گیلانی، عبدالقادر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '')
    جز (جایگزینی متن - 'امام رضا(ع)' به 'امام رضا(ع) ')
    خط ۵۴: خط ۵۴:
    ==نسب==
    ==نسب==


    به شهادت اسناد معتبر تاريخى، نسبت ايشان بدون شك از جانب پدر به امام حسن(ع) و از جانب مادر به امام رضا(ع) مى‌رسد.
    به شهادت اسناد معتبر تاريخى، نسبت ايشان بدون شك از جانب پدر به امام حسن(ع) و از جانب مادر به [[امام رضا(ع)]]  مى‌رسد.


    ==کسب علم و دانش==
    ==کسب علم و دانش==

    نسخهٔ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۱

    عبدالقادر جیلانی، عبدالقادر بن ابی‌صالح
    نام عبدالقادر جیلانی، عبدالقادر بن ابی‌صالح
    نام های دیگر ج‍ی‍لان‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ق‍ادر

    ج‍ی‍ل‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ق‍ادر

    ع‍ب‍دال‍ق‍ادر گ‍ی‍لان‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ق‍ادر

    گ‍ی‍لان‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ق‍ادر

    م‍ح‍ی‍ی‌ال‍دی‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ق‍ادر گ‍ی‍لان‍ی

    م‍ح‍ی‍ی ال‍دی‍ن‌ گ‍ی‍لان‍ی

    گیلانی، ابومحمد محی‌الدین عبدالقادر

    نام پدر
    متولد 1078 م
    محل تولد
    رحلت 561 هـ.ق یا 1166 م
    اساتید
    برخی آثار الفتوه فی کیفیه اخذ العهد و البیعه

    ‏تفسیر الجیلانی

    کد مولف AUTHORCODE799AUTHORCODE


    ولادت

    وى، در سنه 471ق، در گيلان، چشم به جهان گشود و تا هجده سالگى در آن سامان به سر برد و در سنه 488ق، به بغداد مهاجرت كرد و تا پايان عمر در آن‌جا اقامت گزيد و در باب ازج بغداد به خاك سپرده شد.

    «عبدالقادر گيلانى»، (471 - 561ق / 1078 - 1166م)، عارف و شاعر ايرانى است. كنيه وى، ابومحمد و لقبش، محى الدين مى‌باشد.

    نسب

    به شهادت اسناد معتبر تاريخى، نسبت ايشان بدون شك از جانب پدر به امام حسن(ع) و از جانب مادر به امام رضا(ع) مى‌رسد.

    کسب علم و دانش

    وى، در بغداد، ابتدا علوم ادبى را از محضر ابوزكريا تبريزى استفاده كرد و علم حديث را از ابوبكر، محمد بن احمد و ابوالقاسم، على بن احمد بن بيان و ابوطالب بن يوسف فراگرفت، سپس از محضر على بن ابى سعيد مخرمى، فقه آموخت و فنون طريقت را در مصاحبت شيخ احمد(يا حماد) دباس فراگرفت.

    وى، در يادداشت‌بردارى مطالب علمى كوشش فراوان كرد و ملازم سياحت و رياضت و تفكر و عزلت شد.

    آثار

    وى، از خود آثار متعددى در سير و سلوك به جاى گذاشت. اين كتاب‌ها در قالب مناجات و اذكار و مواعظ و شعر به رشته تحرير درآمده‌اند و بعضى از آنها عبارتند از:

    1. آداب السلوك و التوصل الى منازل الملوك؛
    2. تحفة المتقين و سبيل العارفين؛
    3. جلاء الخاطر فى الباطن و الظاهر؛
    4. حزب الرجاء و الانتهاء؛
    5. يواقيت الحكم؛
    6. معراج لطيف المعانى؛
    7. الفتح الربانى و الفيض الرحمانى؛
    8. ديوان عبدالقادر الجيلانى.

