تذکره نتائج الأفکار: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'سبك' به 'سبک ') |
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
#:{{ب|''تو راست حشمت جم در ميان اهل كمال''|2=''كه زلف توست چو جيم و دهان توست چو ميم''}} | #:{{ب|''تو راست حشمت جم در ميان اهل كمال''|2=''كه زلف توست چو جيم و دهان توست چو ميم''}} | ||
#:{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص320-321</ref> | #:{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص320-321</ref> | ||
#حكمران مصر خوشكلامى، مير يوسف بلگرامى، كه در سنه ست عشر و مائة و ألف قدم به عرصه شهود نهاد... بعد بههمرسانى سرمايه عقل و تمييز به اكتساب علوم و فنون كوشيده، كتب درسيه به خدمت مير طفيل محمد گذرانيده و لغت و حديث به جناب جد بزرگوار خود به سند رسانيده و در عروض و قافيه و ديگر فنون ادبيه از خدمت مير سيد محمد مهارت حاصل نمود و در هنگام تحصيل از بدايت تا نهايت همدرس مير آزاد بلگرامى بود و در ايامى كه وارد شاهجهانآباد گشته، علوم رياضى و هيئت و هندسه و حساب از فضلاى عصر به اكتساب پرداخته و در آن فنون استعداد تامه حاصل ساخته. بالجمله، مير در فضل و كمال شأنى عالى داشت و در اقسام نظم هم طبع رسا و فكر متعالى. كلام دلپذيرش نمونه فصاحت است و اشعار بىنظيرش. از كلام اوست:{{شعر}} | #حكمران مصر خوشكلامى، مير يوسف بلگرامى، كه در سنه ست عشر و مائة و ألف قدم به عرصه شهود نهاد... بعد بههمرسانى سرمايه عقل و تمييز به اكتساب علوم و فنون كوشيده، كتب درسيه به خدمت مير طفيل محمد گذرانيده و لغت و حديث به جناب جد بزرگوار خود به سند رسانيده و در عروض و قافيه و ديگر فنون ادبيه از خدمت مير سيد محمد مهارت حاصل نمود و در هنگام تحصيل از بدايت تا نهايت همدرس مير آزاد بلگرامى بود و در ايامى كه وارد شاهجهانآباد گشته، علوم رياضى و هيئت و هندسه و حساب از فضلاى عصر به اكتساب پرداخته و در آن فنون استعداد تامه حاصل ساخته. بالجمله، مير در فضل و كمال شأنى عالى داشت و در اقسام نظم هم طبع رسا و فكر متعالى. كلام دلپذيرش نمونه فصاحت است و اشعار بىنظيرش. از كلام اوست:{{شعر}}{{ب|''به رنگ نقش نگين از فروتنى آخر''|2=''چه نامها كه برآورده است پستى ما''}}{{ب|''همينكه چشم گشوديم صبح، چون شبنم''|2=''ز آفتاب رخت رنگ باخت هستى ما''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''به رنگ نقش نگين از فروتنى آخر''|2=''چه نامها كه برآورده است پستى ما''}} | {{شعر}}{{ب|''اى گل! خبر از بلبل بيچاره چه پرسى''|2=''افتاده به كنج قفسى بال و پرى هست''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''همينكه چشم گشوديم صبح، چون شبنم''|2=''ز آفتاب رخت رنگ باخت هستى ما''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''اى گل! خبر از بلبل بيچاره چه پرسى''|2=''افتاده به كنج قفسى بال و پرى هست''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
... | ... | ||
{{شعر}}{{ب|''گر مهر رخ تو جلوهپيرا نشدى''|2=''يك ذرّه ز كائنات پيدا نشدى''}}{{ب|''ور نقطه نور تو نگشتى مركز''|2=''نُه دايره فلك هويدا نشدى''}}{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: همان، ص805-806</ref> | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''گر مهر رخ تو جلوهپيرا نشدى''|2=''يك ذرّه ز كائنات پيدا نشدى''}} | |||
{{ب|''ور نقطه نور تو نگشتى مركز''|2=''نُه دايره فلك هويدا نشدى''}} | |||
{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: همان، ص805-806</ref> | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
نسخهٔ ۲ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۰۳
تذکره نتائج الافکار | |
---|---|
پدیدآوران | گوپاموی، محمد قدرتالله (نويسنده) بیگباباپور، یوسف (مصحح) |
ناشر | مجمع ذخائر اسلامی |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1387 ش یا 2008 م |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-988-061-7 |
موضوع | شاعران ایرانی - سرگذشتنامه
شاعران هندی (فارسی زبان) - سرگذشتنامه شعر فارسی - مجموعهها شعر فارسی - هند |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 9221/5 /گ9ت4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تذكره نتائج الأفكار، از آثار شاعر و نويسنده فارسىنويس شبهقاره هند، محمد قدرتالله خان گوپاموى (1199-1281ق)، به زبان فارسى است كه در آن، شاعران قديم و جديد را با تأكيد بر شاعران هندى شناسايى و معرفى كرده و برخى از اشعار آنان را آورده است.
