السجن و النفي في مصادر التشريع الأسلامي: تفاوت میان نسخهها
(لینک درون متنی) |
جز (جایگزینی متن - 'طبسی، نجم الدین' به 'طبسی، نجمالدین') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
| data-type="authors" |[[طبسی، | | data-type="authors" |[[طبسی، نجمالدین]] (نويسنده) | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان |
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۰۴
نام کتاب | السجن و النفی فی مصادر التشریع الاسلامی |
---|---|
نامهای دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | طبسی، نجمالدین (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 195/6 /ط2س3 |
موضوع | تبعید (فقه)
زندان (فقه) زندانیان (فقه) |
ناشر | بوستان کتاب قم (مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامي) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1383 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE539AUTOMATIONCODE |
السجن و النفي في مصادر التشريع الأسلامي، نوشته جناب استاد نجمالدين طبسى (1334-) به موضوع زندان و تبعيد از ديدگاه فقه اماميه پرداخته است.
اين كتاب كه خلاصه شده دو كتاب ديگر از نويسنده با عنوانهاى «موارد السجن في النصوص و الفتاوى» و «النفي و التغريب في مصادر التشريع الإسلامي» مىباشد.
انگيزه تأليف
نگارنده 2 جزوه مستقل درباره زندان و تبعيد به زبان عربى منتشر كرده و مورد استقبال قرار گرفته است؛ لذا به توصيه برخى از اساتيد مصمم مىشود آن دو را در يك كتاب مستقل، همراه با اضافات و منابع و مصادر به چاپ برساند و هدفش از اين تحقيقات بيان ديدگاه روايى و فقهى اسلام درباره زندان كردن و دور نگاه داشتن برخى از مجرمان است كه كيفرشان به اندازه حد شرعى نرسيده و يا مصلحت خودشان و جامعه در آن است كه مدتى محدود يا نامحدود از اجتماع دور باشند.
ساختار
از يك مقدمه و دو بخش و يك فهرست منابع تشكيل شده است. بخش اول مركب از دو باب مى باشد: باب اول به موارد زندان و باب دوم به احكام و حقوق زندانيان اختصاص دارد. بخش دوم درباره نفى بلد و تبعيد مى باشد و داراى 4 فصل است.
گزارش محتوا
مصنف در آغاز وجود زندان در احكام و فروع دينى را از مسلماتى شمرده كه نياز به استدلال و ارائه دليل ندارد. پس از آن مواردى كه اسلام براى مجرمان حكم به زندان مىكند را ذيل 14 فصل با عناوين زير بيان مىدارد:
1) در مورد قتل: در اينجا نگارنده مواردى را به شرح زير نقل مىكند.
1-كسى كه متهم به قتل مىشود تا زمانى كه محكوم شود يا برائت حاصل كند در زندان مىماند.
2-كسى كه تصميم به قتل گرفته ولى انجام نداده است.
3-كسى كه مقتول را گرفته و قاتل آن را كشته است.
4- كسى كه امر به كشتن مىكند.
5- كسى كه قاتل را از قصاص فرارى دهد.
6- كسى كه اقدام به ترور مىكند ولى موفق به قتل نمىشود.
7- قاتل بعد از اينكه اولياء دم گذشت كردند زندان مىشود.
8-اگر ولىّ دم داراى شرايط كامل نبود قاتل را تا زمانى كه ولىّ دم شرايطش كامل شود زندان مىكنند مانند ولىّ دمى كه صغير، مجنون، يا غايب است.
9- مسلمانى كه كافر ذمىّ را مىكشد تا زمانى كه ديه او را بدهد زندان مىشود.
10-مولا اگر عبدش را بكشد يا كس ديگر بندهاى را بكشد تا ابد بايد در زندان بماند.
11-بندهاى كه به دستور مولايش كسى را بكشد زندان ابدى مىشود.
2) مورد دوم درباره زندانى شدن دزد يا سارق است.
3) زندانى كردن كسى كه اذيت بدنى مىكند ولى به حدّ زخمى كردن نمىرسد. مثلاً كسى كه موى زنى را بتراشد.
4) كسى كه به ديگرى ناسزا گويد؛ يا او را اذيت كند و يا به او تهمت بزند زندان مىشود.
5) كسى كه واجبات الاهى را ترك مىكند و يا محرمات را انجام مىدهد براى تأديب زندان مىشود.
6) ساحران و امثال آنها نيز زندان مىشوند.
7) حبس برخى از گروههاى منحرف كه انحراف در سلوك و شيوه زندگى دارند.
8) حبس برخى از مرتدين كه حكم به اعدامشان نمىشود.
9) حبس به خاطر فحشا؛ چه آنهايى كه محكوم به حدّ شرعى هستند و تا زمان اقامه حدّ زندان مىشوند، و چه آنهايى كه حد شرعى ندارند.
10) به خاطر شرابخوارى. غير از مواردى كه داراى حد است.
11) در مسائل خانوادگى و ازدواج كه 8 مورد را مؤلف ذكر كرده است.
12) دشمنان دولت. مانند جاسوسان، متجاوزان، اسرا.
13) حبس عمّال و مجريان خائن.
14) حبس به خاطر حقوق مالى مانند كسى كه قرض خود را ادا نمىكند.
در باب دوم اين بخش حقوق زندانيان از ديدگاه روايات و منابع فقهى شيعه و اهل سنت بيان شده است كه برخى از آنها عبارتند از:
1- جبران خسارت كسى كه به اشتباه زندانى شده است.
2-زندانى حق دارد در مناسك و شعائر دينى مانند نماز جمعه شركت كند.
3- ملاقات با نزديكان و خانواده.
4- حقوق رفاهى.
5- تعطيلى و مرخصى.
6- حق زندانى است كه دادگاهش سريع انجام شود.
7- بستگان زندانى بايد از طريق بيتالمال ارتزاق كنند.
البته توصيههايى نيز براى تفكيك زندانيان و طبقهبندى آنها و جداسازى زن از مرد، كوچك از بزرگ، شكنجه نكردن زندانى، به كارگيرى آنها در مشاغل مختلف ارائه شده است.
بخش دوم كتاب مربوط به نفى بلد و يا تبعيد است.
در آغاز به مفهوم اين اصطلاح از ديدگاه لغوى و فقهى و تاريخچه آن قبل از اسلام مىپردازد پس از آن مواردى را كه لازم است اشخاص تبعيد شود بيان مىكند.
1-تبعيد به خاطر برخى از موارد قتل.
2-تبعيد به خاطر برخى از موارد فحشا.
3- تبعيد به خاطر برخى از خصومتها و ناسازگارىها با دولت اسلامى مانند مسلمانى كه جاسوسى كند و يا اسرار نظام اسلامى را فاش كند.
4- مواردى كه تبعيد به خاطر ايجاد امنيت و سلامت اجتماعى است.
در پايان نويسنده 453 منبع و مصدر براى اين تحقيق معرفى كرده است.