    برخى از آنها، تقرير مجالس وعظ اوست، مثل«فتح الغيب» كه مشتمل بر 78 مجلس اوست كه پس از وفات وى، به دست فرزندش قلمى شده است.

    پاره‌اى از فعاليت‌هاى وى

    1. طرح ضرورت شريعت در تصوف: تأكيد بر اينكه شريعت، ركن معرفت است و آنان كه عرفان را بدون شريعت مى‌خواهند، خواهان حذف معرفتند، يكى از فعاليت‌هاى ارزنده او بود. وى، در اين جهاد تا بدان‌جا موفق شد كه كسى كه فقيه مى‌شد، فقه و تصوف را با هم داشت و كمال را در جمع بين اين دو مى‌ديد. ايشان، خود، به اين دو كمال آراسته بود تا آن‌جا كه امام در فقه و پير در تصوف به شمار آمده است.
    2. بازگرداندن تصوف به تعليم و تربيت كه رسالت اصلى اين مكتب الهى است.
    3. جداسازى صوفيه از متصوفه: حمله به آنانى كه از راه تصوف منحرف گشته بودند و آن را وسيله ظاهرسازى خود قرار داده و معنايش را تغيير داده بودند. وى، بدون آنكه از طايفه‌هاى صوفيه نام ببرد آنها را دسته‌بندى كرد تا خصوصياتى را كه باعث پاى‌بندى تصوف به كتاب و سنت است، بنماياند و هم بدون برانگيختن دشمنى يا ناراحتى، امكان اصلاح منحرفان را فراهم سازد.
    4. جهاد: بنا به فرموده پيامبر(ص) كه رهبانيت دين ما جهاد است، وقتى خطر صليبيون در شام متوجه اسلام شد، وارد ميدان شده و آماده‌سازى نيروها را براى مقابله با آن تهديد بر عهده گرفت.
    5. ايجاد ارتباط و وحدت بين سالكان و پرهيز از فرقه‌گرايى: او، بدين منظور دعوت‌هايى براى گردهم‌آيى از مشايخ صوفيه كرد كه نخستين گردهم‌آيى آنان در رباط(كائن)، واقع در منطقه حلب بغداد انجام گرفت كه در آن، پنجاه شيخ عراق و كشورهاى ديگر شركت كردند. گام بعد، ايجاد ارتباط با مشايخ طريقت بيرون از عراق بود كه بدين منظور گردهم‌آيى شيخ عبدالقادر در ايام حج، با حضور شيخ عثمان بن منصور قرشى كه تربيت مريدان در مصر بر عهده او بود و شيخ ابومدين مغربى كه عهده‌دار توسعه تصوف در مغرب‌زمين بود و شيخ ارسلان دمشقى كه تربيت مريدان و رياست پيروان طريقت در شام را عهده‌دار بود و نيز شيوخ يمن و شمار زيادى از مشايخ طريقت‌هاى تصوف اسلامى صورت پذيرفت. از مهم‌ترين نتايج اين گردهم‌آيى، ايجاد اتحاد ميان طريقت‌هاى صوفيه تحت رهبرى واحد بود.

    طريقت قادريه

    برخى، وى را بنيان‌گذار سلسله قادريه كه امروز در نقاط گوناگون جهان پيرو دارد، مى‌دانند، اما اينكه خود وى و يا اولاد او چنين داعيه‌اى را داشته باشند محل نظر است و بررسى آن در اين مقام ميسر نيست.


    منابع مقاله

    1. جيلانى، عبدالقادر، منظومة أسماء الله الحسنى، تحقيق عبدالرحيم، محمد، لبنان، چاپ دوم، مؤسسة الكتب الثقافية؛
    2. زرين‌كوب، عبدالحسين، جست‌وجو در تصوف ايران، چاپ هشتم، امير كبير؛
    3. شعرانى، عبدالوهاب، الطبقات الكبرى، مصر.


    وابسته‌ها