يوسف بيگباباپور، اين اثر را تصحيح كرده و تعليقاتى بر آن افزوده است.
نويسنده اين اثر را در سال 1258ق، به پايان رسانده و به تعبير خودش: «به يمن افضال ايزد متعال اين تذكره اواخر سال گذشته كسوت مسوده پوشيده بود؛ امروز كه تاريخ بيست و يكم شعبان سنه ثمان و خمسين و مأتين و ألف است، خلعت مبيضه در بر كشيد و شبديز قلم كه در ساحت رقم گرمعنانى داشت، به سرمنزل اختتام قيام ورزيد».[۱]
ساختار
اين كتاب از مقدمه مصحح و مقدمه نويسنده و متن اصلى به ترتيب الفبايى حروف اول نام شاعران تشكيل شده است.
در اين كتاب، تعداد 528 شخصيت شناسانده شده است. زبان و ادبيات اين كتاب، فارسى به شيوه هندى و آميخته با بسيارى از عبارات عربى است و براى فارسىزبانان امروز ايران، چندان آسان و خوشخوان نيست.
مصحح در مقدمهاش كه آن را در مراغه، پاييز 1386 نوشته يادآور شده است: «تذكره نتائج الأفكار محمد قدرتالله گوپاموى، از جمله تذكرههاى عمومى است و آن مشتمل بر تراجم پانصد و سى و نه نفر از شعراى قديم و جديد از مير الهى همدانى تا مير يوسف بلگرامى، با مقدمهاى در گزارش احوال مؤلف و سبب تأليف و ترجمه حال ممدوح خود (نواب محمد غوث خان بهادر، متخلص به اعظم) و تعريف شعر و بحور آن و نخستين گوينده كلام منظوم و انواع نظم و بيان سبک هاى سخن و تطور آن...
نثر كتاب به سياق هندى است و بيشتر صاحبان تراجم از شعراى پارسىگوى هند هستند. شيوه نگارش كتاب نسبتا بىتكلف و ساده و روان است، جز آنكه در مواردى از برخى لغات و اصطلاحات نامناسب و احيانا بيگانه استفاده شده است كه درك متن كتاب را مستلزم آشنايى با زبان كتاب و شيوه نگارش آن مىنمايد؛ مثلا عباراتى نظير: «در عمر بيست سالگى» بهجاى «در سن بيست سالگى»؛ «در عمر شعور» بهجاى «در سن رشد و بلوغ» و... كه تحت تأثير نگارش زبان هندى بوده است.
گاهى مؤلف كلمات هندى را بهجاى كلمات فارسى به كار برده است و گاه كلمات انگليسى و فرانسه هم بهندرت در كتاب ديده مىشود؛ مثلا بهجاى واژه «حكومت»، مترادف انگليسى آن را به كار برده است و چند مورد نيز از واژههاى اردويى استفاده كرده است. استعمال كلمه «پستر» بهجاى «سپس» يا «پس از آن»، استعمال كلمه «ولايت» به معنى «محل تولد و زادگاه» و... حذف افعال به قرينه لفظى در جملات معطوف، آوردن سجع در جملات معطوف كه نثر كتاب را به نثر مسجع نزدیک كرده است...».[۲]
گفتنى است كه هرچند مصحح تعداد شاعران مذكور در اين اثر را 539 نفر شمرده.[۳]، وليكن در متن كتاب حاضر همانطوركه خود مصحح شمارهگذارى كرده عدد آنان عبارت است از 528 نفر.[۴]گويى سخن مصحح در مقدمه اشتباه است. مصحح، تعداد منابع مورد استفاده نويسنده را عبارت از 11 كتاب فارسى دانسته و اسامى آنها را ذكر كرده و آنگاه روش تصحيح اثر حاضر را توضيح داده و تصريح كرده است: با وجود آنكه چند نسخه خطى از اين اثر در كتابخانههاى هند و پاكستان است، بر آن شديم تا آن را از روى چاپ سنگى طبع هند احيا كنيم.[۵]
گزارش محتوا
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به مطالب مفيد و جالب ذيل كافى است:
- صدرآراى مجالس انبساط، مولانا رشيدالدين وطواط، كه اصلش از بلخ است و نامش عبدالجليل... چونكه كوتاهقامت و حقيرالجثه بود، لهذا به وطواط شهرت يافته و در فضل و كمال كوس بلندنامى مىنواخت و در اقران و اماثل لواى خوشكلامى مىافراخت و به فرط لياقت در قلوب ملوك و سلاطين جا داشته و به خدمت سلطان خوارزمشاه خيلى مكرم و محترم بوده و در صلات قصايد مدحيه فوائد كثيره برداشته و تا آخر حيات سلطان به كمال عزت و اعتبار به ملازمت و مصاحبت اختصاص داشت و بعد وفاتش با پسر وى، آلب ارسلان تا هفده سال بهعنوان شايسته به سر برد و پس از فوت وى پيش سلطان محمود، نبيره خوارزمشاه هم به حسب استدعا برخورد.
