الشیخ نصیرالدین الطوسی و سقوط بغداد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين') |
جز (جایگزینی متن - 'ابوالفداء' به 'ابوالفداء ') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
نويسنده با مراجعه به آثار شاهدان واقعه سقوط بغداد و يا كسانى كه نزديك به آن دوره بودهاند (مانند: ذهبى، [[ابن خلدون]]، [[سيوطى]] و ياران [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]])، ثابت كرده است كه ادعاى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در مورد نقش منفى خواجه نصير الدين طوسى در زوال دولت عباسى، نادرست است و هيچ اعتبارى از نظر علمى و يا مستند تاريخى ندارد ....<ref>همان، ص 15- 30</ref> | نويسنده با مراجعه به آثار شاهدان واقعه سقوط بغداد و يا كسانى كه نزديك به آن دوره بودهاند (مانند: ذهبى، [[ابن خلدون]]، [[سيوطى]] و ياران [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]])، ثابت كرده است كه ادعاى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در مورد نقش منفى خواجه نصير الدين طوسى در زوال دولت عباسى، نادرست است و هيچ اعتبارى از نظر علمى و يا مستند تاريخى ندارد ....<ref>همان، ص 15- 30</ref> | ||
بر طبق گزارش نويسنده، ابوالفداء كه در 672ق متولد شده و در 732ق درگذشته و ولادتش نزديك به واقعه سقوط بغداد (سال 656ق) بوده؛ درگيرى شيعيان و سنيان و غارت و قتل عام محله شيعهنشين كرخ را يادآور شده و حمله مغول و نقش مؤيد ابن العلقمى را در اين زمينه بيان كرده ولى هيچ اسمى از خواجه نصير الدين طوسى نبرده است ....<ref>همان، ص 19- 21</ref> | بر طبق گزارش نويسنده، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]] كه در 672ق متولد شده و در 732ق درگذشته و ولادتش نزديك به واقعه سقوط بغداد (سال 656ق) بوده؛ درگيرى شيعيان و سنيان و غارت و قتل عام محله شيعهنشين كرخ را يادآور شده و حمله مغول و نقش مؤيد ابن العلقمى را در اين زمينه بيان كرده ولى هيچ اسمى از خواجه نصير الدين طوسى نبرده است ....<ref>همان، ص 19- 21</ref> | ||
نويسنده بهطور مثال، در مورد ذهبى چنين نوشته است: ذهبى شاگرد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] است هر چند با برخى از آراى او مخالفت مىكرد و همو منهاج [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] را به نام منهاج الإعتدال تلخيص كرده است؛ ذهبى در حوادث سال 656 قمرى نوشته است كه مؤيد ابن العلقمى با تاتار (مغول) مكاتبه داشت و آنان را تشويق كرده بود كه به سوى بغداد روى كنند به خاطر غارت و ذلّتى كه بر برادران شيعهاش وارد شده بود. ذهبى اين واقعه را همانند ابوالفداء نقل كرده است ولى در آن، خبرى و سخنى از خواجه نصير الدين طوسى نيست ....<ref>همان، ص 22</ref> | نويسنده بهطور مثال، در مورد ذهبى چنين نوشته است: ذهبى شاگرد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] است هر چند با برخى از آراى او مخالفت مىكرد و همو منهاج [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] را به نام منهاج الإعتدال تلخيص كرده است؛ ذهبى در حوادث سال 656 قمرى نوشته است كه مؤيد ابن العلقمى با تاتار (مغول) مكاتبه داشت و آنان را تشويق كرده بود كه به سوى بغداد روى كنند به خاطر غارت و ذلّتى كه بر برادران شيعهاش وارد شده بود. ذهبى اين واقعه را همانند [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]] نقل كرده است ولى در آن، خبرى و سخنى از خواجه نصير الدين طوسى نيست ....<ref>همان، ص 22</ref> | ||
همچنين نويسنده ستايشهاى انديشمندان و مورخانى چون [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، ذهبى، ابوالفداء، و [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] را آورده كه هر يك با عباراتى شخصيت اخلاقى خواجه نصير الدين طوسى و فعاليتهاى ارزندهاش در ترويج علم و دين را ستودهاند ....<ref>همان، ص 31- 36</ref> | همچنين نويسنده ستايشهاى انديشمندان و مورخانى چون [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، ذهبى، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]] ، و [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] را آورده كه هر يك با عباراتى شخصيت اخلاقى خواجه نصير الدين طوسى و فعاليتهاى ارزندهاش در ترويج علم و دين را ستودهاند ....<ref>همان، ص 31- 36</ref> | ||
نويسنده در پايان، مطلبى را از نظر اخلاقى و روشى مورد توجه قرار داده و چنين نوشته است: شگفتآور است كه شما اگر كتابهاى عالمان شيعه را در زمينه شرححال و زندگينامه دانشمندان و تاريخ مطالعه كنيد حتى يك كلمه از اينگونه از الفاظ ناشايست را كه ديگران نسبت به شيعيان مطرح كردهاند در آن آثار نمىبينيد. دانشمندان شيعه حتى نسبت به دشمنانشان هم با رعايت ادب و احترام سخن مىگويند كتابها را ببينيد و روشها را با هم مقايسه كنيد تا حقيقت را دريابيد ....<ref>همان، ص 37</ref> | نويسنده در پايان، مطلبى را از نظر اخلاقى و روشى مورد توجه قرار داده و چنين نوشته است: شگفتآور است كه شما اگر كتابهاى عالمان شيعه را در زمينه شرححال و زندگينامه دانشمندان و تاريخ مطالعه كنيد حتى يك كلمه از اينگونه از الفاظ ناشايست را كه ديگران نسبت به شيعيان مطرح كردهاند در آن آثار نمىبينيد. دانشمندان شيعه حتى نسبت به دشمنانشان هم با رعايت ادب و احترام سخن مىگويند كتابها را ببينيد و روشها را با هم مقايسه كنيد تا حقيقت را دريابيد ....<ref>همان، ص 37</ref> |
نسخهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۶
نام کتاب | الشیخ نصیر الدین الطوسی و سقوط بغداد |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | حسینی میلانی، علی (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | مرکز الأبحاث العقائدية |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1421 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE18484AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
الشيخ نصير الدين الطوسي و سقوط بغداد از آثار آيتالله سيد على حسينى ميلانى (متولد نجف 1367ق) است كه در آن، ادعاى ابن تيميه در مورد نقش خواجه نصير الدين طوسى در حمله و پيروزى مغول و انقراض دولت عباسيان و سقوط بغداد در سال 656ق را به صورت علمى بررسى كرده است. وى در اين اثر ثابت كرده است كه مدعاى او و نقش تخريبى و توطئهآميز خواجه در انقراض خلافت عباسى، تخيلى و نظر شخصى ابن تيميه است و از نظر تاريخ اسلام، هيچ سند و اعتبارى ندارد.
ساختار
اين كتاب، اثر مختصرى است و بخش و فصل ندارد و از مقدمه «مركز الأبحاث العقائدية» و نيز مقدمه مؤلف و چند بحث به ترتيب ذيل تشكيل شده است: 1- افتراى ابن تيميه بر خواجه نصير الدين طوسى، 2- نصّ كلام ابن تيميه، 3- مراجعه در قضيه سقوط بغداد به شاهدان واقعه (شامل مراجعه به ابن الفوطى، ابن الطقطقى، أبو الفداء و...) و 4- ستايش خواجه نصير الدين طوسى. در پايان نيز خاتمه آمده است. نويسنده در اين اثر، از روش تاريخ تحليلى بهره برده است.
گزارش محتوا
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
فارس حَسّون در مقدمهاى كه به عنوان مقدمه بر اين كتاب نوشته، يادآور شده است كه ما همواره نيازمند تلاش بيشتر براى فهميدن عقايد و فهماندن بهتر آن هستيم كه لازمهاش التزام به برنامهها و روشهاى علمى است به صورتى كه با زبان و ادبيات و پيشرفتهاى فنى امروزه سازگار باشد و ارتباط هميشگى بين مردم و ارزشهاى راستينش را برقرار سازد. به همين جهت، مركز بحثهاى اعتقادى كه وابسته و تابع دفتر مرجع عاليقدر حضرت آیتالله سيد على حسينى سيستانى است، تصميم گرفت كه با برنامهاى منظم تعدادى از گفتگوهاى علمى را براى ترويج انديشه اسلامى و شيعى برگزار كند تا زمينه فهم بهتر و نقد و بررسى فراهم گردد و بعد مجموعه آن مطالب را در اينترنت به صورت صوتى و كتبى منتشر كرد و اثر حاضر نيز ثمره يكى از اين مجالس علمى است كه به صورت كتاب منتشر مىشود ....[۱]
نويسنده سخن ابن تيميه را يادآور شده كه با الفاظى تند، خواجه نصير الدين طوسى را متهم به الحاد و شرك كرده و او را عامل شكست دولت عباسيان و پيروزى مغول شمرده و آنگاه اينگونه پاسخ داده است: در مانند اين قضيه كه واقعهاى است كه در اواسط قرن هفتم هجرى روى داده، بايد به شاهدان واقعه مراجعه كنيم و همچنين به مورّخانى كه نزديك آن دوره بودهاند. البته نمىگويم كه بايد به مورخان شيعه مراجعه كرد تا اشكال شود كه مىخواهد دانشمندان شيعه را از هر عيب و اشكالى تبرئه كند بلكه مىگويم بايد به مورخان اهل سنت مراجعه كرد ....[۲]
نويسنده تأكيد كرده است كه شايد بهترين كتاب كه ما مىتوانيم به آن در اين زمينه در درجه اول مراجعه كنيم عبارت است از كتاب «الحوادث الجامعة» نوشته علّامه ابن الفوطى حنبلى بغدادى (متوفاى سال 723ق) او كه شاهد اين واقعه بوده و در آن حاضر شده و به اسارت گرفته شده و دانشمند و مورخ مورد اعتماد است و عالمان اهل سنت او را با احترام ياد مىكنند؛ در كتابش الحوادث الجامعة سقوط بغداد به دست هولاكو را توضيح داده ولى در آن هيچ ذكرى از خواجه نصير الدين طوسى نكرده؛ در حالى كه واقعه سقوط بغداد در سال 656ق رخ داده و گفته مىشود كه ابن الفوطى كتابش را يك سال بعد يعنى در سال 657ق نوشته است ....[۳]
نويسنده با مراجعه به آثار شاهدان واقعه سقوط بغداد و يا كسانى كه نزديك به آن دوره بودهاند (مانند: ذهبى، ابن خلدون، سيوطى و ياران ابن تيميه)، ثابت كرده است كه ادعاى ابن تيميه در مورد نقش منفى خواجه نصير الدين طوسى در زوال دولت عباسى، نادرست است و هيچ اعتبارى از نظر علمى و يا مستند تاريخى ندارد ....[۴]
بر طبق گزارش نويسنده، ابوالفداء كه در 672ق متولد شده و در 732ق درگذشته و ولادتش نزديك به واقعه سقوط بغداد (سال 656ق) بوده؛ درگيرى شيعيان و سنيان و غارت و قتل عام محله شيعهنشين كرخ را يادآور شده و حمله مغول و نقش مؤيد ابن العلقمى را در اين زمينه بيان كرده ولى هيچ اسمى از خواجه نصير الدين طوسى نبرده است ....[۵]
نويسنده بهطور مثال، در مورد ذهبى چنين نوشته است: ذهبى شاگرد ابن تيميه است هر چند با برخى از آراى او مخالفت مىكرد و همو منهاج ابن تيميه را به نام منهاج الإعتدال تلخيص كرده است؛ ذهبى در حوادث سال 656 قمرى نوشته است كه مؤيد ابن العلقمى با تاتار (مغول) مكاتبه داشت و آنان را تشويق كرده بود كه به سوى بغداد روى كنند به خاطر غارت و ذلّتى كه بر برادران شيعهاش وارد شده بود. ذهبى اين واقعه را همانند ابوالفداء نقل كرده است ولى در آن، خبرى و سخنى از خواجه نصير الدين طوسى نيست ....[۶]
همچنين نويسنده ستايشهاى انديشمندان و مورخانى چون ابن كثير، ذهبى، ابوالفداء ، و صفدى را آورده كه هر يك با عباراتى شخصيت اخلاقى خواجه نصير الدين طوسى و فعاليتهاى ارزندهاش در ترويج علم و دين را ستودهاند ....[۷]
نويسنده در پايان، مطلبى را از نظر اخلاقى و روشى مورد توجه قرار داده و چنين نوشته است: شگفتآور است كه شما اگر كتابهاى عالمان شيعه را در زمينه شرححال و زندگينامه دانشمندان و تاريخ مطالعه كنيد حتى يك كلمه از اينگونه از الفاظ ناشايست را كه ديگران نسبت به شيعيان مطرح كردهاند در آن آثار نمىبينيد. دانشمندان شيعه حتى نسبت به دشمنانشان هم با رعايت ادب و احترام سخن مىگويند كتابها را ببينيد و روشها را با هم مقايسه كنيد تا حقيقت را دريابيد ....[۸]
وضعيت كتاب
اين اثر چون مختصر است فقط داراى فهرست مطالب است و با آنكه مستند به منابع تاريخى و شرححال است ولى فهرست منابع برايش تنظيم نشده است. از فهرستهاى فنى ديگر مانند: اعلام و كتابها و امكنه نيز خبرى نيست!
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها
مطالعه کتاب الشیخ نصیر الدین الطوسی و سقوط بغداد در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور