الإسلام و التناسخ: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'صدر المتألهين' به 'صدر المتألهين ') |
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
و نظريه تناسخ در فلسفه يونان در مرحله افلاطونى تبلور و چهره ديگرى يافت.افلاطون به زنده شدن مردگان قائل و معتقد بود كه نفس از عالم ديگرى آمده كه مرده به آنجا سفر مىكند. | و نظريه تناسخ در فلسفه يونان در مرحله افلاطونى تبلور و چهره ديگرى يافت.افلاطون به زنده شدن مردگان قائل و معتقد بود كه نفس از عالم ديگرى آمده كه مرده به آنجا سفر مىكند. | ||
نفس با مرگ جسد نمىميرد و به مكان ديگر و در مرحله ديگرى سير مىنمايد. بدون ترديد اين نگرش درباره نفس در مساله تناسخ و قرائتهايى كه از آن مىشد، تاثير نهاد، چنانكه شاگرد او [[ارسطو]] و سالهاى بعد در ميان نوافلاطونيان و فلوطين (270-205 ميلادى) كه در مصر و اسكندريه زندگى مىكرد، به تناسخ معتقد شد كه براساس آن، انسان با تقمّص(انتقال روح از جسدى به جسد ديگر) متولد مىگردد. با ظهور اسلام كه در رابطه با روح و جاودانگى آن و نيز مسالۀ برانگيخته شدن در روز رستاخيز راى واضح و روشنى داشت نويسندگان و انديشمندان مسلمان در مواجهه با نظريه تناسخ به تنوير و تبيين ابعاد مساله پرداختند و تأليفاتى در اين خصوص به رشته تحرير درآوردند. تأليفات نگاشته شده به دو دسته تقسيم مىشوند؛ دسته اول مربوط به علماى كلام مىباشد و دسته دوم مربوط به علماى فلسفه. امّا از ميان فيلسوفان اسلامى كسانى؛ چون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]](339 هجرى)، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]](429 هجرى) و سهروردى و بالاخره [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] به طرح اين مسئله پرداختند. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] درباره تناسخ و اصطلاحات مربوط به آن، در آثار مختلف خود؛ چون حكمت متعاليه، المبداء و المعاد، شرح هدايه و تعليقه بر حكمت اشراق سخن گفته و با قاطعيت آن را چه به صورت انتقال روح به بدن انسان يا حيوان ديگر و چه انتقال به نبات يا جماد ديگر نفى مىكند. خلاصه اينكه نويسندگان مسلمان از هر دو دسته(متكلم و فيلسوف) بر نظريه تناسخ خط بطلان كشيدهاند و كتب زيادى به نام ابطال تناسخ منتشر كردهاند، هم به زبان فارسى و هم به زبان عربى. | نفس با مرگ جسد نمىميرد و به مكان ديگر و در مرحله ديگرى سير مىنمايد. بدون ترديد اين نگرش درباره نفس در مساله تناسخ و قرائتهايى كه از آن مىشد، تاثير نهاد، چنانكه شاگرد او [[ارسطو]] و سالهاى بعد در ميان نوافلاطونيان و فلوطين (270-205 ميلادى) كه در مصر و اسكندريه زندگى مىكرد، به تناسخ معتقد شد كه براساس آن، انسان با تقمّص(انتقال روح از جسدى به جسد ديگر) متولد مىگردد. با ظهور اسلام كه در رابطه با روح و جاودانگى آن و نيز مسالۀ برانگيخته شدن در روز رستاخيز راى واضح و روشنى داشت نويسندگان و انديشمندان مسلمان در مواجهه با نظريه تناسخ به تنوير و تبيين ابعاد مساله پرداختند و تأليفاتى در اين خصوص به رشته تحرير درآوردند. تأليفات نگاشته شده به دو دسته تقسيم مىشوند؛ دسته اول مربوط به علماى كلام مىباشد و دسته دوم مربوط به علماى فلسفه. امّا از ميان فيلسوفان اسلامى كسانى؛ چون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]](339 هجرى)، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]](429 هجرى) و سهروردى و بالاخره [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] به طرح اين مسئله پرداختند. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] درباره تناسخ و اصطلاحات مربوط به آن، در آثار مختلف خود؛ چون حكمت متعاليه، المبداء و المعاد، شرح هدايه و تعليقه بر حكمت اشراق سخن گفته و با قاطعيت آن را چه به صورت انتقال روح به بدن انسان يا حيوان ديگر و چه انتقال به نبات يا جماد ديگر نفى مىكند. خلاصه اينكه نويسندگان مسلمان از هر دو دسته (متكلم و فيلسوف) بر نظريه تناسخ خط بطلان كشيدهاند و كتب زيادى به نام ابطال تناسخ منتشر كردهاند، هم به زبان فارسى و هم به زبان عربى. | ||
==نسخه شناسى== | ==نسخه شناسى== |
نسخهٔ ۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۳۰
نام کتاب | الإسلام و التناسخ |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | مکی، محمد کاظم (محقق)
مکی عاملی، حسین یوسف (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BL 515 /5الف7م* |
موضوع | اسلام - عقاید
تناسخ |
ناشر | دار الزهراء |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1411 هـ.ق یا 1991 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1069AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
كتاب «الإسلام و التناسخ» كه از دو جزء تشكيل شده جزء دوم تألیف علامه سيد حسين يوسف مكّى مىباشد كه نام ديگر آن هم ابطال التناسخ مىباشد. جزء اول هم كه پيشگفتارى براى ورود به بحث اصلى تناسخ مىباشد، به قلم محمد كاظم مكّى است.
موضوع كتاب مسالۀ تناسخ و انتقال و بازگشت روح است، از بدنى به بدن ديگر، به واسطه پيوندى كه ميان روح و بدن وجود دارد و اين بازگشت به دنيا براى زندگى جديد و از سر گرفتن تكامل است مىباشد.
ساختار
كتاب همان گونه كه در آغاز آمد، از دو جزء تشكيل شده كه جزء اول پيشگفتار مىباشد.
در اين پيشگفتار، زندگىنامه علامه سيد حسين يوسف مكى، تاريخچه نظريه تناسخ و اقسام تناسخ، كتابهايى كه در مورد نظريه تناسخ نگاشته شده، آمده است.
جزء دوم كه همان كتاب اسلام و تناسخ يا ابطال تناسخ مىباشد، عناوين آن عبارتند از:
انگيزه نوشتن كتاب، تعريف تناسخ، قائلين به تناسخ، اقسام تناسخ، ادله قائلين به تناسخ و رد آنها، وجوه پنجگانه رد بر نظريه تناسخ، برزخ و آخرت از وجوه تناسخ باطل شده نيستند، خاتمه و در آخر 9 فهرس از آيات قرآن، احاديث نبوى و اهل بيت(ع)، اعلام، فرقهها و جمعيّتها، اماكن و بقاع، مفاهيم و اصطلاحات، مصادر تحقيق، مصادر كتاب و فهرست موضوعات كتاب.
اين كتاب به زبان عربى شيوا و سليس به رشته در تحرير درآمده و تاريخ شروع تألیف 30 شوال 1387ق در شهر دمشق سوريه و پايان تألیف آن 21 ذيحجّه سال 1388 قمرى مىباشد.
اين كتاب به زبان فارسى ترجمه نشده است.
گزارش محتوا
كتاب فوق يكى از كتبى مىباشد كه در ردّ بر نظريه تناسخ نوشته شده است. علامه سيد حسين يوسف مكى روش خود را در تألیف كتاب اين گونه نهاده كه اول آراء قائلين به تناسخ از فلاسفه و مادىگراها و ديگران از فرق و مذاهب را برحسب زمان تاريخ آنها آورده و سپس با تكيه بر ادله اسلامى كه قرآن و سنّت مىباشد، به ردّ آنها مىپردازد. او در تفسير آيات قرآن به تفاسير طبرسى، فخر رازى و صافى مراجعه و رأى اسلام را در اين خصوص مىآورد و او به طريق فلاسفه كه براى ردّ اين نظريه بر عقل محض تكيه مىكند، اعتماد نكرده، زيرا عقل را از شناخت كنه روح بدون استعانت از علم انبياء و اولياى الهى (ع) قاصر و ناتوان مىداند.
علامه سيد حسين يوسف مكى در آخر كتاب مىآورد كه درست است هيچ يك از انديشمندان اسلامى عقيده تناسخ را نپذيرفتهاند و آن را ردّ نمودهاند؛ ولى اين مسئله هيچ ارتباطى به مسئله جاودانه بودن انسان، جهان پس از مرگ به دو مقطع عالم برزخ و عالم قيامت و معاد جسمانى ندارد و آيات و روايات زيادى در رابطه با زنده شدن انسان در قيامت وجود دارد.
علامه سيد حسين يوسف مكى انگيزه خود را در رابطه با نوشتن اين كتاب اين گونه آورده: سؤالات زيادى درباره نظريه تناسخ مطرح و اهل علم زيادى به اينجانب مراجعه نمودند و درخواست نمودند كه در اين رابطه شما مطلبى تهيّه و منتشر نمائيد، لذا من براى پاسخ به آن سؤالات و اجابت درخواست برادران دينى به تحرير اين كتاب پرداختم.
نظريه تناسخ
تاريخچۀ اين نظريه به 6 و 7 قرن قبل از ميلاد مسيح(ع) مىرسد. برخى محقّقان خاستگاه اصلى اعتقاد به اين مكتب را كشور مصر مىدانند. مصريان قديم اوّلين كسانى بودند كه به تناسخ اعتقاد پيدا كردند، سپس كنعانيان و اهالى فنيقيّه باستان از قرن 4 - 5 قبل از ميلاد از ايشان تبعيّت نمودند. مصريان قديم به جهت اعتقاد به تناسخ، در قبور مردگان اسباب و آلات زمينى، ادوات جنگى، اشياى قيمتى و جواهرآلات قرار مىدادند و اين بدان دليل بود كه انسان، آنها را در زندگانى بعدى خود كه آن هم در همين دنيا خواهد بود، بكار گيرد، زيرا مرگ در نظر آنان؛ يعنى ماندن در قبر و انتظار و بازگشت روح. فراعنه نيز به مسالۀ خوشبو كردن مردگان تاكيد داشتند و ايجاد ساختمان عظيم و برافراشته اهرام مصر نيز تنها براى هدف معمارى نبود، بلكه فراعنه در ساختن آن به زندگانى دوباره پس از مرگ نظر داشتهاند.
سپس مردم هند در همان قرنها از اين نظريه متابعت و آن را تأسيس كردند. عقيده به بقاء و جاودانگى روح در ميان هندىها دو پايه اساسى داشت: يكى اساس برهمايى و ديگرى اساس بودايى. برهمائىها جهان را آفريده كردگار دانسته كه از نيستى پا به عرصه هستى نهاده است. آنان روح آدمى را جاودان مىدانند و معتقدند كه روح پس از مرگ نسبت به سرشت و خوى خود به تن ديگرى مىرود. بودائيان معتقدند زمانى كه بشر از چنگال وجود رهايى نيافته و به نيروانا (ذوب در روح كلى) نه پيوسته، مىبايد رنج تحوّل و تناسخ را در كالبد انسان، حيوان، نبات و يا جماد ديگرى تحمّل نمايد تا اين كه روح او به تن روشن و درخشندهاى درآيد و زندگان او را نمىبينند و جاى او در بالاترين جاى جهان است.
حمله اسكندر به مصر به سال 336ق به بلاد شرق درست است، جنبه سياسى و كشورگشائى داشت، افكار و عقايد جديدى هم براى بلاد شرق نياورد؛ ولى باعث شد شكل و روش علمى جديدى براى شرقىها به ارمغان آورند. اكابر و بزرگان فلاسفه يونان؛ مانند سقراط، فيثاغورس و هرمس در 6 قرن قبل از ميلاد، تفكر تناسخ را عرضه كردند. فيثاغورس(572 - 497ق) و شاگردان و پيروانش معتقد بودند، روح انسان مىتواند به انسان، حيوان و يا گياه منتقل گردد، لذا از خوردن گوشت و بعضى از حبوبات امتناع مىنمودند، لذا در تاريخ آمده كه فيثاغورس پس از بازگشت از سفر مصر و در مراجعت به يونان به تناسخ معتقد شده است و اين نظريه را از آنها اخذ نموده است.
و نظريه تناسخ در فلسفه يونان در مرحله افلاطونى تبلور و چهره ديگرى يافت.افلاطون به زنده شدن مردگان قائل و معتقد بود كه نفس از عالم ديگرى آمده كه مرده به آنجا سفر مىكند.
نفس با مرگ جسد نمىميرد و به مكان ديگر و در مرحله ديگرى سير مىنمايد. بدون ترديد اين نگرش درباره نفس در مساله تناسخ و قرائتهايى كه از آن مىشد، تاثير نهاد، چنانكه شاگرد او ارسطو و سالهاى بعد در ميان نوافلاطونيان و فلوطين (270-205 ميلادى) كه در مصر و اسكندريه زندگى مىكرد، به تناسخ معتقد شد كه براساس آن، انسان با تقمّص(انتقال روح از جسدى به جسد ديگر) متولد مىگردد. با ظهور اسلام كه در رابطه با روح و جاودانگى آن و نيز مسالۀ برانگيخته شدن در روز رستاخيز راى واضح و روشنى داشت نويسندگان و انديشمندان مسلمان در مواجهه با نظريه تناسخ به تنوير و تبيين ابعاد مساله پرداختند و تأليفاتى در اين خصوص به رشته تحرير درآوردند. تأليفات نگاشته شده به دو دسته تقسيم مىشوند؛ دسته اول مربوط به علماى كلام مىباشد و دسته دوم مربوط به علماى فلسفه. امّا از ميان فيلسوفان اسلامى كسانى؛ چون فارابى(339 هجرى)، ابن سينا(429 هجرى) و سهروردى و بالاخره صدر المتألهين به طرح اين مسئله پرداختند. صدر المتألهين درباره تناسخ و اصطلاحات مربوط به آن، در آثار مختلف خود؛ چون حكمت متعاليه، المبداء و المعاد، شرح هدايه و تعليقه بر حكمت اشراق سخن گفته و با قاطعيت آن را چه به صورت انتقال روح به بدن انسان يا حيوان ديگر و چه انتقال به نبات يا جماد ديگر نفى مىكند. خلاصه اينكه نويسندگان مسلمان از هر دو دسته (متكلم و فيلسوف) بر نظريه تناسخ خط بطلان كشيدهاند و كتب زيادى به نام ابطال تناسخ منتشر كردهاند، هم به زبان فارسى و هم به زبان عربى.
نسخه شناسى
كتاب الاسلام و التناسخ تألیف علاّمه سيد حسين يوسف مكّى و ويرايش و پيشگفتار محمد كاظم مكّى، به زبان عربى چاپ اول بوسيله دار الزهراء بيروت لبنان به تاريخ 1411 هجرى قمرى 1991 ميلادى در 177 صفحه مىباشد.
پیوندها
مطالعه کتاب الإسلام و التناسخ در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور