ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'دايره المعارف' به 'دايرةالمعارف') |
جز (جایگزینی متن - 'محيى الدين' به 'محيىالدين') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
پايگاه دانش او در فقه به اندازهاى بود كه بعضى از معاصرانش از پيروى او از مذهب امام شافعى ابراز شگفتى مىكردند. او به ويژه به فن خلاف (احكام مورد اختلاف فقها) علاقه داشت و نظرى را كه نزديك به حقيقت مىيافت، در صورت استوارى دليلهاى آن، مىپذبرفت؛ هر چند آن نظر با مذهب شافعى موافق نبود. با آنكه دوستدار منصب نبود و از درگاه اهل دنيا دورى مىجست و متواضع بىتكلف مىزيست، غلبه خوى بدگويى از ديگران و اهانت به علما و بزرگان از طرفى و جسارت در بيان حق و مبارزه با بدعتها و درگيرىهاى مذهبى حنبليان با شافعيان و اتهام در عقيده از طرف ديگر، او را گرفتار كرد. دو تن از شاگردانش يا به روايتى از مخالفان او، به بهانهاى وارد خانهاش شدند و او را زخم زدند. در پى اين صدمه يا بر اثر سوءقصدى ديگر، درگذشت و در دارالفراديس دمشق به خاك سپرده شد. | پايگاه دانش او در فقه به اندازهاى بود كه بعضى از معاصرانش از پيروى او از مذهب امام شافعى ابراز شگفتى مىكردند. او به ويژه به فن خلاف (احكام مورد اختلاف فقها) علاقه داشت و نظرى را كه نزديك به حقيقت مىيافت، در صورت استوارى دليلهاى آن، مىپذبرفت؛ هر چند آن نظر با مذهب شافعى موافق نبود. با آنكه دوستدار منصب نبود و از درگاه اهل دنيا دورى مىجست و متواضع بىتكلف مىزيست، غلبه خوى بدگويى از ديگران و اهانت به علما و بزرگان از طرفى و جسارت در بيان حق و مبارزه با بدعتها و درگيرىهاى مذهبى حنبليان با شافعيان و اتهام در عقيده از طرف ديگر، او را گرفتار كرد. دو تن از شاگردانش يا به روايتى از مخالفان او، به بهانهاى وارد خانهاش شدند و او را زخم زدند. در پى اين صدمه يا بر اثر سوءقصدى ديگر، درگذشت و در دارالفراديس دمشق به خاك سپرده شد. | ||
برخى از شاگردان او بدين قرارند: شهاب الدين حسين الكفرى، شهاب الدين احمد لبّان و زين الدين ابوبكر يوسف مزّى كه از او علم قرائت آموختند؛ شيخ شرف الدين فزارى خطيب كه شرح شاطبيه را نزد او خواند؛ برهان الدين اسكندرانى، على بن مهيار و پسر ابوشامه ابولهدى احمد. نيز گروهى از بزرگان و فضلا از جمله | برخى از شاگردان او بدين قرارند: شهاب الدين حسين الكفرى، شهاب الدين احمد لبّان و زين الدين ابوبكر يوسف مزّى كه از او علم قرائت آموختند؛ شيخ شرف الدين فزارى خطيب كه شرح شاطبيه را نزد او خواند؛ برهان الدين اسكندرانى، على بن مهيار و پسر ابوشامه ابولهدى احمد. نيز گروهى از بزرگان و فضلا از جمله محيىالدين يحيى بن على تميمى براى شنيدن تاريخ و الروضتين و تأليفات ديگر وى در جامع و تربت اشرفيه نزد او حضور مىيافتند. كسانى چون مجد الدين محمد اربلى، شهاب الدين ابوالعباس احمد بن اشبيلى، زين الدين على بن احمد قرطبى، محمد بن ابىبكر شاغورى، محمد بن عبدالرحمن كنجى و عدهاى ديگر، الروضتين را در سالهاى آخر عمر ابوشامه، از او شنيدهاند. | ||
بيشتر نويسندگان معاصر ابوشامه و نزديكان به آن عصر، او را دانشمندى بزرگ، موثق در نقل و بىنظير در ديانت و امانت وصف كردهاند. او خط را نيز به زيبايى و استوارى مىنوشت. يونينى بر آن است كه او به علت خودپسندى و حقير شمردن دانشمندان و بزرگان، از چشم مردم افتاد و در غالب كارهايش ناموفق بود. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] به سبب خصومتى كه با ابوشامه داشت، در وفيات شرح احوال او را ذكر نكرده است. | بيشتر نويسندگان معاصر ابوشامه و نزديكان به آن عصر، او را دانشمندى بزرگ، موثق در نقل و بىنظير در ديانت و امانت وصف كردهاند. او خط را نيز به زيبايى و استوارى مىنوشت. يونينى بر آن است كه او به علت خودپسندى و حقير شمردن دانشمندان و بزرگان، از چشم مردم افتاد و در غالب كارهايش ناموفق بود. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] به سبب خصومتى كه با ابوشامه داشت، در وفيات شرح احوال او را ذكر نكرده است. |
نسخهٔ ۵ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۱
نام | ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 665 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE1120AUTHORCODE |
ابوشامه، ابوالقاسم شهاب الدين عبدالرحمن بن اسماعيل بن ابراهيم مقدسى، فقيه، محدث، اديب و مورخ دمشقى شافعى مذهبى است كه به سبب خال بزرگى كه بر بالاى ابروى چب داشت، به ابوشامه معروف شد. نام او را محمد بن عبدالرحمن نيز آوردهاند.
نياى بزرگش، محمد بن احمد بن على طوسى بود و ابوشامه خود حدس مىزند كه وى صوفى و امام مسجد صخره بيت المقدس بوده كه در شعبان 492ق به دست صليبيان كشته شد و سپس فرزندانش از بيت المقدس به دمشق رفتند.
ابوشامه در 23 ربيع الاول 599ق در دمشق زاده شد و از خردسالى به حفظ قرآن و آموختن علوم مشتاق بود. در 621ق همراه پدر به زيارت كعبه رفت. سال بعد نيز دوباره حج گزارد و در 624ق به بيت المقدس و در 628ق به مصر رفت و در شهرهاى قاهره، دمياط و اسكندريه از دانشمندان بهرهها برد. از جمله استادان او در مصر و شام، بايد از فخر الدين ابومنصور ابن عساكر، ابوالحسن على سخاوى، ابن صلاح شهرزورى، موفقالدين ابن قدامه، سيف آمدى و نيز احمد بن عبدالله سلمى، داوود بن ملاعب و عبدالجليل بن مندويه (در حديث) نام برد.
چون به دمشق بازگشت، ظاهراً تا پايان عمر ديگر به سفر نپرداخت و روزگار خود را به مطالعه، تدريس، نقل حديث، تأليف و پاسخگويى به مسائل شرعى گذرانيد. در ترجمهاى كه ابوشامه از احوال خود نوشته، با شيفتگى بسيار به بيان خوابهايى كه مردمان درباره او مىديدند و دالّ بر مقام والاى علمى او بوده، پرداخته است. از جمله مشاغل او، استادى دارالحديث اشرفيه، رياست قاريان تربت اشرفيه و در اواخر عمر، مديريت دارالحديث اشرفيه بود. اقدام او براى تصدى رياست داراقرائه بزرگ امّ الصالح، به علت شرط واقف آن، به نتيجه نرسيد.
پايگاه دانش او در فقه به اندازهاى بود كه بعضى از معاصرانش از پيروى او از مذهب امام شافعى ابراز شگفتى مىكردند. او به ويژه به فن خلاف (احكام مورد اختلاف فقها) علاقه داشت و نظرى را كه نزديك به حقيقت مىيافت، در صورت استوارى دليلهاى آن، مىپذبرفت؛ هر چند آن نظر با مذهب شافعى موافق نبود. با آنكه دوستدار منصب نبود و از درگاه اهل دنيا دورى مىجست و متواضع بىتكلف مىزيست، غلبه خوى بدگويى از ديگران و اهانت به علما و بزرگان از طرفى و جسارت در بيان حق و مبارزه با بدعتها و درگيرىهاى مذهبى حنبليان با شافعيان و اتهام در عقيده از طرف ديگر، او را گرفتار كرد. دو تن از شاگردانش يا به روايتى از مخالفان او، به بهانهاى وارد خانهاش شدند و او را زخم زدند. در پى اين صدمه يا بر اثر سوءقصدى ديگر، درگذشت و در دارالفراديس دمشق به خاك سپرده شد.
برخى از شاگردان او بدين قرارند: شهاب الدين حسين الكفرى، شهاب الدين احمد لبّان و زين الدين ابوبكر يوسف مزّى كه از او علم قرائت آموختند؛ شيخ شرف الدين فزارى خطيب كه شرح شاطبيه را نزد او خواند؛ برهان الدين اسكندرانى، على بن مهيار و پسر ابوشامه ابولهدى احمد. نيز گروهى از بزرگان و فضلا از جمله محيىالدين يحيى بن على تميمى براى شنيدن تاريخ و الروضتين و تأليفات ديگر وى در جامع و تربت اشرفيه نزد او حضور مىيافتند. كسانى چون مجد الدين محمد اربلى، شهاب الدين ابوالعباس احمد بن اشبيلى، زين الدين على بن احمد قرطبى، محمد بن ابىبكر شاغورى، محمد بن عبدالرحمن كنجى و عدهاى ديگر، الروضتين را در سالهاى آخر عمر ابوشامه، از او شنيدهاند.
بيشتر نويسندگان معاصر ابوشامه و نزديكان به آن عصر، او را دانشمندى بزرگ، موثق در نقل و بىنظير در ديانت و امانت وصف كردهاند. او خط را نيز به زيبايى و استوارى مىنوشت. يونينى بر آن است كه او به علت خودپسندى و حقير شمردن دانشمندان و بزرگان، از چشم مردم افتاد و در غالب كارهايش ناموفق بود. ابن خلكان به سبب خصومتى كه با ابوشامه داشت، در وفيات شرح احوال او را ذكر نكرده است.
آثار
ابوشامه از مؤلفان پركارى است كه در فنون مختلف، به تصنيف، تأليف، تهذيب، شرح و تلخيص پرداخته است. او خود بيش از 40 عنوان از آثارش را ياد كرده است. اين نوشتهها بيشتر به نثر و گاه به نظم بوده و شمارى از آنها ناتمام مانده است. نثر ابوشامه بجز در مقدمه کتابها كه تا حدّى زيباست، بسيار معمولى است. نظم او هم متوسط، گاه زيبا و گاه نازيباست. وى در نحو، لغت و صناعت شعر نيز آثارى دارد و بعضى از کتابهاى خود را به دو صورت مفصل و مختصر تدوين كرده است.
الف) چاپى:
- ابراز المعانى من حرز الامانى يا شرح الشاطبية؛
- الباعث على انكار البِّدع الحوادث؛
- الروضتين في اخبار الدولتين با ازهار الروضتين؛
- الذيل على الروضتين يا الروض الآنق في الذيل على ازهار الروضتين، يا تراجم رجال القرنين؛
- مختصر كتب المؤمّل؛
- المرشد الوجيز الى علوم تتعلق بالکتاب العزيز.
ب) خطى
- تتمه البيان لما اشكل من متشابه القرآن؛
- شرح البرده؛
- شرح القصائد السبع في المدائح النبوية؛
- شرح القصيدة الشقراطيسية في مدح النبى(ص)؛
- ضوء (القمر) السارى الى رؤية معرفه البارى؛
- مختصر الروضتين؛
- کتاب البَسْمَلة؛
- کتاب السواك و ما اشبه ذاك؛
- كراسة جامعة لمسائل نافعة؛
- المحقق من علم الاصول فيما يتعلق بافعال الرسول(ص)؛
- مختصر تاريخ دمشق؛
- المُمْتع المُقتضب في سيرة خير العجم و العرب؛
- نزهة المقلتين في سيرة الدولتين العلائية و جلالية و ما كان من الوقائع التاتارية؛
- نور المَسرى في تفسير آية الاسرا؛
- الواضح الجلى في الرد على الجنبلى.
ج- آثار يافت نشده:
1. الارجوزة في الفقه؛ 2. الاصول من الاصول؛ 3. الاعلام بمعنى الكلمة و الكلام؛ 4. اقامة الدليل الناسخ لجزء الفاسخ؛ 5. الالفاظ المعربة؛ 6. تقييد الاسماء المشكلة؛ 7. جامع اخبار مكه و المدينة و بيت المقدس؛ 8. ذكر منازل الطريق من جهة الشام؛ 9. ذكر من ركب الحمار؛ 10. رفع النزاع بالرد الى الاتباع؛ 11. شرح احاديث الوسيط؛ 12. شرح الحديث المقتضى في مبعث النبى المصطفى(ص). اثرى كه در لغت نامه دهخدا به صورت المقتضى في منعه المصطفى(ص) ياد شده، بايد ضبطى نادرست از همين عنوان باشد؛ 13. شرح عروس السمر؛ 14. شرح القصيدة الشيبانية في علم الكلام يا المقاصد السَنية في شرح الشيبانية؛ 15. شرح لباب التهذيب؛ 16. شرح نظم المفصل؛ 17. شيوخ الحافظ البيهقى؛ 18. قصيدتان في وصف افعال الحاج؛ 19. القصيدة الدامغة للفرقة الزائغة؛ 20. کتاب البسملة مفصل؛ 21. کتاب القيامة؛ 22. كشف حال بنى عبيد يا كشف ماكان عليه بنو عبيد من الفكر و الكذب و الكيد؛ 23. مختصر تاريخ بغداد؛ 24. مختصر تاريخ دمشق؛ 25. المذهب في علم المذهب؛ 26. المرقوم في جملة من العلوم؛ 27. مشكلات الآيات؛ 28. مشكلات الاخبار؛ 29. مفردات القرءة؛ 30. مقدمة في النحو؛ 31. نظم العروض و القوافى؛ 32. نظم مفصل الزمحشرى؛ 33. نية الصيام و ما في يوم الشك من الكلام.
وى در 19 رمضان 665ق درگذشت.
منابع
برگرفته از دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج5، ص586، نوشته: يوسف رحيم لو.