۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: مصحح' به '') |
جز (جایگزینی متن - ' عليه السلام' به 'عليهالسلام') |
||
| خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
سيد حسين عابد از تبار آسمانيان بود. نياكانش از محسن صراف تازيد، فرزند گرانقدر امام على بن | سيد حسين عابد از تبار آسمانيان بود. نياكانش از محسن صراف تازيد، فرزند گرانقدر امام على بن الحسينعليهالسلام همه در شمار نيكان جاى داشتند. او با اين پيشينه سپيد دل به مهر خاندانى بست كه از پشتوانههاى افسانهاى بهره مى بردند. | ||
==خاندان== | ==خاندان== | ||
دودمان شهرستانى در مناطق كربلا، نجف، كاظمين، کرمانشاه، همدان و اصفهان پراكنده بودند و از پارسايان نيك اختر به شمار مى آمدند. ستارگان فروزان اين خاندان، كه ريشه در آسمان عصمت اهل | دودمان شهرستانى در مناطق كربلا، نجف، كاظمين، کرمانشاه، همدان و اصفهان پراكنده بودند و از پارسايان نيك اختر به شمار مى آمدند. ستارگان فروزان اين خاندان، كه ريشه در آسمان عصمت اهل بيتعليهالسلام داشتند، يكى پس از ديگرى جهان را از پرتو اكسيرى دانش و ايمان سرشار ساخته بودند. اينك مريم دختر دانشور و نيك نهاد دودمان مقدس شهرستانى به همسرى سيد حسين بن سيد محسن صراف در مى آمد تا مقدمات ميلاد يكى از بزرگترين بيدارگران خاور زخم خورده فراهم آيد. | ||
اندك اندك رجب 1301 ق فرا رسيد در بامداد سه شنبه بيست و چهارم اين ماه ميرزا على شهرستانى، دانشور ارجمند سامرا، به خانه سيد حسين عابد شتافته، وى را از رازى سترگ آگاه ساخت. سخن ميرزا على كوتاه و روشن بود: | اندك اندك رجب 1301 ق فرا رسيد در بامداد سه شنبه بيست و چهارم اين ماه ميرزا على شهرستانى، دانشور ارجمند سامرا، به خانه سيد حسين عابد شتافته، وى را از رازى سترگ آگاه ساخت. سخن ميرزا على كوتاه و روشن بود: | ||
| خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
===آيه روشن=== | ===آيه روشن=== | ||
اندكى پس از تدفين پيكر سيد حسين در حريم امام | اندكى پس از تدفين پيكر سيد حسين در حريم امام كاظمعليهالسلام دانشمند برجسته نجف، سيد مرتضى كشميرى، كه با عارف از دست رفته آشنايى ديرين داشت، در كربلا به ديدار سيد محمد على شتافته، ضمن تسليت مرگ پدر، از وى خواست براى ادامه تحصيل رهسپار حريم امير مؤمنانعليهالسلام شود. ولى فرزند مريم نمى توانست بدين پيشنهاد پاسخ مثبت دهد. مخارج فراوان كوچيدن، شيوه نامعلوم زندگى در آن ديار و از سوى ديگر هواى بهرهگيرى از محضر بزرگان آن سامان وى را در ترديد افكنده بود. سيد كشميرى با مشاهده دودلى فرزند سيد حسين گفت: شايسته است به كتاب خداوند روى آوريم. آنگاه قرآن گرفته، با آفريدگار به رايزنى پرداخت. كلام الهى چنين آشكار بود كه نه تنها هبة الدين بلكه ميهمانش را نيز در شگفتى فرو برد: | ||
«و جعلنا ابن مريم و أمه آية و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين» (مؤمنون، 50) | «و جعلنا ابن مريم و أمه آية و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين» (مؤمنون، 50) | ||
| خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
===سفر سبز=== | ===سفر سبز=== | ||
هبة الدين در حريم پاك امير | هبة الدين در حريم پاك امير مؤمنانعليهالسلام از فقيهان نامور شيعه شيخ محمد كاظم خرسانى، سيد كاظم يزدى و [[شریعت اصفهانی، فتحالله|شريعت اصفهانى]] فيض برد و در شمار مجتهدان شيعه جاى گرفت. او كه بيش از هر چيز به بيدارى مسلمانان مى انديشيد با شيخ محمد عبده، مفتى مصر، سيد محمد دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط بر قرار ساخته، ميان مراكز فرهنگى شيعه و سنى در عراق، مصر و سوريه پيوندى ناگسستنى پديد آورد و با انتشار مقالهها، شعرها و گزارشهاى روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بيدارى و اتحاد مسلمانان را دنبال كرد. در اين روزگار فرياد مشروطهخواهى در ايران بالا گرفت. فقيه بيدار سامرا به حمايت از اين جنبش برخاسته، با شركت در محافل آزاديخواهان، آنها را در گزينش شيوههاى درست مبارزه يارى داد. | ||
در 1328 ق تلاشهاى خستگى ناپذير دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستين شماره ماهنامه دينى، فلسفى و علمى «العلم» انتشار يافت. اين ماهنامه دو سال منتشر شد ولى خبر پيوستن گروهى از مسلمانان بحرين به آيين ترسايان هبة الدين را اندوهگين ساخته، سمت بحرين روانه كرد. بدين ترتيب دفتر مجله العلم براى هميشه بسته شد. فقيه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامى به نامهاى «اصلاح» و «اسلام»، يك ساختمان ويژه براى ارشاد ناآگاهان و سخنرانيها و نشستهاى علمى فراوان سرانجام جمع ترسايان بحرين را پراكنده ساخته، مومنان آن سامان را قدرتى تازه بخشيد. | در 1328 ق تلاشهاى خستگى ناپذير دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستين شماره ماهنامه دينى، فلسفى و علمى «العلم» انتشار يافت. اين ماهنامه دو سال منتشر شد ولى خبر پيوستن گروهى از مسلمانان بحرين به آيين ترسايان هبة الدين را اندوهگين ساخته، سمت بحرين روانه كرد. بدين ترتيب دفتر مجله العلم براى هميشه بسته شد. فقيه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامى به نامهاى «اصلاح» و «اسلام»، يك ساختمان ويژه براى ارشاد ناآگاهان و سخنرانيها و نشستهاى علمى فراوان سرانجام جمع ترسايان بحرين را پراكنده ساخته، مومنان آن سامان را قدرتى تازه بخشيد. | ||
| خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
هر چند اين فتوا در بيست و سوم محرم 1333 ق در همه مساجد بغداد خوانده شد ولى دانشمندان دينى دست پرورده عثمانيان نه تنها آن را تاييد نكردند، بلكه با ارسال پيامهاى محرمانه دولت بريتانيا را مورد حمايت و تشويق قرار دادند. دولت عثمانى در تنگنايى تاريك گرفتار آمده بود. كسانى كه در سايه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهاى مذهبى گرد آورده بودند، يكباره پدر خوانده ترك خويش از ياد برده، پيك دوستى سمت بريتانيا گسيل مى كردند. البته مقامهاى رسمى مذهبى در اين موضع گيرى تنها نبودند، بلكه نمايندگان عراق در پارلمان عثمانى و عراقيان پرورش يافته در مدرسههاى نظامى استانبول نيز از سلطان عثمانى روى گردانده، براى خدمت به ملكه بريتانيا به رقابت پرداختند. | هر چند اين فتوا در بيست و سوم محرم 1333 ق در همه مساجد بغداد خوانده شد ولى دانشمندان دينى دست پرورده عثمانيان نه تنها آن را تاييد نكردند، بلكه با ارسال پيامهاى محرمانه دولت بريتانيا را مورد حمايت و تشويق قرار دادند. دولت عثمانى در تنگنايى تاريك گرفتار آمده بود. كسانى كه در سايه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهاى مذهبى گرد آورده بودند، يكباره پدر خوانده ترك خويش از ياد برده، پيك دوستى سمت بريتانيا گسيل مى كردند. البته مقامهاى رسمى مذهبى در اين موضع گيرى تنها نبودند، بلكه نمايندگان عراق در پارلمان عثمانى و عراقيان پرورش يافته در مدرسههاى نظامى استانبول نيز از سلطان عثمانى روى گردانده، براى خدمت به ملكه بريتانيا به رقابت پرداختند. | ||
در چنين شرايطى شيعيان، كه همواره شهروندانى درجه دوم و سزاوار اهانت به شماره مى آمدند، به پيروى از فقيهان نجف احساس مسؤوليت كرده، سرنوشت خويش را با سرنوشت دولت سست بنياد عثمانى پيوند زدند. سيد هبة الدين همراه روحانيان بزرگ چون [[شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]]، ميرزا مهدى بن ملا كاظم خراسانى و سيد مصطفى كاشانى رايت مقدس بارگاه | در چنين شرايطى شيعيان، كه همواره شهروندانى درجه دوم و سزاوار اهانت به شماره مى آمدند، به پيروى از فقيهان نجف احساس مسؤوليت كرده، سرنوشت خويش را با سرنوشت دولت سست بنياد عثمانى پيوند زدند. سيد هبة الدين همراه روحانيان بزرگ چون [[شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]]، ميرزا مهدى بن ملا كاظم خراسانى و سيد مصطفى كاشانى رايت مقدس بارگاه علىعليهالسلام برداشته، در ميان شعارهاى پيوسته مردم سمت جبهه روان شد. آنها شب را در كوفه به سر برده، بامداد همراه سيد محمد فرزند حضرت سيد كاظم يزدى و سوارانى كه بدانان پيوسته بودند، ادامه مسير دادند. | ||
انبوه مجاهدان در 21 محرم 1334 به بغداد رسيدند. بغداد در آن سال نقطه اوج همايشهاى وحدت بود. عصر جمعه، بيست و پنجم محرم، حضرت آیتالله [[شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]] همراه سيد هبه الدين و ديگر دانشوران عازم جبهه به ديدار انديشمندان اهل سنت در اعظميه شتافتند و در محفلى سراسر يگانگى، روشنى و دوستى شركت جستند. هبة الدين كه نمى توانست بدين مقدار، در وحدت شيعه و سنى، بسنده كند، در راستاى نزديكى فزونتر نيروهاى فرهنگى مسلمان، دو روز بعد در يكشنبه بيست و هفتم محرم از دفتر نشريه صدى الاسلام باز ديد كرد و تلاش دست اندركاران آن نشريه را ستود. | انبوه مجاهدان در 21 محرم 1334 به بغداد رسيدند. بغداد در آن سال نقطه اوج همايشهاى وحدت بود. عصر جمعه، بيست و پنجم محرم، حضرت آیتالله [[شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]] همراه سيد هبه الدين و ديگر دانشوران عازم جبهه به ديدار انديشمندان اهل سنت در اعظميه شتافتند و در محفلى سراسر يگانگى، روشنى و دوستى شركت جستند. هبة الدين كه نمى توانست بدين مقدار، در وحدت شيعه و سنى، بسنده كند، در راستاى نزديكى فزونتر نيروهاى فرهنگى مسلمان، دو روز بعد در يكشنبه بيست و هفتم محرم از دفتر نشريه صدى الاسلام باز ديد كرد و تلاش دست اندركاران آن نشريه را ستود. | ||
سپاه ارادتمندان اهل | سپاه ارادتمندان اهل بيتعليهالسلام سرانجام به جبهه رسيد و در نبرد با نيروهاى بريتانيا دلاورانه شركت جست. توجه به يكى از تلگرافهاى فقيه سامرا از جبهه كوت مى تواند نشانه روشن شجاعت و تلاش آن بزرگمرد در تقويت روحيه مردم و رزمندگان باشد: | ||
«در سوم شباط با پرچم شريف | «در سوم شباط با پرچم شريف علىعليهالسلام، همراه گروهى از دانشوران نجف لشگرگاه سپاه اسلام در جبهه كوت را زيارت كرديم. از صميم قلب شجاعت سپاهيان دلير و فداكاريهاى آنان را در بازپس گيرى سرزمينهاى غصب شده، سپاس گفتم، در حالى كه فرمانده دلاور و بى باكشان، مرد كمياب روزگار، فرمانده كل حضرت خليل بك نيز در ميان آنها بود. ما همه بر اين باوريم كه سپاه ما تا كنون هرگز در عراق چنين نظم و ترتيب نداشته، اين گونه به حكم قانون الهى «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة» آماده دفاع نبوده است. انتظار مى رود دشمنان، به يارى پروردگار بسرعت نابود شوند.» | ||
===ارمغان اشغالگران=== | ===ارمغان اشغالگران=== | ||
| خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
