الفارابي في حدوده و رسومه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
    جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>')
    خط ۳۳: خط ۳۳:
    در اين اثر در مجموع، تعريف تعداد 1457 واژه و اصطلاح بيان شده است.
    در اين اثر در مجموع، تعريف تعداد 1457 واژه و اصطلاح بيان شده است.


    نويسنده در مقدمه‌اش كه آن را در بغداد نوشته، ولى تاريخ نگارشش را مشخص نكرده، تأكيد كرده است كه: «... پرسشى كه اينجا مطرح مى‌شود اين است كه چرا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] براى اين پژوهش انتخاب شد و نه ساير فيلسوفان مسلمان؟! پاسخ اين است: من او را برگزيدم زيرا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از سويى در نظر پژوهشگران قله‌اى از قله‌هاى انديشه اسلامى شمرده مى‌شود و از سوى ديگر او كتاب يا رساله‌اى مستقلّ شامل نظراتش درباره تعاريف (حدود و رسوم) ننوشته؛ درحالى‌كه پيشينيان و پسينيانش، آثارى در اين موضوع نوشته‌اند كه مى‌توان به آن‌ها مراجعه و اعتماد كرد. پس به آثار گوناگون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مراجعه كرديم و اصطلاحاتى را از آن برگزيديم و اگر اين آثار نبود ساختن كاخ معرفتى حدود و رسوم [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] امكان نداشت و البته گاه عباراتش در آثار مختلفش تكرار مى‌شود و هدف ما اين بوده كه چگونگى كاربرد آن اصطلاح فلسفى در عبارات او ثبت و ضبط شود. در اين گزينش بيش از 1500 مطلب از آثار او برگزيديم و بر طبق حروف الفبا مرتبش ساختيم و منبع هر مطلب را نيز مشخص كرديم... سپس در گام بعدى به مقايسه متون برگزيده با مجموعه‌اى از اصطلاحات فلسفى در نزد انديشمندان قبلى و بعدى او پرداختيم و آدرس آن مطالب در آن آثار را ذكر كرديم تا به‌راحتى بتوان تحقيق كرد و مجموعه آثار كامل [[ارسطو]] بيش از ساير آثار براى ما مفيد واقع شد...» ....<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص38-40</ref>گفتنى است كه تعداد 1500 اصطلاح و مطلب كه نويسنده ذكر كرده، تقريبى است و تعداد دقيق آن 1457 عدد است كه با شمارش رايانه‌اى همه واژگان مطرح‌شده؛ به دست آمده است.
    نويسنده در مقدمه‌اش كه آن را در بغداد نوشته، ولى تاريخ نگارشش را مشخص نكرده، تأكيد كرده است كه: «... پرسشى كه اينجا مطرح مى‌شود اين است كه چرا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] براى اين پژوهش انتخاب شد و نه ساير فيلسوفان مسلمان؟! پاسخ اين است: من او را برگزيدم زيرا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از سويى در نظر پژوهشگران قله‌اى از قله‌هاى انديشه اسلامى شمرده مى‌شود و از سوى ديگر او كتاب يا رساله‌اى مستقلّ شامل نظراتش درباره تعاريف (حدود و رسوم) ننوشته؛ درحالى‌كه پيشينيان و پسينيانش، آثارى در اين موضوع نوشته‌اند كه مى‌توان به آن‌ها مراجعه و اعتماد كرد. پس به آثار گوناگون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مراجعه كرديم و اصطلاحاتى را از آن برگزيديم و اگر اين آثار نبود ساختن كاخ معرفتى حدود و رسوم [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] امكان نداشت و البته گاه عباراتش در آثار مختلفش تكرار مى‌شود و هدف ما اين بوده كه چگونگى كاربرد آن اصطلاح فلسفى در عبارات او ثبت و ضبط شود. در اين گزينش بيش از 1500 مطلب از آثار او برگزيديم و بر طبق حروف الفبا مرتبش ساختيم و منبع هر مطلب را نيز مشخص كرديم... سپس در گام بعدى به مقايسه متون برگزيده با مجموعه‌اى از اصطلاحات فلسفى در نزد انديشمندان قبلى و بعدى او پرداختيم و آدرس آن مطالب در آن آثار را ذكر كرديم تا به‌راحتى بتوان تحقيق كرد و مجموعه آثار كامل [[ارسطو]] بيش از ساير آثار براى ما مفيد واقع شد...».<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص38-40</ref>گفتنى است كه تعداد 1500 اصطلاح و مطلب كه نويسنده ذكر كرده، تقريبى است و تعداد دقيق آن 1457 عدد است كه با شمارش رايانه‌اى همه واژگان مطرح‌شده؛ به دست آمده است.


    نويسنده براى توليد اثر حاضر در مجموع از تعداد 87 منبع (49 كتاب و رساله از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و 27 كتاب و رساله از آثار [[ارسطو]] و 11 كتاب و رساله از آثار انديشمندان ديگر مانند كندى، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و...) براى استناد و مقايسه استفاده كرده است.
    نويسنده براى توليد اثر حاضر در مجموع از تعداد 87 منبع (49 كتاب و رساله از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و 27 كتاب و رساله از آثار [[ارسطو]] و 11 كتاب و رساله از آثار انديشمندان ديگر مانند كندى، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و...) براى استناد و مقايسه استفاده كرده است.
    خط ۴۲: خط ۴۲:
    براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به برخى از مطالب جالب آن كافى است:
    براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به برخى از مطالب جالب آن كافى است:


    #أين: نسبت جسم به مكان آن است و همان مكان نيست و همچنين تركيب جسم و مكان هم نيست و اجمالاً همان چيزى است كه بايد در پاسخ به اين پرسش بيان شود: «أين هو؟»؛ يعنى او يا آن كجاست؟ ....<ref>بنگريد به: قاط./ 159</ref>مقايسه كنيد با: [[ارسطو]] orist. Cat. 4. 1b26 met. 7. 1017a26، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] 15/ الآمدي/ق 14 السيوطي/ق 10 ....<ref>ر.ك: متن كتاب، ص117</ref>
    #أين: نسبت جسم به مكان آن است و همان مكان نيست و همچنين تركيب جسم و مكان هم نيست و اجمالاً همان چيزى است كه بايد در پاسخ به اين پرسش بيان شود: «أين هو؟»؛ يعنى او يا آن كجاست؟.<ref>بنگريد به: قاط./ 159</ref>مقايسه كنيد با: [[ارسطو]] orist. Cat. 4. 1b26 met. 7. 1017a26، [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] 15/ الآمدي/ق 14 السيوطي/ق 10.<ref>ر.ك: متن كتاب، ص117</ref>
    #طبّ: صناعتى است كه درباره‌اش گفته مى‌شود كه آن، علمى و عملى است و اين مطلب درباره طب و مانند آن گفته شده و درباره صناعت تجارت گفته نشده؛ به اين جهت كه اين صنايع، تجربه به‌تنهايى در آن كافى است و به اين اكتفا مى‌شود كه انسان به‌طورى باشد كه از هر آنچه در ذهنش نقش بست سخن نگويد و امّا در طبّ و مانند آن، تجربه به‌تنهايى كفايت نمى‌كند و همچنين علم به‌تنهايى نيز كافى نيست، بلكه در آن نيازمند به مبادى قياسى و مقدمات مأخوذه از علوم ديگر است ....<ref>بنگريد به: البرهان/ق 174</ref>صناعت طب بسيارى از مبادى خودش را از علم طبيعى مى‌گيرد و بسيارى از آنها را از تجربه محسوسات مى‌گيرد ....<ref>بنگريد به: الموسيقى/ 100</ref>طبّ، علمى است كه درباره بدن انسان از جهت عوامل سلامت و بيمارى بحث مى‌كند ....<ref>بنگريد به: اغراض/ 35</ref>مقايسه كنيد با: orist. Post. An. 1. 13. 79a14ff. de resp. 27. 21. 48. b26 - 31 الكندي/ 171، 179 السيوطي/ق 29 ....<ref>ر.ك: همان، ص337</ref>
    #طبّ: صناعتى است كه درباره‌اش گفته مى‌شود كه آن، علمى و عملى است و اين مطلب درباره طب و مانند آن گفته شده و درباره صناعت تجارت گفته نشده؛ به اين جهت كه اين صنايع، تجربه به‌تنهايى در آن كافى است و به اين اكتفا مى‌شود كه انسان به‌طورى باشد كه از هر آنچه در ذهنش نقش بست سخن نگويد و امّا در طبّ و مانند آن، تجربه به‌تنهايى كفايت نمى‌كند و همچنين علم به‌تنهايى نيز كافى نيست، بلكه در آن نيازمند به مبادى قياسى و مقدمات مأخوذه از علوم ديگر است.<ref>بنگريد به: البرهان/ق 174</ref>صناعت طب بسيارى از مبادى خودش را از علم طبيعى مى‌گيرد و بسيارى از آنها را از تجربه محسوسات مى‌گيرد.<ref>بنگريد به: الموسيقى/ 100</ref>طبّ، علمى است كه درباره بدن انسان از جهت عوامل سلامت و بيمارى بحث مى‌كند.<ref>بنگريد به: اغراض/ 35</ref>مقايسه كنيد با: orist. Post. An. 1. 13. 79a14ff. de resp. 27. 21. 48. b26 - 31 الكندي/ 171، 179 السيوطي/ق 29.<ref>ر.ك: همان، ص337</ref>
    #مدينه فاضله: آن است كه اهل آن با هم همكارى مى‌كنند تا به برترين اشيائى برسند كه با آن هستى، قوام و معيشت و زندگى انسان حفظ مى‌شود ....<ref>بنگريد به: فصول/ 45</ref>مدينه فاضله آن است كه در آن و در اجتماعاتى مثل آن، عدل حقيقى و خيراتى كه در واقع همه‌اش خير است، يافت مى‌شود و اين شهر، شهرى است كه هيچ‌يك از ابزارهاى سعادت نيست مگر آنكه در آن يافت مى‌شود... و فيلسوفان بزرگ‌ترين اجزاى آن هستند ....<ref>بنگريد به: افلاطون/ 23</ref>مدينه فاضله آن است كه قوامش به رياست واحدى است كه فقط رياست مى‌كند و خدمت نمى‌كند و هيچ‌كس ديگرى جز او رياست ندارد و برخى خدمت مى‌كنند و اصلا رياست نمى‌كنند و گروهى متوسطند و نسبت به كسانى رياست مى‌كنند و نسبت به ديگران خدمت مى‌كنند و... مدينه فاضله، رئيسش يكى است و اقسام اين مدينه بسيار است و افعال آن اقسام بسيار و آن مبادى كه به سبب آن افعال از رئيس اول صادر مى‌شود همگى هدفى مشترك دارد ....<ref>بنگريد به: حيوان83/، 85</ref>مدينه فاضله آن است كه رئيسان و رياست در آن به‌صورت طبيعى و زيبا نظم يافته است؛ چون اين مدينه اگر اين نظم طبيعى را نداشته باشد امورش سامان نمى‌گيرد ....<ref>بنگريد به: نواميس/ 67</ref>اين شهرى كه مقصود از اجتماع در آن عبارت است از تعاون بر وسايل نيل به سعادت حقيقى، همان مدينه فاضله است... و اين مدينه شبيه بدن تمام و سالمى است كه اعضايش همگى با هم همكارى مى‌كنند براى كامل كردن زندگى موجود زنده و حفظ آن ....<ref>بنگريد به: اهل/ 90</ref>مدينه فاضله فقط زمانى فاضله بودنش ادامه مى‌يابد و از بين نمى‌رود كه مالكانش در طول قرون و اعصار همان احوال و شرائطى را داشته باشند كه قبلى‌ها داشتند و هيچ انقطاع و انفصالى در ميان نباشد ....<ref>بنگريد به: احصاء/ 106</ref>هركدام از اهالى مدينه فاضله نيازمندند به معرفت مبادى موجودات برتر و مراتبش و سعادت و رياست اولى مدينه فاضله و مراتب رياستش ....<ref>بنگريد به:السياسة/ 84</ref>و... ....<ref>ر.ك: همان، ص532-533</ref>
    #مدينه فاضله: آن است كه اهل آن با هم همكارى مى‌كنند تا به برترين اشيائى برسند كه با آن هستى، قوام و معيشت و زندگى انسان حفظ مى‌شود.<ref>بنگريد به: فصول/ 45</ref>مدينه فاضله آن است كه در آن و در اجتماعاتى مثل آن، عدل حقيقى و خيراتى كه در واقع همه‌اش خير است، يافت مى‌شود و اين شهر، شهرى است كه هيچ‌يك از ابزارهاى سعادت نيست مگر آنكه در آن يافت مى‌شود... و فيلسوفان بزرگ‌ترين اجزاى آن هستند.<ref>بنگريد به: افلاطون/ 23</ref>مدينه فاضله آن است كه قوامش به رياست واحدى است كه فقط رياست مى‌كند و خدمت نمى‌كند و هيچ‌كس ديگرى جز او رياست ندارد و برخى خدمت مى‌كنند و اصلا رياست نمى‌كنند و گروهى متوسطند و نسبت به كسانى رياست مى‌كنند و نسبت به ديگران خدمت مى‌كنند و... مدينه فاضله، رئيسش يكى است و اقسام اين مدينه بسيار است و افعال آن اقسام بسيار و آن مبادى كه به سبب آن افعال از رئيس اول صادر مى‌شود همگى هدفى مشترك دارد.<ref>بنگريد به: حيوان83/، 85</ref>مدينه فاضله آن است كه رئيسان و رياست در آن به‌صورت طبيعى و زيبا نظم يافته است؛ چون اين مدينه اگر اين نظم طبيعى را نداشته باشد امورش سامان نمى‌گيرد.<ref>بنگريد به: نواميس/ 67</ref>اين شهرى كه مقصود از اجتماع در آن عبارت است از تعاون بر وسايل نيل به سعادت حقيقى، همان مدينه فاضله است... و اين مدينه شبيه بدن تمام و سالمى است كه اعضايش همگى با هم همكارى مى‌كنند براى كامل كردن زندگى موجود زنده و حفظ آن.<ref>بنگريد به: اهل/ 90</ref>مدينه فاضله فقط زمانى فاضله بودنش ادامه مى‌يابد و از بين نمى‌رود كه مالكانش در طول قرون و اعصار همان احوال و شرائطى را داشته باشند كه قبلى‌ها داشتند و هيچ انقطاع و انفصالى در ميان نباشد.<ref>بنگريد به: احصاء/ 106</ref>هركدام از اهالى مدينه فاضله نيازمندند به معرفت مبادى موجودات برتر و مراتبش و سعادت و رياست اولى مدينه فاضله و مراتب رياستش.<ref>بنگريد به:السياسة/ 84</ref>و....<ref>ر.ك: همان، ص532-533</ref>


