان شد زمین''}}{{پایان شعر}} | ||
# نوآوری: ترکیبآفرینی، آوردن مضامین جدید و تازه در قصاید و دیگر اشعار وی بهراستی اعجابانگیز است؛ بهطور مثال برای طلوع خورشید میگوید: | # نوآوری: ترکیبآفرینی، آوردن مضامین جدید و تازه در قصاید و دیگر اشعار وی بهراستی اعجابانگیز است؛ بهطور مثال برای طلوع خورشید میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
#:{{ب|''یکی طفل طلاییمو به مکتبخانه گردون''|2='' فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر'' | #:{{ب|''یکی طفل طلاییمو به مکتبخانه گردون''|2='' فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر''}}{{پایان شعر}} | ||
#:و یا | #:و یا | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
#:{{ب|''بهناگه کور شد اسفندیار لیل را دیده''|2=''تو گفتی تیر خور جست از کمان پور زال زر'' | #:{{ب|''بهناگه کور شد اسفندیار لیل را دیده''|2=''تو گفتی تیر خور جست از کمان پور زال زر''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحههای یازده و دوازده</ref>. | ||
# آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است | # آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است | ||
# در آیینهزاران مذاهب و ادیان الهی، بهویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاتههای آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است. | # در آیینهزاران مذاهب و ادیان الهی، بهویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاتههای آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است. | ||
# ناصری علاوه بر قصیدهسرایی در سرودن مسمطات، آنهم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخنپردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژههای مهجور در این روزگار شاعران را بهراستی کاری ناصواب است، اما بههرحال این غنای طبع، معیاری بر تبحر و ذوق زخار ناصری در آفرینش مسمطات است؛ بهطوریکه سرودههای او مسمطات منوچهری را به ذهن متبادر میکند؛ برای مثال بشنوید: | # ناصری علاوه بر قصیدهسرایی در سرودن مسمطات، آنهم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخنپردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژههای مهجور در این روزگار شاعران را بهراستی کاری ناصواب است، اما بههرحال این غنای طبع، معیاری بر تبحر و ذوق زخار ناصری در آفرینش مسمطات است؛ بهطوریکه سرودههای او مسمطات منوچهری را به ذهن متبادر میکند؛ برای مثال بشنوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب''|2=''ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب'' | {{ب|''صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب''|2=''ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب''}} | ||
{{ب|''ماه ز خجلت نهفت، رخ به ورای حجاب''|2=''گشت عیان آفتاب، گشت نهان ماهتاب'' | {{ب|''ماه ز خجلت نهفت، رخ به ورای حجاب''|2=''گشت عیان آفتاب، گشت نهان ماهتاب''}} | ||
{{ب|''ها، هله ساقی بیار، بهر صبوحی شراب''|2=''ای خد تو چون بهار، وی رخ تو، همچو عید'' | {{ب|''ها، هله ساقی بیار، بهر صبوحی شراب''|2=''ای خد تو چون بهار، وی رخ تو، همچو عید''}} | ||
{{ب|''ای که بود حسن تو، مایه عیش و ملال''|2=''موی تو، شام فراق، روی تو، صبح وصال'' | {{ب|''ای که بود حسن تو، مایه عیش و ملال''|2=''موی تو، شام فراق، روی تو، صبح وصال''}} | ||
{{ب|''لعل تو، شهد مراد، چشم تو، سحر حلال''|2=''گیسوی مشکین، کمند، ابروی سیمین، هلال'' | {{ب|''لعل تو، شهد مراد، چشم تو، سحر حلال''|2=''گیسوی مشکین، کمند، ابروی سیمین، هلال''}} | ||
{{ب|''زاهد نیکوخصال، دید اگر آن جمال''|2=''سبحه طاعت گسست، جامه طاقت درید'' | {{ب|''زاهد نیکوخصال، دید اگر آن جمال''|2=''سبحه طاعت گسست، جامه طاقت درید''}} | ||
{{ب|''خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام''|2=''تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام'' | {{ب|''خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام''|2=''تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام''}} | ||
{{ب|''زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام''|2=''خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام'' | {{ب|''زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام''|2=''خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام''}} | ||
{{ب|''وقت صبوح است هان ای مه رومیغلام''|2=''گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید'' | {{ب|''وقت صبوح است هان ای مه رومیغلام''|2=''گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحههای سیزده و چهارده</ref>. | ||
ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده</ref>. او در قصیدهای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدحسرا مبرا ساخته و گفته است من بهجز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمیگویم و بهتصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است: | ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده</ref>. او در قصیدهای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدحسرا مبرا ساخته و گفته است من بهجز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمیگویم و بهتصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''من نه فردوسی که بیند عارفم از هر کرانه''|2=''نیست کالایی به غیر از وصف گرد سیستانم'' | {{ب|''من نه فردوسی که بیند عارفم از هر کرانه''|2=''نیست کالایی به غیر از وصف گرد سیستانم''}} | ||
{{ب|''من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی''|2=''مدحخوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم'' | {{ب|''من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی''|2=''مدحخوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم''}} | ||
{{ب|''پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش''|2=''آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم'' | {{ب|''پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش''|2=''آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم''}} | ||
{{ب|''فاشتر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن ''|2=''از دل و جان، مدحگوی خسرو لبتشنگانم'' | {{ب|''فاشتر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن ''|2=''از دل و جان، مدحگوی خسرو لبتشنگانم''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref>. | ||
مدح ائمه اطهار(ع)، بهویژه آخرین پیامآور نور حضرت محمد(ص) و امیر مؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از خصوصیات بارز قصاید و مسمطات اوست. در پارهای از قصاید که در مدح امامان همام سروده است، مدح را عاقبت به شرح مصائب ایشان میکشاند؛ حتی گاه در تولد آن بزرگواران پس از اظهار شادمانی و مسرت، بلادرنگ از وقایع مصیببار آنان دم میزند که مورد اخیر بیشتر در قصایدی که برای امام حسین(ع) سروده، به چشم میخورد. ناصری از بدو نوجوانی به سرودن شعر پرداخته و در آغاز جوانی به پختگی شعری رسیده است . دلیل بر این گفتار قصیدهای است که در بیستوچهار سالگی در مدح امام عصر(عج) سروده است: | مدح ائمه اطهار(ع)، بهویژه آخرین پیامآور نور حضرت محمد(ص) و امیر مؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از خصوصیات بارز قصاید و مسمطات اوست. در پارهای از قصاید که در مدح امامان همام سروده است، مدح را عاقبت به شرح مصائب ایشان میکشاند؛ حتی گاه در تولد آن بزرگواران پس از اظهار شادمانی و مسرت، بلادرنگ از وقایع مصیببار آنان دم میزند که مورد اخیر بیشتر در قصایدی که برای امام حسین(ع) سروده، به چشم میخورد. ناصری از بدو نوجوانی به سرودن شعر پرداخته و در آغاز جوانی به پختگی شعری رسیده است . دلیل بر این گفتار قصیدهای است که در بیستوچهار سالگی در مدح امام عصر(عج) سروده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''مدح تو را ناصری چگونه سراید''|2=''وصف تو بحری است بیکرانه و پایان'' | {{ب|''مدح تو را ناصری چگونه سراید''|2=''وصف تو بحری است بیکرانه و پایان''}} | ||
{{ب|''بیستوچهارم ز عمر رفته و گفتم''|2=''مدح تو را و نبی به شیوه حسّان'' | {{ب|''بیستوچهارم ز عمر رفته و گفتم''|2=''مدح تو را و نبی به شیوه حسّان''}} | ||
{{ب|''از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید''|2=''وز کرمت، فرغری است لجه عمّان'' | {{ب|''از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید''|2=''وز کرمت، فرغری است لجه عمّان''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحههای پانزده و شانزده</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش