بدیعالزمان همدانی، احمد بن حسین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
در سیزدهم جمادی الآخر سال 358 ق(5 ژوئن 969 م) در همدان متولد شد.<ref>ر.ک:حریر چی، فیروز، ص 842<ref> | در سیزدهم جمادی الآخر سال 358 ق(5 ژوئن 969 م) در همدان متولد شد.<ref>ر.ک:حریر چی، فیروز، ص 842</ref> | ||
بدیع الزمان مقدمات علوم را در همدان فرا گرفت و در وطن خود از افاضل و ادباء بهره برد و در انواع علوم عقلی و نقلی متبحر گردید.<ref>ر.ک:همان، ص 842<ref> | بدیع الزمان مقدمات علوم را در همدان فرا گرفت و در وطن خود از افاضل و ادباء بهره برد و در انواع علوم عقلی و نقلی متبحر گردید.<ref>ر.ک:همان، ص 842</ref> | ||
=== مهاجرت به شهر ری === | === مهاجرت به شهر ری === | ||
در سن 22 سالگی در سال 380 ق به دلیل رفتار نابخردانه مردم آن سامان به سوی ری روانه گردید و در آنجا به محضر صاحب بن عباد درآمد، که به استناد تحقیقات استاد احمد بهمنیار مجمع پنجاه و شش تن از فضلاء و ادبای آن زمان بود، راه یافت و در شمار مادحان این وزیر دانشمند قرار گرفت و او را در برخی از اشعارش مدح کرد و منزلت رفیعی نزد این وزیر ادیب بدست آورد و به کرات صاحب بن عباد و حاضران مجلس وی را به دلیل حافظه و تیزهوشی خویش در تعجب و حیرت افکند.<ref>ر.ک:همان، ص 842<ref> | در سن 22 سالگی در سال 380 ق به دلیل رفتار نابخردانه مردم آن سامان به سوی ری روانه گردید و در آنجا به محضر صاحب بن عباد درآمد، که به استناد تحقیقات استاد احمد بهمنیار مجمع پنجاه و شش تن از فضلاء و ادبای آن زمان بود، راه یافت و در شمار مادحان این وزیر دانشمند قرار گرفت و او را در برخی از اشعارش مدح کرد و منزلت رفیعی نزد این وزیر ادیب بدست آورد و به کرات صاحب بن عباد و حاضران مجلس وی را به دلیل حافظه و تیزهوشی خویش در تعجب و حیرت افکند.<ref>ر.ک:همان، ص 842</ref> | ||
=== مهاجرت به گرگان === | === مهاجرت به گرگان === | ||
سپس راهی گرگان گردید و بنا به گفته بروکلمان به سال 380 ق( 990م) وارد آن سرزمین شد و در آنجا از خرمن دانش فضلای مذهب اسماعیلیه خوشه چینی نمود.<ref>ر.ک:همان، ص 843<ref> | سپس راهی گرگان گردید و بنا به گفته بروکلمان به سال 380 ق( 990م) وارد آن سرزمین شد و در آنجا از خرمن دانش فضلای مذهب اسماعیلیه خوشه چینی نمود.<ref>ر.ک:همان، ص 843</ref> | ||
=== مهاجرت به نیشابور === | === مهاجرت به نیشابور === | ||
در سال 384 ق (994 م ) آهنگ خراسان نمود و بسوی نیشابور روانه گشت ، در راه نیشابور بود که ناگهان دزدان بر بدیع الزمان در آمدند و همه اموال او را به غارت بردند و بدیع الزمان در یکی از رسائل خویش این حادثه را شرح داده و از ستم زمانه شکایت کرده است. | در سال 384 ق (994 م ) آهنگ خراسان نمود و بسوی نیشابور روانه گشت ، در راه نیشابور بود که ناگهان دزدان بر بدیع الزمان در آمدند و همه اموال او را به غارت بردند و بدیع الزمان در یکی از رسائل خویش این حادثه را شرح داده و از ستم زمانه شکایت کرده است. | ||
بدیع الزمان در نیشابور از احترام و عنایت ابوسعید محمد بن منصور دهقان برخوردار شد و در آنجا ابوبکر خوارزمی را که در اوج شهرت خویش روزگار می گذرانید ملاقات کرد و در مناظره ای که میان او و خوارزمی در گرفت بر خوارزمی غلبه نمود و از همین زمان مشهور آفاق شد و در همین شهر بود که مقامات خویش را انشاء کرد.<ref>ر.ک:همان، ص 843<ref> | بدیع الزمان در نیشابور از احترام و عنایت ابوسعید محمد بن منصور دهقان برخوردار شد و در آنجا ابوبکر خوارزمی را که در اوج شهرت خویش روزگار می گذرانید ملاقات کرد و در مناظره ای که میان او و خوارزمی در گرفت بر خوارزمی غلبه نمود و از همین زمان مشهور آفاق شد و در همین شهر بود که مقامات خویش را انشاء کرد.<ref>ر.ک:همان، ص 843</ref> | ||
=== ماجرت به سیستان === | === ماجرت به سیستان === | ||
بدیع الزمان پس از سیاحت در بلاد خراسان به سیستان رفت و در آنجا نزد خلف بن احمد مقام شامخی کسب نمود و از رسائل بدیع الزمان چنین استنباط می شود که این امیر دانشمند و با تدبیر بوده و شخصیت ممتازی داشته است و شاید همین امر موجب گشته است که بدیع الزمان شش مقامه بر مقامات خویش بیافزاید و در آنها از فضل و کمال این امیر سخن بگوید.با این همه بدیع الزمان از این امیر نیز ملول شد و از او اجازه خواست که به هرات مسافرت کند.<ref>ر.ک:همان، ص 843<ref> | بدیع الزمان پس از سیاحت در بلاد خراسان به سیستان رفت و در آنجا نزد خلف بن احمد مقام شامخی کسب نمود و از رسائل بدیع الزمان چنین استنباط می شود که این امیر دانشمند و با تدبیر بوده و شخصیت ممتازی داشته است و شاید همین امر موجب گشته است که بدیع الزمان شش مقامه بر مقامات خویش بیافزاید و در آنها از فضل و کمال این امیر سخن بگوید.با این همه بدیع الزمان از این امیر نیز ملول شد و از او اجازه خواست که به هرات مسافرت کند.<ref>ر.ک:همان، ص 843</ref> | ||
=== مهاجرت به هرات === | === مهاجرت به هرات === | ||
بدیع زمان در هرات که آن زمان تابع دولت غزنوی بود رحل اقامت افکند و چه بسا از این راه می خواست بدرگاه محمود غزنوی صاحب فتوحات درخشان در هند راه یابد و در شمار نویسندگان و خواص او در آید. | بدیع زمان در هرات که آن زمان تابع دولت غزنوی بود رحل اقامت افکند و چه بسا از این راه می خواست بدرگاه محمود غزنوی صاحب فتوحات درخشان در هند راه یابد و در شمار نویسندگان و خواص او در آید. | ||
بدیع الزمان دربار محمود را نیز برای نیل به آمال خود چندان مناسب ندید و به درگاه سلطان غزنوی نتوانست او را به خود پای بند کند به همین جهت پس از مدتی وی به هرات بازگشت و در آنجا با دختر مردی به نام (الخشنامی) ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد.<ref>ر.ک:همان، ص 843<ref> | بدیع الزمان دربار محمود را نیز برای نیل به آمال خود چندان مناسب ندید و به درگاه سلطان غزنوی نتوانست او را به خود پای بند کند به همین جهت پس از مدتی وی به هرات بازگشت و در آنجا با دختر مردی به نام (الخشنامی) ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد.<ref>ر.ک:همان، ص 843</ref> | ||
شهر فرات علاقه بدیع الزمان را به خود جلب کرد و او خوش ترین روزهای زندگانی خویش را در آنجا به سر برد و به خاطر هوشیها و زیباییهای همین شهر است که بدیع الزمان به نامه مادرش پاسخ نداد و او را هجو گفت. | شهر فرات علاقه بدیع الزمان را به خود جلب کرد و او خوش ترین روزهای زندگانی خویش را در آنجا به سر برد و به خاطر هوشیها و زیباییهای همین شهر است که بدیع الزمان به نامه مادرش پاسخ نداد و او را هجو گفت. | ||
وی در هرات از ناز و نعمت فراوانی بهره مند گشت و ضیاع و عقار بسیاری بدست آورد و این امر از رساله ای که در ا« پدرش را به اقامت در هرات دعوت کرده است بخوبی استنباط می شود.<ref>ر.ک:همان، ص 844<ref> | وی در هرات از ناز و نعمت فراوانی بهره مند گشت و ضیاع و عقار بسیاری بدست آورد و این امر از رساله ای که در ا« پدرش را به اقامت در هرات دعوت کرده است بخوبی استنباط می شود.<ref>ر.ک:همان، ص 844</ref> | ||
بدیع الزمان در اواخر حیات خویش مرفه الحال بود و به اندازه ای قدرت و ثروت داشت که دیگران حاجت خود را به نزد خود را به نزد وی می بردند و او را برای خویش نزد امراء و بزرگان شفیع قرار می دادند. | بدیع الزمان در اواخر حیات خویش مرفه الحال بود و به اندازه ای قدرت و ثروت داشت که دیگران حاجت خود را به نزد خود را به نزد وی می بردند و او را برای خویش نزد امراء و بزرگان شفیع قرار می دادند. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
برخی بدیع الزمان را شیعه انگاشته اند، اما او شافعی مذهب و دوستدار اهل بیت بوده، حق وفای صحابه را نیز می گزارده و به سنتهای واجب عمل می کرده است ، گرایش ضد معتزلی نیز داشته و به اهل حکمت و شعر و بیان تاخته است، و با آنکه یقیناً ایرانی بوده، آثار فارسی پدید نیاورده مگر اشعار ملمّع، اما قدرت فکری وی در نقد و پرخاش جلوه گر می شود که در نوع خود بسیار کم نظیر بوده است . آثار بدیع الزمان عبارت است از اشعار و رسائل و مقاماتِ اوست . او خود، شاعریش را مزید بر نویسندگیش می شمرده و کسی را کاتب بلیغ می دانسته است که «نظمش از نثر کوتاه نیاید و ناپسندی شعرش از رونق کلام نکاهد» («المقامة الجاحظیه »). | برخی بدیع الزمان را شیعه انگاشته اند، اما او شافعی مذهب و دوستدار اهل بیت بوده، حق وفای صحابه را نیز می گزارده و به سنتهای واجب عمل می کرده است ، گرایش ضد معتزلی نیز داشته و به اهل حکمت و شعر و بیان تاخته است، و با آنکه یقیناً ایرانی بوده، آثار فارسی پدید نیاورده مگر اشعار ملمّع، اما قدرت فکری وی در نقد و پرخاش جلوه گر می شود که در نوع خود بسیار کم نظیر بوده است . آثار بدیع الزمان عبارت است از اشعار و رسائل و مقاماتِ اوست . او خود، شاعریش را مزید بر نویسندگیش می شمرده و کسی را کاتب بلیغ می دانسته است که «نظمش از نثر کوتاه نیاید و ناپسندی شعرش از رونق کلام نکاهد» («المقامة الجاحظیه »). | ||
مهارت بدیع الزمان در تقلید از شعر کهن چنان بوده است که قصیدهای از او که بر زبان شخصیتی داستانی به نام بِشْر بن عواته رانده شده ادیب نقادی چون ابن اثیر را چنان فریب داده که بشر را شخصی واقعی و مقدّم بر مُتَنَبّی (متوفی ۳۵۴) و بُحْتُری (متوفی ۲۸۴) انگاشته است.<ref>ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص 810</ref> | مهارت بدیع الزمان در تقلید از شعر کهن چنان بوده است که قصیدهای از او که بر زبان شخصیتی داستانی به نام بِشْر بن عواته رانده شده ادیب نقادی چون ابن اثیر را چنان فریب داده که بشر را شخصی واقعی و مقدّم بر مُتَنَبّی (متوفی ۳۵۴) و بُحْتُری (متوفی ۲۸۴) انگاشته است.<ref>ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص 810</ref> | ||
== وفات == | == وفات == | ||
بدیع الزمان تا آخرین روز حیات خویش هرات را ترک نگفت تا این که به قول ثعالبی و زرکلی در روز جمعه 11 جمادی الثانی سال 398 ق در چهل سالگی به جهان باقی شتافت. | بدیع الزمان تا آخرین روز حیات خویش هرات را ترک نگفت تا این که به قول ثعالبی و زرکلی در روز جمعه 11 جمادی الثانی سال 398 ق در چهل سالگی به جهان باقی شتافت. | ||
در کیفیت وفات وی محققان و دانشمندان از متقدمین و متأخرین اختلاف نظر دارند، برخی برآنند که وی را مسموم نمودند و شاید این قول اصح باشد زیرا وی چنانکه میدانیم فحاش و بیپروا بود و در سراسر عمر خود بسیاری از امراء و فضلات و قضات را هجو گرفت و از این راه دشمنان بیشماری پیدا کرد و بعید نیست که به نیرنگ یکی از همین دشمنان مسموم شدهاست. عدهای دیگر معتقدند که بدیعالزمان پیش از مرگش مدفون گردید. باین نحو که او سکته نمود و مردم او را به گمان اینکه مردهاست، به خاک سپردند ولی چون شب فرا رسید، صدای او را از گور شنیدند اما هنگامیکه قبر را شکافتند، بدیعالزمان در حالیکه ریشش را بر دست گرفته بود، درگذشته بود. مرگ وی در سال ۳۹۸ هجری قمری در هرات بودهاست.<ref>ر.ک:حریر چی، فیروز، ص 842<ref> | در کیفیت وفات وی محققان و دانشمندان از متقدمین و متأخرین اختلاف نظر دارند، برخی برآنند که وی را مسموم نمودند و شاید این قول اصح باشد زیرا وی چنانکه میدانیم فحاش و بیپروا بود و در سراسر عمر خود بسیاری از امراء و فضلات و قضات را هجو گرفت و از این راه دشمنان بیشماری پیدا کرد و بعید نیست که به نیرنگ یکی از همین دشمنان مسموم شدهاست. عدهای دیگر معتقدند که بدیعالزمان پیش از مرگش مدفون گردید. باین نحو که او سکته نمود و مردم او را به گمان اینکه مردهاست، به خاک سپردند ولی چون شب فرا رسید، صدای او را از گور شنیدند اما هنگامیکه قبر را شکافتند، بدیعالزمان در حالیکه ریشش را بر دست گرفته بود، درگذشته بود. مرگ وی در سال ۳۹۸ هجری قمری در هرات بودهاست.<ref>ر.ک:حریر چی، فیروز، ص 842</ref> | ||
== آثار == | == آثار == | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
# دیوان شعر بدیعالزمان مشتمل بر اشعار عربی و ملمعات که در قاهره به سال ۱۳۲۱ هجری (۱۹۰۳ میلادی) به چاپ رسیدهاست. | # دیوان شعر بدیعالزمان مشتمل بر اشعار عربی و ملمعات که در قاهره به سال ۱۳۲۱ هجری (۱۹۰۳ میلادی) به چاپ رسیدهاست. | ||
# رسائل بدیعالزمان که تعداد آنها ۲۳۳ رسالهاست و از مجموع آنها نسخ خطی متعدد باقی ماندهاست و فضلاء برای اطلاع از آنها میتوانند به جلد دوم از تاریخ ادبیات عربی، تألیف کارل بروکلمانمراجعه نمایند. رسائل بدیعالزمان چندین بار بچاپ رسیده از جمله در بیروت بسال ۱۹۲۱ میلادی و در سال ۱۲۹۸ قمری در استانبول چاپ شدهاست. | # رسائل بدیعالزمان که تعداد آنها ۲۳۳ رسالهاست و از مجموع آنها نسخ خطی متعدد باقی ماندهاست و فضلاء برای اطلاع از آنها میتوانند به جلد دوم از تاریخ ادبیات عربی، تألیف کارل بروکلمانمراجعه نمایند. رسائل بدیعالزمان چندین بار بچاپ رسیده از جمله در بیروت بسال ۱۹۲۱ میلادی و در سال ۱۲۹۸ قمری در استانبول چاپ شدهاست. | ||
# مهمترین اثرش به عربی مقامات است که اول بار به همراه شرح آن، در سال ۱۸۸۹ میلادی در بیروت به طبع رسید. تعداد آنها ۵۱ مقامهاست. از مقامات بدیعالزمان نسخ خطی متعدد در کتابخانههای مختلف دنیا مانند فرانسه، آلمان، ترکیه باقی ماندهاست و آن چندین بار در نقاط مختلف جهان به چاپ رسیدهاست، از جمله در سال ۱۸۸۹ در بیروت با شرح شیخ محمد عبده و یکبار هم در ایران بسال ۱۲۹۵ قمری با چاپ سنگی به چاپ رسیدهاست.<ref>ر.ک:همان، ص 846-847<ref> | # مهمترین اثرش به عربی مقامات است که اول بار به همراه شرح آن، در سال ۱۸۸۹ میلادی در بیروت به طبع رسید. تعداد آنها ۵۱ مقامهاست. از مقامات بدیعالزمان نسخ خطی متعدد در کتابخانههای مختلف دنیا مانند فرانسه، آلمان، ترکیه باقی ماندهاست و آن چندین بار در نقاط مختلف جهان به چاپ رسیدهاست، از جمله در سال ۱۸۸۹ در بیروت با شرح شیخ محمد عبده و یکبار هم در ایران بسال ۱۲۹۵ قمری با چاپ سنگی به چاپ رسیدهاست.<ref>ر.ک:همان، ص 846-847</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
نسخهٔ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۴۸
نام | بدیع الزمان همدانی، احمد بن حسین |
---|---|
نام های دیگر |
Badi' al-Zaman al-Hamadani همدانی، بدیع الزمان الهمذانی، ابوالفضل احمد بن حسین |
نام پدر | حسین |
متولد | 13 جمادی الثانی 358 |
محل تولد | همدان |
رحلت | 11 جمادی الثانی 398 - هرات |
اساتید | |
برخی آثار | مقامات بديع الزمان الهمذاني |
کد مؤلف | AUTHORCODE3690AUTHORCODE |
بدیعالزمان همدانی، ابوالفضل احمد بن حسین بن یحیی بن سعید شهرتیافته و لقبگرفته به بَدیعُالزَّمان همدانی یا بدیع (۱۳ جمادیالثانی ۳۵۸، همدان- ۱۱ جمادیالثانی ۳۹۸، هرات) از نامدارترین ادیبان عربی نویس ایرانی، قرن چهارم، مبتکر مقامه نویسی، ؛ از چهارصد مقامهٔ او[۱]، جز ۵۲ بهجا نمانده است.
زندگینامه
در سیزدهم جمادی الآخر سال 358 ق(5 ژوئن 969 م) در همدان متولد شد.[۲]
بدیع الزمان مقدمات علوم را در همدان فرا گرفت و در وطن خود از افاضل و ادباء بهره برد و در انواع علوم عقلی و نقلی متبحر گردید.[۳]
مهاجرت به شهر ری
در سن 22 سالگی در سال 380 ق به دلیل رفتار نابخردانه مردم آن سامان به سوی ری روانه گردید و در آنجا به محضر صاحب بن عباد درآمد، که به استناد تحقیقات استاد احمد بهمنیار مجمع پنجاه و شش تن از فضلاء و ادبای آن زمان بود، راه یافت و در شمار مادحان این وزیر دانشمند قرار گرفت و او را در برخی از اشعارش مدح کرد و منزلت رفیعی نزد این وزیر ادیب بدست آورد و به کرات صاحب بن عباد و حاضران مجلس وی را به دلیل حافظه و تیزهوشی خویش در تعجب و حیرت افکند.[۴]
مهاجرت به گرگان
سپس راهی گرگان گردید و بنا به گفته بروکلمان به سال 380 ق( 990م) وارد آن سرزمین شد و در آنجا از خرمن دانش فضلای مذهب اسماعیلیه خوشه چینی نمود.[۵]
مهاجرت به نیشابور
در سال 384 ق (994 م ) آهنگ خراسان نمود و بسوی نیشابور روانه گشت ، در راه نیشابور بود که ناگهان دزدان بر بدیع الزمان در آمدند و همه اموال او را به غارت بردند و بدیع الزمان در یکی از رسائل خویش این حادثه را شرح داده و از ستم زمانه شکایت کرده است.
بدیع الزمان در نیشابور از احترام و عنایت ابوسعید محمد بن منصور دهقان برخوردار شد و در آنجا ابوبکر خوارزمی را که در اوج شهرت خویش روزگار می گذرانید ملاقات کرد و در مناظره ای که میان او و خوارزمی در گرفت بر خوارزمی غلبه نمود و از همین زمان مشهور آفاق شد و در همین شهر بود که مقامات خویش را انشاء کرد.[۶]
ماجرت به سیستان
بدیع الزمان پس از سیاحت در بلاد خراسان به سیستان رفت و در آنجا نزد خلف بن احمد مقام شامخی کسب نمود و از رسائل بدیع الزمان چنین استنباط می شود که این امیر دانشمند و با تدبیر بوده و شخصیت ممتازی داشته است و شاید همین امر موجب گشته است که بدیع الزمان شش مقامه بر مقامات خویش بیافزاید و در آنها از فضل و کمال این امیر سخن بگوید.با این همه بدیع الزمان از این امیر نیز ملول شد و از او اجازه خواست که به هرات مسافرت کند.[۷]
مهاجرت به هرات
بدیع زمان در هرات که آن زمان تابع دولت غزنوی بود رحل اقامت افکند و چه بسا از این راه می خواست بدرگاه محمود غزنوی صاحب فتوحات درخشان در هند راه یابد و در شمار نویسندگان و خواص او در آید.
بدیع الزمان دربار محمود را نیز برای نیل به آمال خود چندان مناسب ندید و به درگاه سلطان غزنوی نتوانست او را به خود پای بند کند به همین جهت پس از مدتی وی به هرات بازگشت و در آنجا با دختر مردی به نام (الخشنامی) ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد.[۸]
شهر فرات علاقه بدیع الزمان را به خود جلب کرد و او خوش ترین روزهای زندگانی خویش را در آنجا به سر برد و به خاطر هوشیها و زیباییهای همین شهر است که بدیع الزمان به نامه مادرش پاسخ نداد و او را هجو گفت.
وی در هرات از ناز و نعمت فراوانی بهره مند گشت و ضیاع و عقار بسیاری بدست آورد و این امر از رساله ای که در ا« پدرش را به اقامت در هرات دعوت کرده است بخوبی استنباط می شود.[۹]
بدیع الزمان در اواخر حیات خویش مرفه الحال بود و به اندازه ای قدرت و ثروت داشت که دیگران حاجت خود را به نزد خود را به نزد وی می بردند و او را برای خویش نزد امراء و بزرگان شفیع قرار می دادند.
اعتقادات
برخی بدیع الزمان را شیعه انگاشته اند، اما او شافعی مذهب و دوستدار اهل بیت بوده، حق وفای صحابه را نیز می گزارده و به سنتهای واجب عمل می کرده است ، گرایش ضد معتزلی نیز داشته و به اهل حکمت و شعر و بیان تاخته است، و با آنکه یقیناً ایرانی بوده، آثار فارسی پدید نیاورده مگر اشعار ملمّع، اما قدرت فکری وی در نقد و پرخاش جلوه گر می شود که در نوع خود بسیار کم نظیر بوده است . آثار بدیع الزمان عبارت است از اشعار و رسائل و مقاماتِ اوست . او خود، شاعریش را مزید بر نویسندگیش می شمرده و کسی را کاتب بلیغ می دانسته است که «نظمش از نثر کوتاه نیاید و ناپسندی شعرش از رونق کلام نکاهد» («المقامة الجاحظیه »). مهارت بدیع الزمان در تقلید از شعر کهن چنان بوده است که قصیدهای از او که بر زبان شخصیتی داستانی به نام بِشْر بن عواته رانده شده ادیب نقادی چون ابن اثیر را چنان فریب داده که بشر را شخصی واقعی و مقدّم بر مُتَنَبّی (متوفی ۳۵۴) و بُحْتُری (متوفی ۲۸۴) انگاشته است.[۱۰]
وفات
بدیع الزمان تا آخرین روز حیات خویش هرات را ترک نگفت تا این که به قول ثعالبی و زرکلی در روز جمعه 11 جمادی الثانی سال 398 ق در چهل سالگی به جهان باقی شتافت.
در کیفیت وفات وی محققان و دانشمندان از متقدمین و متأخرین اختلاف نظر دارند، برخی برآنند که وی را مسموم نمودند و شاید این قول اصح باشد زیرا وی چنانکه میدانیم فحاش و بیپروا بود و در سراسر عمر خود بسیاری از امراء و فضلات و قضات را هجو گرفت و از این راه دشمنان بیشماری پیدا کرد و بعید نیست که به نیرنگ یکی از همین دشمنان مسموم شدهاست. عدهای دیگر معتقدند که بدیعالزمان پیش از مرگش مدفون گردید. باین نحو که او سکته نمود و مردم او را به گمان اینکه مردهاست، به خاک سپردند ولی چون شب فرا رسید، صدای او را از گور شنیدند اما هنگامیکه قبر را شکافتند، بدیعالزمان در حالیکه ریشش را بر دست گرفته بود، درگذشته بود. مرگ وی در سال ۳۹۸ هجری قمری در هرات بودهاست.[۱۱]
آثار
از بدیع الزمان سه اثر بشرح ذیل باقی ماندهاست:
- دیوان شعر بدیعالزمان مشتمل بر اشعار عربی و ملمعات که در قاهره به سال ۱۳۲۱ هجری (۱۹۰۳ میلادی) به چاپ رسیدهاست.
- رسائل بدیعالزمان که تعداد آنها ۲۳۳ رسالهاست و از مجموع آنها نسخ خطی متعدد باقی ماندهاست و فضلاء برای اطلاع از آنها میتوانند به جلد دوم از تاریخ ادبیات عربی، تألیف کارل بروکلمانمراجعه نمایند. رسائل بدیعالزمان چندین بار بچاپ رسیده از جمله در بیروت بسال ۱۹۲۱ میلادی و در سال ۱۲۹۸ قمری در استانبول چاپ شدهاست.
- مهمترین اثرش به عربی مقامات است که اول بار به همراه شرح آن، در سال ۱۸۸۹ میلادی در بیروت به طبع رسید. تعداد آنها ۵۱ مقامهاست. از مقامات بدیعالزمان نسخ خطی متعدد در کتابخانههای مختلف دنیا مانند فرانسه، آلمان، ترکیه باقی ماندهاست و آن چندین بار در نقاط مختلف جهان به چاپ رسیدهاست، از جمله در سال ۱۸۸۹ در بیروت با شرح شیخ محمد عبده و یکبار هم در ایران بسال ۱۲۹۵ قمری با چاپ سنگی به چاپ رسیدهاست.[۱۲]
پانویس
منابع
- پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله ارمغان دوره بیست و ششم، خرداد 1336 - شماره 3، عنوان مقاله: بدیعالزمان همدانی، نويسنده: قویم، ع.
- پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله وحید، مهر 1345 - شماره 34، عنوان مقاله:بدیعالزمان همدانی، نويسنده: حریر چی، فیروز.
- دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدیع الزمان همدانی»، ج1، شماره۸۱۰.