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==




    براى اثر حاضر، فهرست منابع در آغاز كتاب ....<ref>ر.ك: همان، ص43-52</ref>و فهرست اجمالى و تفصيلى مطالب در پايان آن ....<ref>ر.ك: همان، ص657-685</ref>ذكر شده، ولى متأسفانه فهارس فنى فراهم نشده است. گويى نويسنده به الفبايى بودن مطالب اكتفا كرده؛ درحالى‌كه اين چينش كافى نيست و نمى‌تواند جايگزين نمايه‌ها شود.
    براى اثر حاضر، فهرست منابع در آغاز كتاب.<ref>ر.ك: همان، ص43-52</ref>و فهرست اجمالى و تفصيلى مطالب در پايان آن.<ref>ر.ك: همان، ص657-685</ref>ذكر شده، ولى متأسفانه فهارس فنى فراهم نشده است. گويى نويسنده به الفبايى بودن مطالب اكتفا كرده؛ درحالى‌كه اين چينش كافى نيست و نمى‌تواند جايگزين نمايه‌ها شود.


    ==پانويس ==
    ==پانويس ==

    نسخهٔ ‏۱۷ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۲

    الفارابیفی حدوده و رسومه
    الفارابي في حدوده و رسومه
    پدیدآورانآل‌یاسین، جعفر (نويسنده)
    ناشرعالم الکتب
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1364 هـ.ش
    موضوعفارابی، محمد بن محمد، 260؟ - 339ق. - نقد و تفسیر فلسفه اسلامی - اصطلاحها و تعبیرها
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏327‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الفارابي في حدوده و رسومه، اثر جعفر آل ياسين (بغداد 1929، نجف 2008م) است كه نويسنده در آن، تعاريف فارابى را در آثارش به ترتيب الفبايى و به‌صورت نقل قول مستقيم آورده و با آثار ديگر انديشوران مثل كندى، ابن سينا، غزالى، ابن رشد و... مقايسه كرده است.

    ارزش اين اثر بيشتر در گردآورى اصطلاحات و تعاريف فارابى و آشنايى با چگونگى تعابير و نوع واژگان اين فيلسوف بزرگ اسلامى و فراهم‌سازى زمينه پژوهش در زمينه مباحث فلسفه تطبيقى از نظر او و ديگر فيلسوفان مسلمان است و نه مباحث تحليلى و انتقادى.

    ساختار

    اين كتاب از مقدمه نويسنده و متن اصلى تشكيل شده است. روش نويسنده در اين اثر استناد مستقيم به منابع اصلى است؛ به اين معنا كه براى شرح هريك از اصطلاحات، جمله يا جملاتى از كتاب‌ها آورده و به همان اكتفا كرده و در توضيح، اندكى افزوده است.

    در اين اثر در مجموع، تعريف تعداد 1457 واژه و اصطلاح بيان شده است.

    نويسنده در مقدمه‌اش كه آن را در بغداد نوشته، ولى تاريخ نگارشش را مشخص نكرده، تأكيد كرده است كه: «... پرسشى كه اينجا مطرح مى‌شود اين است كه چرا فارابى براى اين پژوهش انتخاب شد و نه ساير فيلسوفان مسلمان؟! پاسخ اين است: من او را برگزيدم زيرا فارابى از سويى در نظر پژوهشگران قله‌اى از قله‌هاى انديشه اسلامى شمرده مى‌شود و از سوى ديگر او كتاب يا رساله‌اى مستقلّ شامل نظراتش درباره تعاريف (حدود و رسوم) ننوشته؛ درحالى‌كه پيشينيان و پسينيانش، آثارى در اين موضوع نوشته‌اند كه مى‌توان به آن‌ها مراجعه و اعتماد كرد. پس به آثار گوناگون فارابى مراجعه كرديم و اصطلاحاتى را از آن برگزيديم و اگر اين آثار نبود ساختن كاخ معرفتى حدود و رسوم فارابى امكان نداشت و البته گاه عباراتش در آثار مختلفش تكرار مى‌شود و هدف ما اين بوده كه چگونگى كاربرد آن اصطلاح فلسفى در عبارات او ثبت و ضبط شود. در اين گزينش بيش از 1500 مطلب از آثار او برگزيديم و بر طبق حروف الفبا مرتبش ساختيم و منبع هر مطلب را نيز مشخص كرديم... سپس در گام بعدى به مقايسه متون برگزيده با مجموعه‌اى از اصطلاحات فلسفى در نزد انديشمندان قبلى و بعدى او پرداختيم و آدرس آن مطالب در آن آثار را ذكر كرديم تا به‌راحتى بتوان تحقيق كرد و مجموعه آثار كامل ارسطو بيش از ساير آثار براى ما مفيد واقع شد...».[۱]گفتنى است كه تعداد 1500 اصطلاح و مطلب كه نويسنده ذكر كرده، تقريبى است و تعداد دقيق آن 1457 عدد است كه با شمارش رايانه‌اى همه واژگان مطرح‌شده؛ به دست آمده است.

    نويسنده براى توليد اثر حاضر در مجموع از تعداد 87 منبع (49 كتاب و رساله از آثار فارابى و 27 كتاب و رساله از آثار ارسطو و 11 كتاب و رساله از آثار انديشمندان ديگر مانند كندى، ابن سينا و...) براى استناد و مقايسه استفاده كرده است.

    گزارش محتوا

    براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به برخى از مطالب جالب آن كافى است:

    1. أين: نسبت جسم به مكان آن است و همان مكان نيست و همچنين تركيب جسم و مكان هم نيست و اجمالاً همان چيزى است كه بايد در پاسخ به اين پرسش بيان شود: «أين هو؟»؛ يعنى او يا آن كجاست؟.[۲]مقايسه كنيد با: ارسطو orist. Cat. 4. 1b26 met. 7. 1017a26، ابن رشد 15/ الآمدي/ق 14 السيوطي/ق 10.[۳]
    2. طبّ: صناعتى است كه درباره‌اش گفته مى‌شود كه آن، علمى و عملى است و اين مطلب درباره طب و مانند آن گفته شده و درباره صناعت تجارت گفته نشده؛ به اين جهت كه اين صنايع، تجربه به‌تنهايى در آن كافى است و به اين اكتفا مى‌شود كه انسان به‌طورى باشد كه از هر آنچه در ذهنش نقش بست سخن نگويد و امّا در طبّ و مانند آن، تجربه به‌تنهايى كفايت نمى‌كند و همچنين علم به‌تنهايى نيز كافى نيست، بلكه در آن نيازمند به مبادى قياسى و مقدمات مأخوذه از علوم ديگر است.[۴]صناعت طب بسيارى از مبادى خودش را از علم طبيعى مى‌گيرد و بسيارى از آنها را از تجربه محسوسات مى‌گيرد.[۵]طبّ، علمى است كه درباره بدن انسان از جهت عوامل سلامت و بيمارى بحث مى‌كند.[۶]مقايسه كنيد با: orist. Post. An. 1. 13. 79a14ff. de resp. 27. 21. 48. b26 - 31 الكندي/ 171، 179 السيوطي/ق 29.[۷]
    3. مدينه فاضله: آن است كه اهل آن با هم همكارى مى‌كنند تا به برترين اشيائى برسند كه با آن هستى، قوام و معيشت و زندگى انسان حفظ مى‌شود.[۸]مدينه فاضله آن است كه در آن و در اجتماعاتى مثل آن، عدل حقيقى و خيراتى كه در واقع همه‌اش خير است، يافت مى‌شود و اين شهر، شهرى است كه هيچ‌يك از ابزارهاى سعادت نيست مگر آنكه در آن يافت مى‌شود... و فيلسوفان بزرگ‌ترين اجزاى آن هستند.[۹]مدينه فاضله آن است كه قوامش به رياست واحدى است كه فقط رياست مى‌كند و خدمت نمى‌كند و هيچ‌كس ديگرى جز او رياست ندارد و برخى خدمت مى‌كنند و اصلا رياست نمى‌كنند و گروهى متوسطند و نسبت به كسانى رياست مى‌كنند و نسبت به ديگران خدمت مى‌كنند و... مدينه فاضله، رئيسش يكى است و اقسام اين مدينه بسيار است و افعال آن اقسام بسيار و آن مبادى كه به سبب آن افعال از رئيس اول صادر مى‌شود همگى هدفى مشترك دارد.[۱۰]مدينه فاضله آن است كه رئيسان و رياست در آن به‌صورت طبيعى و زيبا نظم يافته است؛ چون اين مدينه اگر اين نظم طبيعى را نداشته باشد امورش سامان نمى‌گيرد.[۱۱]اين شهرى كه مقصود از اجتماع در آن عبارت است از تعاون بر وسايل نيل به سعادت حقيقى، همان مدينه فاضله است... و اين مدينه شبيه بدن تمام و سالمى است كه اعضايش همگى با هم همكارى مى‌كنند براى كامل كردن زندگى موجود زنده و حفظ آن.[۱۲]مدينه فاضله فقط زمانى فاضله بودنش ادامه مى‌يابد و از بين نمى‌رود كه مالكانش در طول قرون و اعصار همان احوال و شرائطى را داشته باشند كه قبلى‌ها داشتند و هيچ انقطاع و انفصالى در ميان نباشد.[۱۳]هركدام از اهالى مدينه فاضله نيازمندند به معرفت مبادى موجودات برتر و مراتبش و سعادت و رياست اولى مدينه فاضله و مراتب رياستش.[۱۴]و....[۱۵]

    وضعيت كتاب

    براى اثر حاضر، فهرست منابع در آغاز كتاب.[۱۶]و فهرست اجمالى و تفصيلى مطالب در پايان آن.[۱۷]ذكر شده، ولى متأسفانه فهارس فنى فراهم نشده است. گويى نويسنده به الفبايى بودن مطالب اكتفا كرده؛ درحالى‌كه اين چينش كافى نيست و نمى‌تواند جايگزين نمايه‌ها شود.

    پانويس

    1. ر.ك: مقدمه كتاب، ص38-40
    2. بنگريد به: قاط./ 159
    3. ر.ك: متن كتاب، ص117
    4. بنگريد به: البرهان/ق 174
    5. بنگريد به: الموسيقى/ 100
    6. بنگريد به: اغراض/ 35
    7. ر.ك: همان، ص337
    8. بنگريد به: فصول/ 45
    9. بنگريد به: افلاطون/ 23
    10. بنگريد به: حيوان83/، 85
    11. بنگريد به: نواميس/ 67
    12. بنگريد به: اهل/ 90
    13. بنگريد به: احصاء/ 106
    14. بنگريد به:السياسة/ 84
    15. ر.ك: همان، ص532-533
    16. ر.ك: همان، ص43-52
    17. ر.ك: همان، ص657-685

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.