رسالة في التوحيد: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class='wikiInfo'> | |||
[[پرونده:NUR01822J1.jpg|بندانگشتی|رسائل اخری لابن سینا (هامش شرح الهدایة الاثیریة)]] | |||
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | |||
|+ | | |||
|- | |||
! نام کتاب!! data-type='bookName'|رسائل اخری لابن سینا (هامش شرح الهدایة الاثیریة) | |||
|- | |||
|نام های دیگر کتاب | |||
|data-type='otherBookNames'|هدایه الحکمه. شرح | |||
|- | |||
|پدیدآورندگان | |||
|data-type='authors'|[[ابنسینا، حسین بن عبدالله]] (نويسنده) | |||
|- | |||
|زبان | |||
|data-type='language'|عربی | |||
|- | |||
|کد کنگره | |||
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|BBR 1099 1300 | |||
|- | |||
|موضوع | |||
|data-type='subject'|اثیر الدین ابهری، مفضل بن عمر، - 660؟ق. هدایه الحکمه - نقد و تفسیر | |||
فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 | |||
|- | |||
|ناشر | |||
|data-type='publisher'|[بی نا] | |||
|- | |||
|مکان نشر | |||
|data-type='publishPlace'|[بی جا] - | |||
|- | |||
|سال نشر | |||
|data-type='publishYear'| 13 هـ.ش | |||
|-class='articleCode' | |||
|کد اتوماسیون | |||
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE1822AUTOMATIONCODE | |||
|} | |||
</div> | |||
'''رسالة فی التوحيد''' تألیف [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، یکی از هفت رسالهای است که تحت عنوان [[الرسائل التوحيدية]] به چاپ رسیده است. اين رسائل توحيد را در ذات، اسماء، افعال اثبات نموده و ظهور توحيد در وسايط بين حق و موجودات و ظهور توحيد در مرآت اتم كه انسان است، تبيين مىنمايد. | '''رسالة فی التوحيد''' تألیف [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، یکی از هفت رسالهای است که تحت عنوان [[الرسائل التوحيدية]] به چاپ رسیده است. اين رسائل توحيد را در ذات، اسماء، افعال اثبات نموده و ظهور توحيد در وسايط بين حق و موجودات و ظهور توحيد در مرآت اتم كه انسان است، تبيين مىنمايد. | ||
خط ۳۳: | خط ۷۲: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رسائل أخری لابن سينا (هامش شرح الهداية الأثيرية)]] | |||
[[اسئلة ابىسعيد ابىالخير من الشيخ]] | |||
[[رسالة اسئلة بهمنيار و اجوبتها]] | |||
[[رسالة تفسير آيةالدخان]] | |||
[[رسالة المعاد (الصور الموجودة فى النفس)]] | |||
[[رسالة معرفة الاشياء]] | |||
== پیوندها == | |||
[[رده:کتابشناسی]] | |||
[[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]] | |||
[[رده:فلسفه اسلامی]] | |||
[[رده:عصر تجديد حيات فلسفه اسلامی، قرن یازدهم]] | |||
[[رده:فیلسوفان، آ–ی]] | |||
[[رده:صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، 979-1050ق]] | |||
[[رده:آثار انفرادی صدرالدین شیرازی]] | |||
[[رده:25 دی الی 24 بهمن]] |
نسخهٔ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۲:۵۷
نام کتاب | رسائل اخری لابن سینا (هامش شرح الهدایة الاثیریة) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | هدایه الحکمه. شرح |
پدیدآورندگان | ابنسینا، حسین بن عبدالله (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BBR 1099 1300 |
موضوع | اثیر الدین ابهری، مفضل بن عمر، - 660؟ق. هدایه الحکمه - نقد و تفسیر
فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | [بی جا] - |
سال نشر | 13 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1822AUTOMATIONCODE |
رسالة فی التوحيد تألیف علامه طباطبايى، یکی از هفت رسالهای است که تحت عنوان الرسائل التوحيدية به چاپ رسیده است. اين رسائل توحيد را در ذات، اسماء، افعال اثبات نموده و ظهور توحيد در وسايط بين حق و موجودات و ظهور توحيد در مرآت اتم كه انسان است، تبيين مىنمايد.
