در بارگاه نور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type='automationCode'| | |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE3897AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
متن اين پرسشها جهت پاسخگويى، به اينجانب نيز واگذار شد. پاسخ به آنها چون نياز به مطالعه و فكر متمركز داشت و اين امكان در شهر مكه نبود، موكول به بازگشت به ايران شد. معاونت محترم آموزش و تحقيقات بعثه، وعدهام را با كرامت و خوشرويى پذيرفت و من در حد مطالعات و بررسىهايم در تفاسير، كتابهاى حديثى و كتبى كه در مورد حج تأليف شده بود و فكر ناقص و محدود خودم، بهصورتى كه زائران عزيز خانه حق بتوانند براى اين سفر الهى بهره لازم را ببرند، به آن پرسشها پاسخ دادم. | متن اين پرسشها جهت پاسخگويى، به اينجانب نيز واگذار شد. پاسخ به آنها چون نياز به مطالعه و فكر متمركز داشت و اين امكان در شهر مكه نبود، موكول به بازگشت به ايران شد. معاونت محترم آموزش و تحقيقات بعثه، وعدهام را با كرامت و خوشرويى پذيرفت و من در حد مطالعات و بررسىهايم در تفاسير، كتابهاى حديثى و كتبى كه در مورد حج تأليف شده بود و فكر ناقص و محدود خودم، بهصورتى كه زائران عزيز خانه حق بتوانند براى اين سفر الهى بهره لازم را ببرند، به آن پرسشها پاسخ دادم. | ||
بعضى از پاسخها مختصر و برخى هم مفصل است. پاسخهاى محكم و متين، محصولى است از آيات و روايات و ديگر پاسخها ميوه نارس فكر اينجانب است. پاسخهاى متين و محكم را بر ديده قبول نهيد و از پاسخهاى ديگر غمض عين كنيد... <ref>مقدمه كتاب، ص5-6</ref>. | بعضى از پاسخها مختصر و برخى هم مفصل است. پاسخهاى محكم و متين، محصولى است از آيات و روايات و ديگر پاسخها ميوه نارس فكر اينجانب است. پاسخهاى متين و محكم را بر ديده قبول نهيد و از پاسخهاى ديگر غمض عين كنيد... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/5 مقدمه كتاب، ص5]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/6 6]</ref>. | ||
2. با توجه به روايات، بايد گفت پيشينه تاريخى مراسم حج، ريشه در حيات دينى و معنوى آدم و انبياى الهى دارد و در ميان اقوام و ملل و جوامع و امم، آنان كه مؤمن به نبوت بودند اين مراسم را در جهت اقتداى به انبيا انجام مىدادند و كيفيت برنامه آنان همان برنامه پيامبران بود. اين معنا را نيز نبايد از نظر دور داشت كه هرگاه حاكميت نبوت بهخاطر دورى مردم از انبيا و تسلط زورمداران بر مردم، ضعيف مىشد، رؤساى قبايل يا حاكمان ظلمپيشه برگزارى مراسم را، بهصورتى كه مىخواستند جهت مىدادند و در آيين حج به اقتضاى هواى نفس خود كم و زياد ايجاد مىكردند و يا برنامههايى را كه رنگ و بوى الهى نداشت به مراسم مىافزودند و از اين رهگذر، از زحمات مردم و انجام مناسك، سوء استفاده مىكردند... <ref>متن كتاب، ص10</ref>. | 2. با توجه به روايات، بايد گفت پيشينه تاريخى مراسم حج، ريشه در حيات دينى و معنوى آدم و انبياى الهى دارد و در ميان اقوام و ملل و جوامع و امم، آنان كه مؤمن به نبوت بودند اين مراسم را در جهت اقتداى به انبيا انجام مىدادند و كيفيت برنامه آنان همان برنامه پيامبران بود. اين معنا را نيز نبايد از نظر دور داشت كه هرگاه حاكميت نبوت بهخاطر دورى مردم از انبيا و تسلط زورمداران بر مردم، ضعيف مىشد، رؤساى قبايل يا حاكمان ظلمپيشه برگزارى مراسم را، بهصورتى كه مىخواستند جهت مىدادند و در آيين حج به اقتضاى هواى نفس خود كم و زياد ايجاد مىكردند و يا برنامههايى را كه رنگ و بوى الهى نداشت به مراسم مىافزودند و از اين رهگذر، از زحمات مردم و انجام مناسك، سوء استفاده مىكردند... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/10 متن كتاب، ص10]</ref>. | ||
3. ميقات؛ يعنى وعدگاه؛ يعنى زمان كار و يعنى وقتى كه براى انجام برنامهاى تعيين شده است. ميقات، محل و زمانى است كه به انسان از طريق درونش و با جلوه دادن اعمال مخصوصى هشدار مىدهند وقت حركت است. وقت بيرون آمدن از لجنزار ماديت و بدخلقى و بدكارى است. ديگر محلى براى سكون و توقف نيست. سكون و توقف براى انسان، اين خليفه خدا در زمين، جا ندارد. وقت حركت است. ديگر توقف بس است. تو انسانى؛ نه كرمى در لجنزار شهوت و شكم. محروم ماندن از فيوضات حق بس است. وقت آن است كه بهسوى او حركت كنى. آرى، بهسوى او، بهسوى بىنهايت، بهسوى كرامت، بهسوى حريت و حقيقت و عظمت و شرافت و خلاصه بهسوى الله... <ref>همان، ص45-46</ref>. | 3. ميقات؛ يعنى وعدگاه؛ يعنى زمان كار و يعنى وقتى كه براى انجام برنامهاى تعيين شده است. ميقات، محل و زمانى است كه به انسان از طريق درونش و با جلوه دادن اعمال مخصوصى هشدار مىدهند وقت حركت است. وقت بيرون آمدن از لجنزار ماديت و بدخلقى و بدكارى است. ديگر محلى براى سكون و توقف نيست. سكون و توقف براى انسان، اين خليفه خدا در زمين، جا ندارد. وقت حركت است. ديگر توقف بس است. تو انسانى؛ نه كرمى در لجنزار شهوت و شكم. محروم ماندن از فيوضات حق بس است. وقت آن است كه بهسوى او حركت كنى. آرى، بهسوى او، بهسوى بىنهايت، بهسوى كرامت، بهسوى حريت و حقيقت و عظمت و شرافت و خلاصه بهسوى الله... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/45 همان، ص45]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/46 46]</ref>. | ||
4. عطاى او، ابراهيم را در دل آتش حفظ كرد و يوسف را از قعر چاه به عزيزى مصر رساند و ايوب را از بيمارى نجات داد و رسول اسلام را بر آن همه دشمنان پيروز ساخت. آنچه بخواهد، با تمام لطف به بندگانش عطا مىكند و هيچيك از موجودات هستى قدرت مانع شدن از رسيدن عطايش را به بندگان ندارد؛ «... و هو للدعوات سامع...» و او شنواى دعا و راز و نياز و مناجات هر موجود زنده است. زبان تمام موجودات و راز و نياز همه عناصر هستى، به هر لغت و لحنى كه باشد، براى او معلوم است؛ زيرا معلم همه زبانها به تمام خواهندگان، خود اوست. | 4. عطاى او، ابراهيم را در دل آتش حفظ كرد و يوسف را از قعر چاه به عزيزى مصر رساند و ايوب را از بيمارى نجات داد و رسول اسلام را بر آن همه دشمنان پيروز ساخت. آنچه بخواهد، با تمام لطف به بندگانش عطا مىكند و هيچيك از موجودات هستى قدرت مانع شدن از رسيدن عطايش را به بندگان ندارد؛ «... و هو للدعوات سامع...» و او شنواى دعا و راز و نياز و مناجات هر موجود زنده است. زبان تمام موجودات و راز و نياز همه عناصر هستى، به هر لغت و لحنى كه باشد، براى او معلوم است؛ زيرا معلم همه زبانها به تمام خواهندگان، خود اوست. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
او از تمام بندگانش دعوت به راز و نياز و دعا و مناجات و تضرع و زارى نموده و به همه آنان وعده اجابت دعا داده است <ref>همان، ص92-93</ref>. | او از تمام بندگانش دعوت به راز و نياز و دعا و مناجات و تضرع و زارى نموده و به همه آنان وعده اجابت دعا داده است <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/92 همان، ص92]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/93 93]</ref>. | ||
5. دين كه پشتوانه عقل و فطرت و وجدان است نيز با قاطعيت كامل، اين معنا را از جانب حق و انبيا و امامان به تمام موحدان بيدار دستور مىدهد و از آنان مىخواهد، تا اهل شرك و كفر براى خود عرصه جولان مىبينند، بر سرشان فرياد بكشند و با اين فرياد زمينه بيدارى غافلان را فراهم و ميدان نابودى شرك و كفر را آماده كنند. سكوت در برابر شرك و مشركان، بىتفاوتى در مقابل سردمداران كفر و نفاق، محصول جهل و غفلت و نشانه ضعف ايمان و سستى اراده انسان است. | 5. دين كه پشتوانه عقل و فطرت و وجدان است نيز با قاطعيت كامل، اين معنا را از جانب حق و انبيا و امامان به تمام موحدان بيدار دستور مىدهد و از آنان مىخواهد، تا اهل شرك و كفر براى خود عرصه جولان مىبينند، بر سرشان فرياد بكشند و با اين فرياد زمينه بيدارى غافلان را فراهم و ميدان نابودى شرك و كفر را آماده كنند. سكوت در برابر شرك و مشركان، بىتفاوتى در مقابل سردمداران كفر و نفاق، محصول جهل و غفلت و نشانه ضعف ايمان و سستى اراده انسان است. | ||
انبيا بدون خوف و ترس همراه با اهل توحيد و گاهى يكه و تنها بر سر اهل شرك فرياد زدند و از آنان با صداى رسا و نعره رعدآسا برائت و بيزارى جستند؛ '''«و إذ قال إبراهيم لأبيه و قومه إنني براء مما تعبدون»''' <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/491 زخرف: 26]</ref>. ابراهيم با جسارت و جرئت و بدون خوف و ترس بر سر سرپرست خانواده خود و قومش يكه و تنها فرياد زد: «من از آنچه كه شما آن را عبادت مىكنيد بيزارم» <ref>ر.ك: همان، ص119-120</ref>. | انبيا بدون خوف و ترس همراه با اهل توحيد و گاهى يكه و تنها بر سر اهل شرك فرياد زدند و از آنان با صداى رسا و نعره رعدآسا برائت و بيزارى جستند؛ '''«و إذ قال إبراهيم لأبيه و قومه إنني براء مما تعبدون»''' <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/491 زخرف: 26]</ref>. ابراهيم با جسارت و جرئت و بدون خوف و ترس بر سر سرپرست خانواده خود و قومش يكه و تنها فرياد زد: «من از آنچه كه شما آن را عبادت مىكنيد بيزارم» <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/119 ر.ك: همان، ص119]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/120 120]</ref>. | ||
6. زائرى از شهر تبريز در آستانه سفر به حج، از عارف عامل، صادق كامل، زاهد عابد و بيناى بيدار، حاج شيخ محمد بهارى همدانى تقاضاى دستورالعمل مىكند؛ آن مرد وارسته به او مىنويسد: اى خواهان وصول به خانه حق، بيدار باش كه حضرت احديت - جل شأنه العظيم - را بيوتات مختلفه مىباشد؛ يكى را كعبه ظاهرى گويند كه تو قاصد او هستى، ديگرى را بيتالمقدس و ديگرى را بيتالمعمور و ديگرى را عرش و هكذا، تا برسد به جايى كه خانه حقيقى اصلى است كه او را قلب نامند كه اعظم از همه اين خانههاست... <ref>همان، ص128-129</ref>. | 6. زائرى از شهر تبريز در آستانه سفر به حج، از عارف عامل، صادق كامل، زاهد عابد و بيناى بيدار، حاج شيخ محمد بهارى همدانى تقاضاى دستورالعمل مىكند؛ آن مرد وارسته به او مىنويسد: اى خواهان وصول به خانه حق، بيدار باش كه حضرت احديت - جل شأنه العظيم - را بيوتات مختلفه مىباشد؛ يكى را كعبه ظاهرى گويند كه تو قاصد او هستى، ديگرى را بيتالمقدس و ديگرى را بيتالمعمور و ديگرى را عرش و هكذا، تا برسد به جايى كه خانه حقيقى اصلى است كه او را قلب نامند كه اعظم از همه اين خانههاست... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/128 همان، ص128]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/129 129]</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۸
نام کتاب | در بارگاه نور |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | انصاریان، حسین (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 188/8 /الف8د4 |
موضوع | حج |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3897AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«در بارگاه نور»، اثر حسين انصاريان (متولد خوانسار، 1323ش) است كه در آن، به چند پرسش درباره مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج بهصورت مستند و تحليلى پاسخ داده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل مباحثى چند ذيل چندين عنوان بدون تقسيم به بخش و فصل و...) تشكيل شده است.