- كتاب حدائق السحر در صنايع شعرى از تصنيفات اوست. آخر كار به عمر نود و هفت سالگى در سنه ثمان و سبعين و خمسمائة مرغ روحش به مرغزار بقا پر پرواز گشود و جسد خاکى در جرجانيه خوارزم آسود. از طبع نقاد اوست:
يكى منم كه اگر صد هزار جان بودم به جان تو كه كنم جمله را به تو تسليم ز طلعت تو به خورشيد دادهاند فروغ ز طرّه تو به فردوس بردهاند نسيم تو راست حشمت جم در ميان اهل كمال كه زلف توست چو جيم و دهان توست چو ميم
- كتاب حدائق السحر در صنايع شعرى از تصنيفات اوست. آخر كار به عمر نود و هفت سالگى در سنه ثمان و سبعين و خمسمائة مرغ روحش به مرغزار بقا پر پرواز گشود و جسد خاکى در جرجانيه خوارزم آسود. از طبع نقاد اوست:
- حكمران مصر خوشكلامى، مير يوسف بلگرامى، كه در سنه ست عشر و مائة و ألف قدم به عرصه شهود نهاد... بعد بههمرسانى سرمايه عقل و تمييز به اكتساب علوم و فنون كوشيده، كتب درسيه به خدمت مير طفيل محمد گذرانيده و لغت و حديث به جناب جد بزرگوار خود به سند رسانيده و در عروض و قافيه و ديگر فنون ادبيه از خدمت مير سيد محمد مهارت حاصل نمود و در هنگام تحصيل از بدايت تا نهايت همدرس مير آزاد بلگرامى بود و در ايامى كه وارد شاهجهانآباد گشته، علوم رياضى و هيئت و هندسه و حساب از فضلاى عصر به اكتساب پرداخته و در آن فنون استعداد تامه حاصل ساخته. بالجمله، مير در فضل و كمال شأنى عالى داشت و در اقسام نظم هم طبع رسا و فكر متعالى. كلام دلپذيرش نمونه فصاحت است و اشعار بىنظيرش. از كلام اوست:
به رنگ نقش نگين از فروتنى آخر چه نامها كه برآورده است پستى ما همينكه چشم گشوديم صبح، چون شبنم ز آفتاب رخت رنگ باخت هستى ما
اى گل! خبر از بلبل بيچاره چه پرسى | افتاده به كنج قفسى بال و پرى هست |
...
گر مهر رخ تو جلوهپيرا نشدى | يك ذرّه ز كائنات پيدا نشدى | |
ور نقطه نور تو نگشتى مركز | نُه دايره فلك هويدا نشدى |
.[۷]
وضعيت كتاب
براى اثر حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب در پايان آن، فراهم شده و متأسفانه فهرستهاى فنى (آيات، روايات، اعلام و...) و حتى فهرست منابع نيز آماده نشده.
هرچند كتاب حاضر يك جلدى است و مطالب تمام شده است، ولى مصحح محترم وعده داده است كه تعليقات و فهرستها در جلد دوم منتشر خواهد شد.[۸]؛ وعدهاى كه هنوز جامه عمل نپوشيده است.
همچنين مصحح تصاويرى از صفحات اول و آخر نسخه چاپ سنگى اثر حاضر را آورده است.[۹]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.