اين رساله در 5 ذى الحجۀ 1365ق در تبريز نوشته شده است و پنج فصل دارد. علامه در اين رساله به وحدت حقّه حقيقّيه و اطلاقى وجود پرداخته است و البتّه شناخت، وسعت نظر، عمق انديشه و زيبايى، دلپذيرى بيان او را بايد در خود متن و كتاب ديد و به قطع با اين قلم به وصف نمىآيد؛ امّا نكته گفتنى و بسيار مهم و تازه و بىسابقهاى كه در فصل پنجم اين رساله آمده، اين است كه ساحتى از ساحتهاى توحيد، خاصّ آيين مقدّس اسلام است و حتّى در اديان الهى پيش از اسلام هم نيامده است و چون تاريخ اديان الهى در دعوت خود تكاملى است، شرح اين مرتبه از توحيد، به دين مقدّس اسلام واگذار شده است. عين عبارت علاّمه اين است: و هذا المعنى من التوحيد اعنى الاطلاقى مما انفردت باثباته الملة المقدسة الإسلامية وفاقت به الملل و الشرايعالسالفة فظاهر مابلغنا منهم في التوحيد هو المقام الواحدية... وى در مقالهاى الحاقى به رساله، چنين تأكيد مىفرمايد: مبين فيها انّ ما ندب اليه دين الاسلام المقدس آخر درجة من التوحيد، پيدا است كه دعوت اسلام دعوت به آخرين مرتبه توحيد است.
و در پايان فصل دوم آن يادآور مىشود: وقد ظهر مماتقدم انّ اثبات اكمل مراتب توحيدالحق سبحانه هو الذى اختص به شريعة الإسلام المقدسة و هذا هو المقام المحمدى الذى اختص به محمد و الطاهرون من آله صلىاللّه عليهم و الاولياء من الأمّه على نحو الوارثه.
اين گونه جملات، نكته لطيفى را به ياد انسان مىآورد كه محيىالدين بن عربى در جاى جاى فصوص و فتوحات مكيّه به طور عام و در فصّ نوحى فصوصالحكم به طور خاص به ذكر آن پرداخته و گفته است: هيچ مكتب و مشرب توحيدى در جمع ميان تشبيه و تنزيه صفات حق، جمله و عبارتى را كه قرآن كريم در بخش كوتاهى از آيه شريفه سوره شورى ذكر فرموده است، نياورده و حقّ مطلب را ادا نكرده است. او مىگويد: جمله "ليس كمثله شىء و هو السميع البصير"، جامعترين آيه در جمع ميان تشبيه و تنزيه است؛ زيرا عبارت ليس كمثله شىء حاكى از تنريه و جمله و هو السميع البصير حاكى از تشبيه است. هر كدام از اين دو جمله نيز جداگانه تشبيه و تنزيه را در خود و با خود دارند؛ چه، اگر كاف را در كلمه كمثله زايد بدانيم، جمله از تنزيه حق و نداشتن همانند حكايت دارد و اين تنزيه است؛ ولى اگر كاف را زايد ندانيم، اين پاره آيه، حاكى از آن است كه هيچ كس را همانندى با حق در صفت نيست و اين نوعى تشبيه و جمله بعد نيز به همين ترتيب قابل تحليل است. اگر «هو» را مبتدا بگيريم، جمله از تشبيه و اگر ضمير حصر بگيريم، از تنزيه حكايت دارد و يكى از معانى اعجاز قرآن همين است كه در كوتاهترين عبارت، عالىترين و دقيقترين نوع معرفت را بىهيچ تكلّف و تصنّعى مطرح مىكند.
بارى، حضرت علاّمه پس از طرح اين مرتبه توحيد، آن را فراتر از «مقام و مرتبه»، مىداند و مىگويد كه كاربرد اين گونه اصطلاحات در آن ساحت از باب تنگناى تعبير و نوعى مجاز است: و من هنا يظهرأن استعمال لفظ المقام و المرتبه و نحوهما هناك مجاز من باب ضيق التعبير.
