ثقفی تهرانی، محمد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{') |
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها =={{وابستهها}}' به '== وابستهها == {{وابستهها}} ') |
||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
== وابستهها =={{وابستهها}} | == وابستهها == | ||
{{وابستهها}} | |||
[[روان جاوید در تفسیر قرآن مجید]] | [[روان جاوید در تفسیر قرآن مجید]] | ||
نسخهٔ ۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۱۳
نام | ثقفی تهرانی، محمد |
---|---|
نامهای دیگر | ثقفی، محمد |
نام پدر | |
متولد | 1274 ش |
محل تولد | |
رحلت | 1364 ش یا 1406 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE2794AUTHORCODE |
محمد ثقفی تهرانی در جمادى الثانى سال(1313 ه.ق.)حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى صاحب فرزندى گرديد كه او را محمّد ناميدند.ولادت اين كودك، فضاى زندگى را سرشار از صفا ساخت؛ ميرزا ابوالفضل از اين كه خداوند خانهاش را با ميلاد اين نوزاد، غرق شادى نموده است، به درگاه الهى سپاس گفته و با خود زمزمه مىكند: «اميد آن كه به فضل پروردگار، فرزندم آيندهاى درخشان داشته و در سلك كاروان فضيلت و تقوا در آيد و در حفاظت از ميراث علمى و فرهنگى اين خاندان بكوشد.»
ميرزا ابوالفضل با استعانت از خداوند متعال و برخوردارى از توانايىهاى علمى و اخلاقى، كمال كوشش را در تربيت اين كودك به كار برد و به
تدريج او را با قرائت قرآن، ادبيات فارسى و مقدمات عربى آشنا كرد.تلاش وى اين بود كه فرزندش، انسانى صالح و فرزانه و به دور از تعلّقات دنيوى رشد يابد.
نصايح پرمايۀ پدر و تذكّرات ارزندۀ او، گوش جان محمّد را نوازش مىداد و كشتزار ذهن و انديشهاش با جرعههاى ناب حكمت والدش آبيارى مىگرديد.استعداد و اشتياق درونى و راهنمايىهاى پدر موجب گرديد تا وى حتى در دوران طفوليت به همۀ مناظر طبيعى و تاريخى به ديدۀ عبرت بنگرد و مشاهداتش با نتيجه گيرىهاى عالى توأم گردد و بذرهاى معرفت و حكمت در نهاد وجودش شكوفا شود.
دانش اندوزى
محمّد كه حتى در دوران كودكى از آموختن غفلت نداشت و سرلوحۀ زندگىاش تحصيل معارف دينى و آراستن روح و روان به فضايل بود، پس از آن كه دوران كودكى را پشت سر نهاد، تصميم گرفت فراگيرى علوم اسلامى را با جديّت ادامه دهد لذا محضر استادانى چون:آقا ميرزا كوچك، آقا شيخ بزرگ و اخوان ساوجيان، را مغتنم شمرد و مقدمات، ادبيات، سطوح، فقه و اصول را نزد اين بزرگواران آموخت.
وى در سال 1341 ه.ق.براى تكميل مدارج علمى به شهر مقدس قم مهاجرت نمود.او با شنيدن كمالات معنوى و توانايى علمى آیتالله حاج شيخ عبدالكريم حائرى، عزم خود را جزم نموده و به حوزۀ درسى اين فقيه والامقام راه يافت؛ تا يك دوره فقه و اصول را نزدش فراگيرد.
از آنجا كه اين طلبۀ جوان و جوياى معرفت، روح و قلب خويش را با عشق و ارادت به ساحت مقدس ستارگان درخشان آسمان امامت سرشار ساخته بود و تمام وجودش از توسّل موج مىزد، با اخلاص ويژه، قريحۀ شعرى خويش را به كار گرفت و قصيدۀ بلندى براى حضرت مهدى(عج)سرود كه در آن نقش توسّل به خوبى مشهود است؛ در بخشى از اين سرود آمده است:
اى حضرت صاحب زمان، اى پادشاه انس و جان | لطفى نما بر شيعيان، تأييد كن دين مبين | |
توفيق تحصيلم عطا فرما و زهد بى ريا | تا گردم از لطف خدا، از عالمين عاملين | |
خاصه كنون كه فيض حق، مدحت سرودم آن چنان | كز خامه ريزد بر ورق، جاى مركب انگبين | |
من گر چه از فرط گنه، شرمنده و زارم ولى | شادم كه خاکم كرده حق، با آب مهر تو عجين |
آیتالله حاج شيخ عبدالكريم حائرى به استعداد شاگردان توجه داشت و براى رشد طلبههاى برجسته، كوشش و نظارت بيشترى مىنمود.
ميرزا محمّد ثقفى در زمرۀ اين افراد بود كه علاوه بر روابط استادى و شاگردى، رابطهاى صميمانه با مربى عالى قدرش داشت و همواره به ياد محبتهاى بى دريغ و مخلصانۀ آیتالله حائرى بود و از او قدر دانى و حق شناسى مىكرد.
افتخار ديگر حاج ميرزا محمّد ثقفى اين بود كه همراه شاگردان برجسته و مشهورى چون آيات عظام:امام خمينى، گلپايگانى، اراكى، مرعشى نجفى، سيّد محمّد تقى خوانسارى و سيّد احمد خوانسارى در درس استاد حاضر مىگرديد.
«درر الاصول» که به آن «درر الفوائد» نيز مىگويند، شامل همۀ مباحث علم اصول جزء بحث اجتهاد و تقليد است كه آیتالله حائرى آن را از تقريرات درس استادش آیتالله سيّد محمّد فشاركى استخراج و تنقيح نموده است.اين اثر كه در زمان حيات آن مرحوم در دو جلد انتشار يافت، محور بحثهاى اصولى محقّقان و مراجع بزرگ قرار گرفت.آیتالله حاج ميرزا محمّد ثقفى اين اثر را مورد بررسى علمى قرار داد و حواشى ارزندهاى بر آن نگاشت كه به نام «غرر العوائد» معروف است.
وى در آغاز اين شرح و حاشيه گفته است: اين نوشتهها قسمتى از مطالبى است كه از محضر درس شيخ اجلّ و استاد اعظم استفاده كردهام كه خداوند به بركت او، زمين را پر از علماى عادل و فقهاى بزرگ و متبحّر كرده كه آنها مراجع تقليد مردم در شهرهاى اسلامى شوند.خداوند عالىترين پاداشها را از ناحيۀ اسلام به اين شخص بزرگ كه نامش را در آفاق منتشر ساخت، عطا فرمايد.
آنگاه اشعارى به زبان عربى در مدح استاد خود ذكر مىكند كه ترجمهاش چنين است: او علاّمۀ روزگار، پناه همه مردم، فريادرس زمان و محور دائرۀ علم و عمل است.
افكار و انديشههايش، گوهرهايى است كه درخشندگى شعاع انوارش همانند تابش ماه است و لذتى شيرينتر از عسل دارد.
به وسيلۀ اين گوهرهاى درخشان، گرههاى فقه گشوده شده و دريافت فقاهت از براى او از جانب شرع مقدس، احكام به وسيله اين زيورها آراسته گرديد. زعامت و رياست دين بر قامت اين عالم بزرگوار استوار گشت و پس از او در جهان جاى باز كرده و به يادگار از او جاويد و آشكار گشت.
فقيه فرزانه، آقا ميرزا يوسف ايروانى مىنويسد:
حاج ميرزا محمّد ثقفى دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهى را از بحث رئيس الشيعة، مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى - رضوان اللّه عليه-استفاده نمود و وى به خطّ شريف خويش به مقام اجتهاد و اعتماد او تصريح نمود.
آیتالله آقا شيخ ابوالقاسم قمى كه از سوى آیتالله حائرى مسئوليت امتحان فضلاى حوزۀ علميه قم را داشت، اجتهاد آیتاللهثقفى را تصديق كرده و مىنويسد:
«...عالم عادل، فقيه كامل، جامع فضايل، مورد وثوق و معتمد، ميرزا محمّد فرزند حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى؛ از تهران به شهر مقدس قم مهاجرت نمود تا به تكميل علم و عرفان بپردازد كه پس از تحمل رنج و زحمت، به مقام اجتهاد و استنباط رسيد.بر او اين نعمت بزرگ و منزلت رفيع گوارا بادو ذلك فضل اللّه يوتيه من يشاء و او را به مراعات احتياط و پرهيزگارى توصيه مىكنم و از وى مىخواهم مرا در دعاهاى خود فراموش نكند، كما اين كه من هم او را به هنگام دعا از ياد نمىبرم.اين متن در تاريخ 22 رمضان سال (1347 ه.ق.) تحرير گرديده است.»
در محضر استادان
پس از تأسيس حوزۀ علميۀ قم توسط آیتالله حائرى و مهاجرت طالبان علم و معارف دينى به قم، وجود مدرّسان عالى مقام و ممتاز ضرورت پيدا كرد.لذا مؤسس حوزه از برخى عالمان طراز اول شهرها دعوت نمود؛ از جملۀ اين افراد شيخ محمّد رضا نجفى مسجد شاهى و آیتالله سيّد ابوالحسن رفيعى قزوينى بودند.
آقا شيخ محمّد رضا نجفى مسجد شاهى(1287 - 1362 ه.ق.)
حاج ميرزا محمّد ثقفى محفل درسى اين فقيه فاضل را مغتنم شمرد و سطوح عالى فقه و اصول را نزد وى فرا گرفت و از ايشان به دريافت اجازۀ عامه- مشتمل بر سه طريق متصل به امام عليهالسّلام-با تصريح به اهليّت فتوا نائل شد.
آیتالله مسجد شاهى در اجازهاى كه در سوم شعبان سال(1345 ه.ق.) براى آیتاللهثقفى صادر نموده است، او را عالم فاضل كامل، عماد علماى اعلام، عميد فقيهان اهل بيت،ثقة الاسلام و مستنبط احكام دانسته و به عنوان كسى كه در شرف حسب و نسب جامعيت دارد، معرفى كرده و تاكيد نموده است:به دليل استمرار در كسب علوم از سنين كودكى و اهتمام در فراگيرى مشكلات فقهى و پشت سر نهادن رياضتها و رنجهاى اين مسير، از قدرت اجتهاد برخوردار شده و به اين مرتبه رسيده و قادر است با دلايل محكم و استوار، مسائل مورد نياز و احكام شرعى را درك كند.
آیتالله سيّد ابوالحسن رفيعى قزوينى(1359- 1310 ه.ق.)
اين عالم بزرگوار نيز تصميم مىگيرد كه از قزوين به قم بيايد تا هم دانش فقهى و اصولى خود را در مكتب آیتالله حائرى به كمال رساند و هم علوم عقلى را در اين حوزه رواج دهد.آن جناب در قم مورد عنايت مؤسس حوزه قرار گرفته و به امر ايشان در رمضان (1344 ه.ق.) در مسجد بالاسر حرم بر كرسى تدريس مىنشيند.
حاج ميرزا محمّد ثقفى نزد آیتاللهرفيعى بخشهايى از اسفار اربعۀ ملا صدرا و شرح منظومه حكيم سبزوارى را آموخت.مرحوم ثقفى مباحث حكيم رفيعى قزوينى را در شرح منظومه تقرير نمود و حواشى ارزندهاى بر آن نگاشت. آن فرزانه عالى قدر نيز اجازۀ جامعى براى شاگردش در علوم عقلى و نقلى نوشت كه در آن، وى را در زمرۀ علماى اعلام و محقّقين فضلا و فقيهان بزرگ، كه بندگان خدا به وجود آنان هدايت مىشوند و طريق استوار را طى مىكنند، قلمداد نمود و افزود:
نامبرده، عالم عاملى است كه به اخلاق حسنه و ملكات پسنديده آراسته مىباشد و اهل ورع و تقوا است و در بين اقران و همگنان، برجستگى و مهارت در علوم شرعى، فقهى، اصولى و الاهى دارد.او در قم بهرۀ وافرى از علوم عقلى و قواعد حكمت و تحقيق و تدقيق در اين معارف برد و موفق گرديد احكام شرعى را از مدارك مشخص استنباط كند و به حدّ اجتهاد نائل گردد و رتبۀ حكم و افتاء را از آن خود سازد.و بر مردم است كه بر فتاوى او اعتماد نمايند و در مخاصمات و منازعات به آنچه او حكم مىدهد، راضى شوند.و به او اجازه دادم كه از كتب اربعۀ مشهور و ساير كتب حديث چون وسائل الشيعة، وافى، بحار الانوار و ساير كتب حديث، زيارات، ادعيه و...روايت نقل كند.اين اجازه و تصديق، در تاريخ يازدهم شعبان 1345 ه.ق.توسط رفيعى قزوينى صادر گرديده است.
يكى از سه طريق اجازۀ روايتى آیتاللهثقفى قابل توجه است.زيرا سلسلۀ سند آن از طريق علماى اصفهان و قزوين به علاّمۀ مجلسى مىرسد:
«...خبر داد مرا استاد علاّمه شيخ فتح اللّه شيرازى اصفهانى معروف به شريعت و سيّد حسن صدرالدين عاملى و حاج سيّد محمّد قزوينى از سيّد مهدى قزوينى از عمويش سيّد باقر قزوينى از دايى او علاّمه بحر العلوم از سيّد حسين قزوينى صاحب معارج الاحكام فى شرح مسالك الافهام و شرايع الاسلام از پدرش امير ميرزا ابراهيم فرزند امير معصوم از مولا محمّدباقر مجلسى...».
اجازات ديگر اجتهاد و روايت ايشان، عبارتند از: اجازۀ اجتهاد از آیتالله سيّد ابوالحسن اصفهانى، آیتالله آقا سيّد محمّد تقى خوانسارى و مرحوم آقا ضياءالدين عراقى.
تلاشهاى علمى
آیتالله حاج ميرزا محمّد ثقفى پس از هفت سال اقامت در شهر مقدس قم، در سال 1348 ه.ق.به تهران بازگشت و با كوله بارى از اندوختههاى علمى و معنوى به فعاليتهاى علمى، فرهنگى و تبليغى پرداخت و صيانت از ارزشهاى دينى را به طور جدّى مورد توجه قرار داد و در اين راه زحمتهاى وافرى را پذيرا گرديد.
ايشان در مدرسۀ سپهسالار (شهيد مطهرى كنونى) در رشتۀ فقه، اصول و معارف عقلى، تدريس و اقامه جماعت داشت.كتابخانۀ مفصّلى در خانه تدارکديده بود كه در آن، نسخههاى نفيسى از آثار علماى گذشته و نيز نوشتههاى ارزشمند جدّ فاضلش آیتالله حاج ميرزا ابوالقاسم كلانتر و پدر دانشمندش آیتالله حاج ميرزا ابوالفضل كلانتر تهرانى و برخى از تأليفات استادان علماى معاصر را نگهدارى مىنمود.
نامبرده اين كتابخانۀ مفصل را به مدرسۀ سپهسالار اهدا نمود؛ تا در آن جا به عنوان مجموعهاى گرانبها و ميراثى ارزشمند حفظ شود و نيز مشتاقان دانش از منابع آن استفاده كنند.
