القرآن الحكيم (ترجمه مجتبوی): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'استاد مجتبوى' به 'استاد مجتبوى ') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''ترجمه قرآن (مجتبوى)'''، به قلم [[مجتبوی، جلال الدین|سيد جلالالدين مجتبوى]] است. | '''ترجمه قرآن (مجتبوى)'''، به قلم [[مجتبوی، جلال الدین|سيد جلالالدين مجتبوى]] است. | ||
در اين ترجمه نفيس، مترجم كوشيده است تا حد امكان از ضعفها و كاستىهاى موجود در ترجمههاى پيشين، دورى گزيده و آنها را جبران نمايد و انصافا تا حد زيادى در اين كار، موفق بوده است. نكات قابل توجهى در ترجمه ايشان ديده مىشود كه تحسين هر خوانندهاى را جلب مىكند ...<ref>حسينى، موسى، ص 305</ref> | در اين ترجمه نفيس، مترجم كوشيده است تا حد امكان از ضعفها و كاستىهاى موجود در ترجمههاى پيشين، دورى گزيده و آنها را جبران نمايد و انصافا تا حد زيادى در اين كار، موفق بوده است. نكات قابل توجهى در ترجمه ايشان ديده مىشود كه تحسين هر خوانندهاى را جلب مىكند ....<ref>حسينى، موسى، ص 305</ref> | ||
در اين ترجمه، از سويى با استفاده از علائم سجاوندى سعى شده است كه از اختلاط ترجمه با تفسير و آميخته شدن كلام خالق با مخلوق جلوگيرى شود. اين كار با توفيق كامل انجام گرفته است؛ بهگونهاى كه در سراسر ترجمه (تا آنجا كه مورد بررسى قرار گرفته است) تفكيك دو بخش از سخن، بهوضوح و در نگاه نخست، به چشم مىخورد و خواننده متوجه مىشود كه چه كلماتى ترجمه آيات است و چه كلمات و جملاتى توضيح و تفسير آن. از سوى ديگر، آياتى كه بهگونهاى ابهام دارد و مفهوم آن بهسادگى قابل دريافت نيست، توسط مترجم توضيح داده شده و احتمالات موجود در آن، با توجه به منابع روايى و تفسيرى، بيان گرديده است كه اين كار براى همه، بهخصوص براى محققان و پژوهشگران قرآن كه در جستجوى نكات و دقايل دخيل در استنباط يك حقيقت از آيات كريمه هستند، درخور تحسين و تقدير است ...<ref>همان</ref> | در اين ترجمه، از سويى با استفاده از علائم سجاوندى سعى شده است كه از اختلاط ترجمه با تفسير و آميخته شدن كلام خالق با مخلوق جلوگيرى شود. اين كار با توفيق كامل انجام گرفته است؛ بهگونهاى كه در سراسر ترجمه (تا آنجا كه مورد بررسى قرار گرفته است) تفكيك دو بخش از سخن، بهوضوح و در نگاه نخست، به چشم مىخورد و خواننده متوجه مىشود كه چه كلماتى ترجمه آيات است و چه كلمات و جملاتى توضيح و تفسير آن. از سوى ديگر، آياتى كه بهگونهاى ابهام دارد و مفهوم آن بهسادگى قابل دريافت نيست، توسط مترجم توضيح داده شده و احتمالات موجود در آن، با توجه به منابع روايى و تفسيرى، بيان گرديده است كه اين كار براى همه، بهخصوص براى محققان و پژوهشگران قرآن كه در جستجوى نكات و دقايل دخيل در استنباط يك حقيقت از آيات كريمه هستند، درخور تحسين و تقدير است ....<ref>همان</ref> | ||
افزون بر اين دو برجستگى، جهات ديگرى چون بيان فلسفه نامگذارى سورهها با استفاده از متن آيات، ويرايش خوب و... نيز وجود دارد كه هريك علاوه بر اينكه مزيت و ارزشى براى ترجمه به حساب مىآيد، نشانگر تلاش فراوان و كار انبوهى است كه مترجم و ويراستار صورت دادهاند. جا دارد كه جامعه فرهنگى و دينى از اين تلاشها، تقدير به عمل آورد ...<ref>همان، ص 306</ref> | افزون بر اين دو برجستگى، جهات ديگرى چون بيان فلسفه نامگذارى سورهها با استفاده از متن آيات، ويرايش خوب و... نيز وجود دارد كه هريك علاوه بر اينكه مزيت و ارزشى براى ترجمه به حساب مىآيد، نشانگر تلاش فراوان و كار انبوهى است كه مترجم و ويراستار صورت دادهاند. جا دارد كه جامعه فرهنگى و دينى از اين تلاشها، تقدير به عمل آورد ....<ref>همان، ص 306</ref> | ||
اما در كنار اين مزايا و برجستگىها، برخى نقاط ضعف نيز به چشم مىخورد كه شايسته بود از ترجمه زدوده مىشد و عظمت كار بيش از پيش جلوه مىكرد. اينك نگاهى داريم به اين كاستىها: | اما در كنار اين مزايا و برجستگىها، برخى نقاط ضعف نيز به چشم مىخورد كه شايسته بود از ترجمه زدوده مىشد و عظمت كار بيش از پيش جلوه مىكرد. اينك نگاهى داريم به اين كاستىها: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
#:الف)- بقره / 158: ''' «فمن حج البيت أو اعتمر فلا جناح عليه أن يطوّف بهما» '''؛ (بر او ناروا و گناه نيست كه به گرد آن دو بگردد). ظاهرا طواف، بين صفا و مروه است، نه پيرامون آن؛ بنابراين، تعبير «به گرد آن دو» درست نيست و مىتواند غلطانداز باشد. گويا تقيد به لفظ «يطوّف» موجب چنين خطايى شده است. | #:الف)- بقره / 158: ''' «فمن حج البيت أو اعتمر فلا جناح عليه أن يطوّف بهما» '''؛ (بر او ناروا و گناه نيست كه به گرد آن دو بگردد). ظاهرا طواف، بين صفا و مروه است، نه پيرامون آن؛ بنابراين، تعبير «به گرد آن دو» درست نيست و مىتواند غلطانداز باشد. گويا تقيد به لفظ «يطوّف» موجب چنين خطايى شده است. | ||
#:ب)- بقره / 92: ''' «و لقد جاءكم موسى بالبينات ثم اتخدتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» '''؛ (و هرآينه موسى با حجتهاى روشن نزد شما آمد و از پس او گوساله را [به خدايى] گرفتيد درحالىكه ستمكار بوديد). واضح است كه مقصود از تعبير «من بعده»، يا پس از خروج موسى بهسوى طور است و يا بعد از آوردن معجزات توسط موسى و معنا اين مىشود كه پس از خروج موسى و يا بعد از آوردن معجزات، گوساله را به خدايى گرفتيد؛ درحالىكه تعبير مترجم، «از پس او»، اين كژتابى را القا مىكند كه اول، موسى را به خدايى گرفته بودند و پس از او، گوساله را. | #:ب)- بقره / 92: ''' «و لقد جاءكم موسى بالبينات ثم اتخدتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» '''؛ (و هرآينه موسى با حجتهاى روشن نزد شما آمد و از پس او گوساله را [به خدايى] گرفتيد درحالىكه ستمكار بوديد). واضح است كه مقصود از تعبير «من بعده»، يا پس از خروج موسى بهسوى طور است و يا بعد از آوردن معجزات توسط موسى و معنا اين مىشود كه پس از خروج موسى و يا بعد از آوردن معجزات، گوساله را به خدايى گرفتيد؛ درحالىكه تعبير مترجم، «از پس او»، اين كژتابى را القا مىكند كه اول، موسى را به خدايى گرفته بودند و پس از او، گوساله را. | ||
#:ج)- حج / 9: ''' «ثاني عطفه ليضل عن سبيل الله» '''؛ (درحالىكه پهلوى خود را به نشانه تكبر [و روگرداندن از حق] مىپيچاند تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند). تعبير «پهلوى خود را مىپيچاند»، تعبير مبهم و نامفهومى است. شايسته بود در چنين مواردى از تعبير گوياترى استفاده شود و يا اگر پيدا نشود، جملهاى به كار رود كه مفهوم را برساند، هرچند عين ترجمه لفظ نباشد؛ مثلا بهجاى تعبير يادشده، گفته شود: «متكبرانه روى مىگرداند» ...<ref>همان، ص 306 - 307</ref> | #:ج)- حج / 9: ''' «ثاني عطفه ليضل عن سبيل الله» '''؛ (درحالىكه پهلوى خود را به نشانه تكبر [و روگرداندن از حق] مىپيچاند تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند). تعبير «پهلوى خود را مىپيچاند»، تعبير مبهم و نامفهومى است. شايسته بود در چنين مواردى از تعبير گوياترى استفاده شود و يا اگر پيدا نشود، جملهاى به كار رود كه مفهوم را برساند، هرچند عين ترجمه لفظ نباشد؛ مثلا بهجاى تعبير يادشده، گفته شود: «متكبرانه روى مىگرداند» ....<ref>همان، ص 306 - 307</ref> | ||
#جهت ديگرى كه در نقد و بررسى اين ترجمه مجال تأمل دارد، تلاشى است كه مترجم در جهت فارسىسازى عبارات به كار برده است. البته اصل اين تلاش، ضرورى و بايسته است، ولى افراط در آن، مسئلهآفرين است و ترجمه را از متنى قابل فهم براى پارسىزبانان نسل حاضر، دور ساخته و به متنى كهن و ناآشنا نزديك مىسازد. به نمونههاى زير توجه كنيد: | #جهت ديگرى كه در نقد و بررسى اين ترجمه مجال تأمل دارد، تلاشى است كه مترجم در جهت فارسىسازى عبارات به كار برده است. البته اصل اين تلاش، ضرورى و بايسته است، ولى افراط در آن، مسئلهآفرين است و ترجمه را از متنى قابل فهم براى پارسىزبانان نسل حاضر، دور ساخته و به متنى كهن و ناآشنا نزديك مىسازد. به نمونههاى زير توجه كنيد: | ||
#:الف)- بقره / 54: «و خداوند فراخبخشايش داناست». | #:الف)- بقره / 54: «و خداوند فراخبخشايش داناست». | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
#:ز)- بقره / 125: «و از جاى ايستادن ابراهيم، نمازگاه بگيريد». | #:ز)- بقره / 125: «و از جاى ايستادن ابراهيم، نمازگاه بگيريد». | ||
#:ح)- قصص / 38: «و فرعون گفت: اى مهتران، من براى شما خدايى جز خود ندانم؛ پس اى هامان - وزير فرعون - برايم بر گل آتش برافروز - آجر بپز - و برايم كوشكى [يا طارمى بلند] بساز [تا بالا روم] شايد به خداى موسى ديدهور شوم». | #:ح)- قصص / 38: «و فرعون گفت: اى مهتران، من براى شما خدايى جز خود ندانم؛ پس اى هامان - وزير فرعون - برايم بر گل آتش برافروز - آجر بپز - و برايم كوشكى [يا طارمى بلند] بساز [تا بالا روم] شايد به خداى موسى ديدهور شوم». | ||
#:ط)- سبأ / 16: «و دو بوستانشان را به دو بوستانى ديگر بدل كرديم با ميوهاى تلخ و شوره گز و اندكى از كنار» ...<ref>همان، ص 308 - 309</ref> | #:ط)- سبأ / 16: «و دو بوستانشان را به دو بوستانى ديگر بدل كرديم با ميوهاى تلخ و شوره گز و اندكى از كنار» ....<ref>همان، ص 308 - 309</ref> | ||
#نكته سومى كه در اين ترجمه به چشم مىخورد، عدم انتقال برخى از ظرافتهاى آيه از متن به ترجمه است؛ بهعنوان نمونه، به موارد ذيل اشاره مىشود: | #نكته سومى كه در اين ترجمه به چشم مىخورد، عدم انتقال برخى از ظرافتهاى آيه از متن به ترجمه است؛ بهعنوان نمونه، به موارد ذيل اشاره مىشود: | ||
#:الف)- بقره / 18: ''' «فهم لا يرجعون» '''؛ (و از گمراهى باز نمىگردند). ترتب مستفاد از «فاء» در آيه، در ترجمه ديده نمىشود. | #:الف)- بقره / 18: ''' «فهم لا يرجعون» '''؛ (و از گمراهى باز نمىگردند). ترتب مستفاد از «فاء» در آيه، در ترجمه ديده نمىشود. | ||
#:ب)- بقره / 100: ''' «أ و كلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم بل أكثرهم لا يؤمنون» '''؛ (چرا هرگاه پيمانى بستند گروهىشان آن را شكستند و دور افكندند؟ بلكه بيشترشان ايمان ندارند). در اين ترجمه، چنانكه ملاحظه مىشود، ارتباط بين دو قسمت آيه، از بين رفته است و در نتيجه جمله اخير، كلامى بىربط به نظر مىآيد؛ درحالىكه چنين نيست و مىتوان اينگونه ترجمه كرد: «آيا هربار پيمانى بستند فقط گروهى از ايشان آن را شكستند؟ نه، بلكه اكثر آنها ايمان ندارند». | #:ب)- بقره / 100: ''' «أ و كلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم بل أكثرهم لا يؤمنون» '''؛ (چرا هرگاه پيمانى بستند گروهىشان آن را شكستند و دور افكندند؟ بلكه بيشترشان ايمان ندارند). در اين ترجمه، چنانكه ملاحظه مىشود، ارتباط بين دو قسمت آيه، از بين رفته است و در نتيجه جمله اخير، كلامى بىربط به نظر مىآيد؛ درحالىكه چنين نيست و مىتوان اينگونه ترجمه كرد: «آيا هربار پيمانى بستند فقط گروهى از ايشان آن را شكستند؟ نه، بلكه اكثر آنها ايمان ندارند». | ||
#:ج)- حج / 39: ''' «أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا» '''؛ (به كسانى كه با آنان كارزار كردهاند، ازآنرو كه ستم ديدهاند، رخصت كارزار داده شد). كلمه «يقاتلون» به صيغه مجهول آمده است و مقصود، كسانى است كه جنگ بر آنها تحميل شده است؛ درحالىكه در ترجمه بهصورت معلوم آمده و از همين رو، وضوح جمله از ميان رفته است ...<ref>همان، ص 309</ref> | #:ج)- حج / 39: ''' «أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا» '''؛ (به كسانى كه با آنان كارزار كردهاند، ازآنرو كه ستم ديدهاند، رخصت كارزار داده شد). كلمه «يقاتلون» به صيغه مجهول آمده است و مقصود، كسانى است كه جنگ بر آنها تحميل شده است؛ درحالىكه در ترجمه بهصورت معلوم آمده و از همين رو، وضوح جمله از ميان رفته است ....<ref>همان، ص 309</ref> | ||
#جهت ديگرى كه مىتواند نقطه ضعف ترجمه به حساب آيد، بهكارگيرى كلمات مهجور در نگارش است؛ كلماتى چون: زودا، همانا، هرآينه، كرده باشيد، سزاگشته، بگرفتمشان و... كه در فارسى جديد، كاربرد ندارد و از همين رو، براى خوانندگان، غريب و نامفهوم مىنمايد ...<ref>همان، ص 310</ref> | #جهت ديگرى كه مىتواند نقطه ضعف ترجمه به حساب آيد، بهكارگيرى كلمات مهجور در نگارش است؛ كلماتى چون: زودا، همانا، هرآينه، كرده باشيد، سزاگشته، بگرفتمشان و... كه در فارسى جديد، كاربرد ندارد و از همين رو، براى خوانندگان، غريب و نامفهوم مىنمايد ....<ref>همان، ص 310</ref> | ||
#آخرين نكتهاى كه در اين نگاه مطرح مىشود و چهبسا مواردش چندان فراوان نباشد، برخى كاستىهاى ويرايشى است كه احتمالا مورد غفلت قرار گرفته است ...<ref>همان</ref> | #آخرين نكتهاى كه در اين نگاه مطرح مىشود و چهبسا مواردش چندان فراوان نباشد، برخى كاستىهاى ويرايشى است كه احتمالا مورد غفلت قرار گرفته است ....<ref>همان</ref> | ||
در انتهاى كتاب، نكاتى پيرامون ترجمه، بيان گرديده است ...<ref>متن كتاب، ص 625</ref> | در انتهاى كتاب، نكاتى پيرامون ترجمه، بيان گرديده است ....<ref>متن كتاب، ص 625</ref> | ||
در ابتداى كتاب، دعاى افتتاح قرآن و در انتهاى آن، دعاى ختم قرآن آمده است. | در ابتداى كتاب، دعاى افتتاح قرآن و در انتهاى آن، دعاى ختم قرآن آمده است. |
نسخهٔ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۱
نام کتاب | القرآن الحکیم |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | استادولی، حسین (ويرايشگر)
مجتبوی، جلال الدین (مترجم) |
زبان | عربی
فارسی |
کد کنگره | BP 59/66 /م3 |
موضوع | قرآن - ترجمهها |
ناشر | حکمت |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1371 هـ.ش یا 1313 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE2069AUTOMATIONCODE |
ترجمه قرآن (مجتبوى)، به قلم سيد جلالالدين مجتبوى است.
در اين ترجمه نفيس، مترجم كوشيده است تا حد امكان از ضعفها و كاستىهاى موجود در ترجمههاى پيشين، دورى گزيده و آنها را جبران نمايد و انصافا تا حد زيادى در اين كار، موفق بوده است. نكات قابل توجهى در ترجمه ايشان ديده مىشود كه تحسين هر خوانندهاى را جلب مىكند ....[۱]
در اين ترجمه، از سويى با استفاده از علائم سجاوندى سعى شده است كه از اختلاط ترجمه با تفسير و آميخته شدن كلام خالق با مخلوق جلوگيرى شود. اين كار با توفيق كامل انجام گرفته است؛ بهگونهاى كه در سراسر ترجمه (تا آنجا كه مورد بررسى قرار گرفته است) تفكيك دو بخش از سخن، بهوضوح و در نگاه نخست، به چشم مىخورد و خواننده متوجه مىشود كه چه كلماتى ترجمه آيات است و چه كلمات و جملاتى توضيح و تفسير آن. از سوى ديگر، آياتى كه بهگونهاى ابهام دارد و مفهوم آن بهسادگى قابل دريافت نيست، توسط مترجم توضيح داده شده و احتمالات موجود در آن، با توجه به منابع روايى و تفسيرى، بيان گرديده است كه اين كار براى همه، بهخصوص براى محققان و پژوهشگران قرآن كه در جستجوى نكات و دقايل دخيل در استنباط يك حقيقت از آيات كريمه هستند، درخور تحسين و تقدير است ....[۲]
افزون بر اين دو برجستگى، جهات ديگرى چون بيان فلسفه نامگذارى سورهها با استفاده از متن آيات، ويرايش خوب و... نيز وجود دارد كه هريك علاوه بر اينكه مزيت و ارزشى براى ترجمه به حساب مىآيد، نشانگر تلاش فراوان و كار انبوهى است كه مترجم و ويراستار صورت دادهاند. جا دارد كه جامعه فرهنگى و دينى از اين تلاشها، تقدير به عمل آورد ....[۳]
اما در كنار اين مزايا و برجستگىها، برخى نقاط ضعف نيز به چشم مىخورد كه شايسته بود از ترجمه زدوده مىشد و عظمت كار بيش از پيش جلوه مىكرد. اينك نگاهى داريم به اين كاستىها:
- مترجم بنا بر مسئوليتى كه بر دوش داشته و خود را نسبت به اداى آن متعهد دانسته است، تلاش كرده كه ترجمه، دقيق و منطبق با متن باشد و اين، بهخودىخود، كارى بسيار لازم و ضرورى است، اما اين خطر را نيز دارد كه ترجمه را از بستر بايسته آن دور كند و بهسوى ترجمه تحتاللفظى كه روش كاملا غلط و پرنقصى است، بكشاند. در ترجمه حاضر، اين مشكل، كموبيش رخ نموده و ترجمه تا حدودى بهصورت تحتاللفظى انجام گرفته است و همين امر موجب گرديده كه در برخى موارد، جملات ابهامآميز و نامفهوم و حتى غلط به نظر آيد. به نمونههاى زير توجه كنيد:
- الف)- بقره / 158: «فمن حج البيت أو اعتمر فلا جناح عليه أن يطوّف بهما» ؛ (بر او ناروا و گناه نيست كه به گرد آن دو بگردد). ظاهرا طواف، بين صفا و مروه است، نه پيرامون آن؛ بنابراين، تعبير «به گرد آن دو» درست نيست و مىتواند غلطانداز باشد. گويا تقيد به لفظ «يطوّف» موجب چنين خطايى شده است.
- ب)- بقره / 92: «و لقد جاءكم موسى بالبينات ثم اتخدتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» ؛ (و هرآينه موسى با حجتهاى روشن نزد شما آمد و از پس او گوساله را [به خدايى] گرفتيد درحالىكه ستمكار بوديد). واضح است كه مقصود از تعبير «من بعده»، يا پس از خروج موسى بهسوى طور است و يا بعد از آوردن معجزات توسط موسى و معنا اين مىشود كه پس از خروج موسى و يا بعد از آوردن معجزات، گوساله را به خدايى گرفتيد؛ درحالىكه تعبير مترجم، «از پس او»، اين كژتابى را القا مىكند كه اول، موسى را به خدايى گرفته بودند و پس از او، گوساله را.
- ج)- حج / 9: «ثاني عطفه ليضل عن سبيل الله» ؛ (درحالىكه پهلوى خود را به نشانه تكبر [و روگرداندن از حق] مىپيچاند تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند). تعبير «پهلوى خود را مىپيچاند»، تعبير مبهم و نامفهومى است. شايسته بود در چنين مواردى از تعبير گوياترى استفاده شود و يا اگر پيدا نشود، جملهاى به كار رود كه مفهوم را برساند، هرچند عين ترجمه لفظ نباشد؛ مثلا بهجاى تعبير يادشده، گفته شود: «متكبرانه روى مىگرداند» ....[۴]
- جهت ديگرى كه در نقد و بررسى اين ترجمه مجال تأمل دارد، تلاشى است كه مترجم در جهت فارسىسازى عبارات به كار برده است. البته اصل اين تلاش، ضرورى و بايسته است، ولى افراط در آن، مسئلهآفرين است و ترجمه را از متنى قابل فهم براى پارسىزبانان نسل حاضر، دور ساخته و به متنى كهن و ناآشنا نزديك مىسازد. به نمونههاى زير توجه كنيد:
- الف)- بقره / 54: «و خداوند فراخبخشايش داناست».
- ب)- انعام / 2: «آنگاه شما به شك اندريد».