ايشان معرفت به اين توحيد را از نوع شهود فطرى، و متعلّق معرفت را ساحت اسما و صفات الهى مىداند و علم به حق را به اندازه ظرفيّت عالِم و عارف ممكن مىشمرد و آن را به بر داشتن آب از دريا، همانند مىكند كه هر كس به اندازه ظرف و ظرفيت از دريا بهره مىبرد: مثال ذلك الاغتراف من البحر فان القَدَح مثلا لاتريد اِلاّ البحر لكن الذى يأخذه على قدر سعته.[۱]
گر بريزى بحر را در كوزهاى | چند گنجد قسمت يك روزهاى |
و آنگاه به پاسخ اين پرسش مقدّر مىپردازد كه اگر دسترس به چنين ساحتى، مقدور و ميسور هيچ كس نيست، متعلّق معرفت آدمى چه خواهد بود، كه اوّلاً علم به حق به اندازه ظرفيّت هر عامى و عالم است و ثانيا متعلّق معرفت، ساحت اسما و صفات الهى و شهود اطلاقى حق، شهودى فطرى است: فان الانسان بحسب اصل فطرته يدرك بذاته وجوده و اَنَّ كل تعيّن فهو عن اطلاق و ارسال اذ شهر المتعيّن لا يخلو عن شهود المطلق و يشاهد ايضا ان كل تعين في نفسه و غيره فهو قائم الذات بالاطلاق فمطلق التعيّن قائمالذات بالاطلاقالتام[۲]
بهره سومى هم كه ايشان از اين موضوع مىبرند، بسيار جالب است. مىنويسند: اين شهود فطرى، نتيجه سومى كه مىدهد آن است كه انسان را از درون به خضوع و خشوع و تصديق و تسليم در برابر حق و گرايش به زيبايىها و گريز از زشتىها وامى دارد كه حقيقت شريعت و آيين اسلام، همين معانى ثلاثه؛ يعنى «توحيد ذاتى»، «ولايت مطلقه» و «نبوّت عامّه» است كه خداوند در آيه شريفه "فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة اللّه التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه"، بيان فرموده است. در شريعت مقدسه و امام صادق عليهالسلام اين فطرت را به ايمان به توحيد، تفسير، و امام سجاد عليهالسلام آن را در سه مقوله «لا اِله اَلاّ اللّه» «محمد رسولاللّه» و «على اميرالمؤمنين» تبيين فرموده است. در شريعت مقدسه ساحت اخلاق و ملكات فاضله نيز با همين فطرت، توحيدى مىشود و رفتار، كردار و گفتار آدمى نيز از همين سرشت پاك مايه مىگيرد و رشد و رويش مىيابد و سرانجام چنين اخلاق و افعالى، چنان اختصاصى اين آيين مىشود كه سابقهاش را در هيچ مكتب و مشرب اخلاقى و حتّى شرايع پيشين الهى نمىتوان يافت و اين نكته تازه ديگرى است كه علاّمه آن را دريافته و به تأكيد و تكيه بر آن پرداخته است: و قد انتج استعمال الفطرة الساذجة في هذه الشريعة المقدسة في كل من مرتبتى الملكات و الافعال نتيجةً عجيبةً لم يسبقها اليها شىء من الشرايع السالفة[۳]
و آن گاه چنين توضيح مىدهند كه براى انسان كمالى جويى كه نبايد به غير خدا توجّه كند، جايى براى ظهور اخلاق رذيله باقى نمىماند و سراسر جان و دل او از فضايل اخلاقى الهى پر مىشود و چنين اخلاقى باللّه و للّه خواهد بود. فافِهم؛ سپس به بيان حديث شريف معراجيه از تفسير قمى مىپردازد كه در شب معراج، رسول اكرم معروض مىدارد: يا رب اعطيتَ انبياءك فضائل فاعطنى فقال اللّه و قداعطيتك فيما اعطيتك كلمتين من تحت عرشى: لاحول و لاقوّة اِلا باللّه و لا منجى منك اِلا اليك؛[۴] يعنى فضايل ارزانى شده به تو، همه الهى است.
در بُعد اعمال و افعال نيز چنين است كه ريز و درشت كارها و شرايط و ضوابط به اتمام رساندن آنها را با تكيه بر ايمان به خدا تنظيم فرموده و اطوار و اطراف حيات از زمان و مكان و صحّت و مرض و فقر و غنا و مرگ و زندگى و ديگر احوال و افعال آدمى را به همان محور گره زده است و شريعتى را فراهم آورده كه همه كثرات را به وحدت پيوند مىدهد و همه امور را الهى و ربانى مىكند و از اين طريق، هم حافظ توحيد در كثرت و هم حافظ كثرت در توحيد مىشود: فاغتنم فهذه لعمراللّه نعمة لاتوزن بالسبع الشداد و الارض ذات المهاد و الجبال الاوتاد.[۵]
نتيجهاى كه علاّمه از بحث توحيد مىگيرد، اين است كه خداشناسى و خداخواهى بايد به خدابينى و توحيد حالى تبديل شود.
منابع
- متن كتاب.
- فصلنامه قبسات، شماره 24.
- عرفان علامه طباطبايى، على شيخ الاسلامى.