تأليفات
آیتاللهثقفى به تأليف و تحقيق نيز مبادرت نمود و آثارى چند در مباحث حكمت، فقه، اصول و تفسير بر جاى نهاد كه عبارتند از:
- غرر العوائد؛ در حواشى بر كتاب «درر الفوائد»آیتالله حاج شيخ عبدالكريم حائرى؛كه در تهران به طبع رسيده است.
- حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى؛
- حاشيه بر كفاية الاصول آخوند خراسانى؛
- كتاب نكاح؛ حاوى تقرير مباحث آیتالله حائرى.
- حاشيه بر سيوطى؛(يك دوره كامل).
- حاشيهاى جامع بر منظومۀ حاج ملا هادى سبزوارى؛كه تقريرات درس استادش آیتالله سيّد ابوالحسن رفيعى قزوينى است.
- رسالهاى در جواز رجوع به حكّام جور در مواقع ضرورت؛
- حاشيه بر ترجمه و شرح كشف المراد، خواجه نصير طوسى؛ تأليف علاّمه شعرانى.
- حاشيه بر كتاب راه سعادت؛(در اثبات نبوّت خاتم الانبيا و حقانيت دين مبين اسلام)، تأليف مرحوم آیتالله شعرانى.
- تفسير روان جاويد؛ در پنج مجلّد.
- ديوان اشعار؛ شامل قصايد، غزليات، مدايح و مراثى اهل بيت عليهمالسّلام.
در عرصۀ شعر و شاعرى
يكى از مواهبى كه «حكيم سخن در دهان آفرين»، نصيب آیتاللهثقفى نمود، برخوردارى ايشان از ذوق شعرى و توانايى در سرودن انواع قالبهاى منظوم است كه به كمك اين ذوق عالى، با جهان رازها، زيبايىها و عوالم اخلاص و كمال بيشتر آشنا گرديد و موفق شد مجموعهاى از مضامين آموزنده را به رشتۀ نظم بكشد.
ناگفته نماند كه پدر او(آیتالله حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى) که ديوان اشعارش، آن هم به زبان عربى، مورد استفاده اهل نظر است و از شاعران دانشور معاصر به شمار مىآيد و فصاحتش در سرودههاى تازى زبانزد مشاهير عرب و عجم است، به هنگام نشو و نما و تربيت فرزندش زيبايىها، لطايف و ظرايف شعرى را براى او بازگو مىنمود و ميرزا محمّد ثقفى كه چنين مايههاى ذوقى را با كمك پدرش از سنين نوجوانى در خود تقويت مىكرد، همراه با كسب فضايل و تحصيل علوم اسلامى، به شعر و شاعرى توجّه داشت و با شناخت مهارتهاى ادبى و طهارت زبان و تزكيۀ درون و محافظت و مراقبت بر لطافتهاى شعرى، اهل اين معانى گرديد و در دوران تحصيل در شهر مقدس قم با سرودن قصايد و غزلياتى نيكو و پر محتوا نشان داد كه قريحهاى پر مايه دارد.وى انديشههاى كلامى و فلسفى خود را با جنبههاى ذوقى پيوند داد و از زبان شعر، بخشى از حقايق و گرايشهاى اعتقادى و حكيمانۀ خويش را مشخص كرد.
اشعارش ضمن برخوردارى از معانى بلند و مقاصد عالى، ساده و روان است.محور فكرى اين مفسّر شاعر بنيانهاى عقيدتى و باورهاى مذهبى و به خصوص اظهار ارادت به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت عليهمالسّلام است. قصايدى حاوى حكمت و اندرز دارد كه در آنها زهد، ارادت به خاندان پيامبر، مناقب، مدايح و مراثى اهل بيت عليهمالسّلام ديده مىشود.وى معارف قرآنى، پندها، حكمتهاى پرمايه و برهانهاى فلسفى را ماهرانه با يكديگر آشنايى داده و از آنها نتيجه اخلاقى مىگيرد.و خواننده را از خواب غفلت بيدار مىكند.
آیتاللهثقفى در شعر عربى و فارسى يد طولايى داشت و در انواع شعر اعم از قصيده، غزل، رباعى، دو بيتى و...آثارى بس دلنشين و پر جاذبه و ارزنده دارد.
بخشى از قصيدۀ او در فضايل و مناقب حضرتعلى عليهالسّلام چنين است:
اگر تراست بسر شور عشق حىّ قدير | بنوش جام مى معرفت ز خم غدير | |
ز غير دوست نگردد دل تو پاك مگر | به آب مهر ولىّ خدا شود تطهير | |
على عالى اعلى كه نام او مشتق | زنام حق شد و بر ساق عرش شد تحرير | |
على است مظهر اسما حق به عين ظهور | على است مخزن اسرار حق به سر ستير | |
على است اسعد و اتقى ز هر سعيد و تقى | على است اعلم و اشجع ز هر عليم و دلير | |
ز زهد او نتوان دم زدن كه دنيا را | طلاق داد و برون كرد ياد آن ز ضمير | |
على ولى و على والى و على مولى | على است ساقى كوثر قسيم خلد و سعير | |
على وصى رسول و على است زوج بتول | ابوالائمه و بر مؤمنان يگانه امير | |
به وقت مهر على مهربان و حاتم بخش | به گاه قهر على قهرمان و افسر گير | |
فزود رونق اسلام چون گرفت علم | ز دود كفر ز گيتى كشيد چون شمشير | |
گشود باب معارف چو رفت بر منبر | ببست راه مظالم نشست چون بر سرير | |
نكرده احصا فضلش مگر خدا در ذكر | از آن شده است امام مبين بدو تفسير | |
ز حق كسى ننموده است چون على تقديس | چو حق كسى ننموده است از على تقدير | |
على ز بعد نبى اشرف است از همه خلق | اطاعتش شده مفروض بر صغير و كبير | |
به نص«انفسنا» شد ز انبيا افضل | ز عيب و نقص مبرّى به آيه تطهير |
غزلى عارفانه كه وى در سنين جوانى سرودهاست:
تا به رخ آن زلف مشكين را پريشان مىكنى | روز و شب را بر من غمديده يكسان مىكنى | |
ليك چون با شانه آن را مىنمايى آشنا | غصۀ دل مىگشايى مشكل آسان مىكنى | |
زلف در دست صبا بگذار و چشم من به راه | اشكباران مىكنم تا مشك افشان مىكنى | |
دل زمن در انتظار مقدمت خون شد ولى | از اميد وصل خود لب را تو خندان مىكنى | |
دوش در بزم حريفان جلوه كردى بى حجاب | چون به ما نوبت رسد پيدا و پنهان مىكنى | |
جان فداى لعل خندانت كه چون آرى برون | عقد مرواريد از آن، دل را تو غلتان مىكنى | |
روز با ما محرم و شب با رقيبان گرم راز | تا بكى با دوستان جانا تو دستان مىكنى | |
گر شبى با ما بروز آرى و روزى را شب كنى | روز را نوروز و شب را روز رخشان مىكنى | |
طرفه جادويى است چشمت كز نگاهى دلفريب | عالم نحرير را مرغ غزل خوان مىكنى | |
گر «محمّد»جان دهد در راه عشقت زنده است | چون كه با او يك نفس سر در گريبان مىكنى |
به سوى سراى جاويد
سرانجام آیتاللهثقفى پس از عمرى مجاهدت و كوششهاى فرهنگى با بر جاى نهادن آثار علمى نفيس و نيز تربيت طلاّبى فاضل و پرورش فرزندانى پر مايه، در 18 مرداد 1364؛ مطابق (1406 ه.ق.) دار فانى را وداع گفت و به سراى جاويد شتافت.
پيكر پاكش بر حسب وصيّت، بعد از تشييع جنازهاى با شكوه در تهران، به مشهد مقدس انتقال داده شد و در جوار بارگاه حضرت على بن موسى الرضا عليهالسّلام دفن گرديد.