1349 به سوريه و بهره گيرى از تخصص پزشكان آن سامان نيز دستاوردى جز رنج فزونتر در پى نداشت. البته بيمارى هرگز به معناى پايان كوششهاى معمول و گوشهگيرى فقيه بيدار عراق نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 براى شركت در انتخابات مجلس شوراى ملى از ديوان عالى تمييز احكام جعفرى كناره گرفت و به عنوان نماينده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسى كه بيش از چند ماه دوام نياورد و سرانجام در ذى حجه همان سال منحل شد. | 1349 به سوريه و بهره گيرى از تخصص پزشكان آن سامان نيز دستاوردى جز رنج فزونتر در پى نداشت. البته بيمارى هرگز به معناى پايان كوششهاى معمول و گوشهگيرى فقيه بيدار عراق نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 براى شركت در انتخابات مجلس شوراى ملى از ديوان عالى تمييز احكام جعفرى كناره گرفت و به عنوان نماينده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسى كه بيش از چند ماه دوام نياورد و سرانجام در ذى حجه همان سال منحل شد. | ||
انحلال مجلس براى سيد هبة الدين فرصتى طلايى بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شديد بينايى رنج مى برد، ولى مى توانست ديگر بار به پژوهشهاى ژرف خويش پردازد. بنابراين در صحن شريف امام | انحلال مجلس براى سيد هبة الدين فرصتى طلايى بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شديد بينايى رنج مى برد، ولى مى توانست ديگر بار به پژوهشهاى ژرف خويش پردازد. بنابراين در صحن شريف امام كاظمعليهالسلام كتابخانهاى با عنوان «مكتبة الجوادين العامه» بنياد نهاد، جايگاهى براى پذيرش ميهمانان در آن پديد آورد تا ضمن ديدار با مردم و انديشمندان، آنها را با دردهاى جامعه آشنا سازد. البته آن فقيه بيدار بدين مقدار بسنده نكرده، همه روزه به انبوه نامههاى رسيده، پاسخ مى گفت و مخاطبانش را با مسؤوليتهايشان آشنا مى ساخت. | ||
سرانجام تيرگى بر ديدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سايه افكند و آن دانشور فرازانه را در نابينايى فرو برد. البته از دست دادن بينايى هرگز وى را از تحقيق و نگارش باز نداشت. هر روز كتابهاى مورد نياز را برايش مى خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله يا كتاب مى نوشت. او همواره مى گفت: پروردگار لطف كرده هر روز مى توانم به اعانت دست چهل صفحه بنويسم. | سرانجام تيرگى بر ديدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سايه افكند و آن دانشور فرازانه را در نابينايى فرو برد. البته از دست دادن بينايى هرگز وى را از تحقيق و نگارش باز نداشت. هر روز كتابهاى مورد نياز را برايش مى خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله يا كتاب مى نوشت. او همواره مى گفت: پروردگار لطف كرده هر روز مى توانم به اعانت دست چهل صفحه بنويسم. | ||
| خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
اندك اندك بيمارى بر پيك مصلح كهنسال سامرا پنجه افكند و انديشه والايش در ناتوانى فرو رفت، به گونهاى كه ديگر حتى دوستانش را نيز به خاطر نمى آورد. اين امر بر آشنايان نزديكش گران آمد، بنابراين زيارتش را محدود ساختند، براى نخستين بار پس از 85 سال هبة الدين با خاموشى پيوند خورد. سكوتى كه چيزى جز آرامش پيش از توفان نبود. سرانجام گردباد مرگ وزيدن گرفت و در شب دوشنبه بيست و ششم شوال 1386 ق ريشههاى يكى از كهنسال ترين درختان حوزههاى علميه را از خاكهاى ماديت برون آورده، به جهان ناپيداى جاودانگى برد و در حريم پاك امام | اندك اندك بيمارى بر پيك مصلح كهنسال سامرا پنجه افكند و انديشه والايش در ناتوانى فرو رفت، به گونهاى كه ديگر حتى دوستانش را نيز به خاطر نمى آورد. اين امر بر آشنايان نزديكش گران آمد، بنابراين زيارتش را محدود ساختند، براى نخستين بار پس از 85 سال هبة الدين با خاموشى پيوند خورد. سكوتى كه چيزى جز آرامش پيش از توفان نبود. سرانجام گردباد مرگ وزيدن گرفت و در شب دوشنبه بيست و ششم شوال 1386 ق ريشههاى يكى از كهنسال ترين درختان حوزههاى علميه را از خاكهاى ماديت برون آورده، به جهان ناپيداى جاودانگى برد و در حريم پاك امام كاظمعليهالسلام به خاك سپرده شد،. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
ویرایش