- ج)- شعرا / 137: «اين جز فرابافته و دروغ پيشينيان نيست».
- د)- هود / 104: «و آن را واپس نمىداريم مگر تا مدتى برشمرده».
- ه)- هود / 98: «و بد درآمدنجاى است».
- و)- شعرا / 151: «فرمان گزافكاران گردن منهيد».
- ز)- بقره / 125: «و از جاى ايستادن ابراهيم، نمازگاه بگيريد».
- ح)- قصص / 38: «و فرعون گفت: اى مهتران، من براى شما خدايى جز خود ندانم؛ پس اى هامان - وزير فرعون - برايم بر گل آتش برافروز - آجر بپز - و برايم كوشكى [يا طارمى بلند] بساز [تا بالا روم] شايد به خداى موسى ديدهور شوم».
- ط)- سبأ / 16: «و دو بوستانشان را به دو بوستانى ديگر بدل كرديم با ميوهاى تلخ و شوره گز و اندكى از كنار» ....[۵]
- نكته سومى كه در اين ترجمه به چشم مىخورد، عدم انتقال برخى از ظرافتهاى آيه از متن به ترجمه است؛ بهعنوان نمونه، به موارد ذيل اشاره مىشود:
- الف)- بقره / 18: «فهم لا يرجعون» ؛ (و از گمراهى باز نمىگردند). ترتب مستفاد از «فاء» در آيه، در ترجمه ديده نمىشود.
- ب)- بقره / 100: «أ و كلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم بل أكثرهم لا يؤمنون» ؛ (چرا هرگاه پيمانى بستند گروهىشان آن را شكستند و دور افكندند؟ بلكه بيشترشان ايمان ندارند). در اين ترجمه، چنانكه ملاحظه مىشود، ارتباط بين دو قسمت آيه، از بين رفته است و در نتيجه جمله اخير، كلامى بىربط به نظر مىآيد؛ درحالىكه چنين نيست و مىتوان اينگونه ترجمه كرد: «آيا هربار پيمانى بستند فقط گروهى از ايشان آن را شكستند؟ نه، بلكه اكثر آنها ايمان ندارند».
- ج)- حج / 39: «أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا» ؛ (به كسانى كه با آنان كارزار كردهاند، ازآنرو كه ستم ديدهاند، رخصت كارزار داده شد). كلمه «يقاتلون» به صيغه مجهول آمده است و مقصود، كسانى است كه جنگ بر آنها تحميل شده است؛ درحالىكه در ترجمه بهصورت معلوم آمده و از همين رو، وضوح جمله از ميان رفته است ....[۶]
- جهت ديگرى كه مىتواند نقطه ضعف ترجمه به حساب آيد، بهكارگيرى كلمات مهجور در نگارش است؛ كلماتى چون: زودا، همانا، هرآينه، كرده باشيد، سزاگشته، بگرفتمشان و... كه در فارسى جديد، كاربرد ندارد و از همين رو، براى خوانندگان، غريب و نامفهوم مىنمايد ....[۷]
- آخرين نكتهاى كه در اين نگاه مطرح مىشود و چهبسا مواردش چندان فراوان نباشد، برخى كاستىهاى ويرايشى است كه احتمالا مورد غفلت قرار گرفته است ....[۸]
در انتهاى كتاب، نكاتى پيرامون ترجمه، بيان گرديده است ....[۹]
در ابتداى كتاب، دعاى افتتاح قرآن و در انتهاى آن، دعاى ختم قرآن آمده است.
در پاورقىها، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است. توضيحات اضافى پاورقىها، در انتهاى كتاب آمده است.
فهرست سورهها، در انتهاى كتاب جاى گرفته است.
پانويس
منابع مقاله
1. متن كتاب.
2. حسينى، موسى، «با ترجمه قرآن استاد مجتبوى »، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: پژوهشهاى قرآنى، بهار 1374، شماره 1 (6 صفحه، از 305 تا 310).