روش نويسنده در اين اثر، استنادى و تحليلى است و از كتاب و سنت و اشعار عرفانى براى توضيح مطالب بهره برده است.
گزارش محتوا
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از:
1. در مقدمه نويسنده چنين آمده است: بعثه مقام معظم رهبرى در سال 1375 در مراسم حج، پرسشهاى متين و گوناگونى درباره مناسك حج و ابعاد مختلف اين برنامه عبادى، سياسى و معنوى در مكه معظمه، به ياران و همراهان، كه در اين زمينه فعاليتهاى علمى دارند، ارائه داد.
متن اين پرسشها جهت پاسخگويى، به اينجانب نيز واگذار شد. پاسخ به آنها چون نياز به مطالعه و فكر متمركز داشت و اين امكان در شهر مكه نبود، موكول به بازگشت به ايران شد. معاونت محترم آموزش و تحقيقات بعثه، وعدهام را با كرامت و خوشرويى پذيرفت و من در حد مطالعات و بررسىهايم در تفاسير، كتابهاى حديثى و كتبى كه در مورد حج تأليف شده بود و فكر ناقص و محدود خودم، بهصورتى كه زائران عزيز خانه حق بتوانند براى اين سفر الهى بهره لازم را ببرند، به آن پرسشها پاسخ دادم.
بعضى از پاسخها مختصر و برخى هم مفصل است. پاسخهاى محكم و متين، محصولى است از آيات و روايات و ديگر پاسخها ميوه نارس فكر اينجانب است. پاسخهاى متين و محكم را بر ديده قبول نهيد و از پاسخهاى ديگر غمض عين كنيد... [۱].
2. با توجه به روايات، بايد گفت پيشينه تاريخى مراسم حج، ريشه در حيات دينى و معنوى آدم و انبياى الهى دارد و در ميان اقوام و ملل و جوامع و امم، آنان كه مؤمن به نبوت بودند اين مراسم را در جهت اقتداى به انبيا انجام مىدادند و كيفيت برنامه آنان همان برنامه پيامبران بود. اين معنا را نيز نبايد از نظر دور داشت كه هرگاه حاكميت نبوت بهخاطر دورى مردم از انبيا و تسلط زورمداران بر مردم، ضعيف مىشد، رؤساى قبايل يا حاكمان ظلمپيشه برگزارى مراسم را، بهصورتى كه مىخواستند جهت مىدادند و در آيين حج به اقتضاى هواى نفس خود كم و زياد ايجاد مىكردند و يا برنامههايى را كه رنگ و بوى الهى نداشت به مراسم مىافزودند و از اين رهگذر، از زحمات مردم و انجام مناسك، سوء استفاده مىكردند... [۲].
3. ميقات؛ يعنى وعدگاه؛ يعنى زمان كار و يعنى وقتى كه براى انجام برنامهاى تعيين شده است. ميقات، محل و زمانى است كه به انسان از طريق درونش و با جلوه دادن اعمال مخصوصى هشدار مىدهند وقت حركت است. وقت بيرون آمدن از لجنزار ماديت و بدخلقى و بدكارى است. ديگر محلى براى سكون و توقف نيست. سكون و توقف براى انسان، اين خليفه خدا در زمين، جا ندارد. وقت حركت است. ديگر توقف بس است. تو انسانى؛ نه كرمى در لجنزار شهوت و شكم. محروم ماندن از فيوضات حق بس است. وقت آن است كه بهسوى او حركت كنى. آرى، بهسوى او، بهسوى بىنهايت، بهسوى كرامت، بهسوى حريت و حقيقت و عظمت و شرافت و خلاصه بهسوى الله... [۳].
4. عطاى او، ابراهيم را در دل آتش حفظ كرد و يوسف را از قعر چاه به عزيزى مصر رساند و ايوب را از بيمارى نجات داد و رسول اسلام را بر آن همه دشمنان پيروز ساخت. آنچه بخواهد، با تمام لطف به بندگانش عطا مىكند و هيچيك از موجودات هستى قدرت مانع شدن از رسيدن عطايش را به بندگان ندارد؛ «... و هو للدعوات سامع...» و او شنواى دعا و راز و نياز و مناجات هر موجود زنده است. زبان تمام موجودات و راز و نياز همه عناصر هستى، به هر لغت و لحنى كه باشد، براى او معلوم است؛ زيرا معلم همه زبانها به تمام خواهندگان، خود اوست.
آنى تو كه حال دل نالان دانى | احوال دل شكستهبالان دانى | |
گر خوانمت از سينه سوزان شنوى | ور دم نزنم زبان لالان دانى |
او از تمام بندگانش دعوت به راز و نياز و دعا و مناجات و تضرع و زارى نموده و به همه آنان وعده اجابت دعا داده است [۴].
5. دين كه پشتوانه عقل و فطرت و وجدان است نيز با قاطعيت كامل، اين معنا را از جانب حق و انبيا و امامان به تمام موحدان بيدار دستور مىدهد و از آنان مىخواهد، تا اهل شرك و كفر براى خود عرصه جولان مىبينند، بر سرشان فرياد بكشند و با اين فرياد زمينه بيدارى غافلان را فراهم و ميدان نابودى شرك و كفر را آماده كنند. سكوت در برابر شرك و مشركان، بىتفاوتى در مقابل سردمداران كفر و نفاق، محصول جهل و غفلت و نشانه ضعف ايمان و سستى اراده انسان است.
انبيا بدون خوف و ترس همراه با اهل توحيد و گاهى يكه و تنها بر سر اهل شرك فرياد زدند و از آنان با صداى رسا و نعره رعدآسا برائت و بيزارى جستند؛ «و إذ قال إبراهيم لأبيه و قومه إنني براء مما تعبدون» [۵]. ابراهيم با جسارت و جرئت و بدون خوف و ترس بر سر سرپرست خانواده خود و قومش يكه و تنها فرياد زد: «من از آنچه كه شما آن را عبادت مىكنيد بيزارم» [۶].
6. زائرى از شهر تبريز در آستانه سفر به حج، از عارف عامل، صادق كامل، زاهد عابد و بيناى بيدار، حاج شيخ محمد بهارى همدانى تقاضاى دستورالعمل مىكند؛ آن مرد وارسته به او مىنويسد: اى خواهان وصول به خانه حق، بيدار باش كه حضرت احديت - جل شأنه العظيم - را بيوتات مختلفه مىباشد؛ يكى را كعبه ظاهرى گويند كه تو قاصد او هستى، ديگرى را بيتالمقدس و ديگرى را بيتالمعمور و ديگرى را عرش و هكذا، تا برسد به جايى كه خانه حقيقى اصلى است كه او را قلب نامند كه اعظم از همه اين خانههاست... [۷].
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن ذكر شده، ولى فهرستهاى فنى و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است. اين اثر، مستند است و نويسنده، ارجاعات و استناداتش را بهصورت پاورقى آورده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.