۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ل' به '، ل') |
جز (جایگزینی متن - '،آ' به '، آ') |
||
| خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
در سال 1337 انجمن قلم ايران را بنيان گذارد و خود سمت دبير كل آن انجمن را داشت.هم چنين نايب رئيس انجمن نقد ادبى فرانسه بود. در سال 1345 كتاب زندگانى امام حسين(ع)را در دو جلد منتشر ساخت.چندين فصل اين كتاب در دوران تبعيد نوشته شد.در دمشق به يكى از مجالس ذكر مصيبت حسينى مىرود.از ديدار آن مجلس و حال مردم فكرى به او الهام مىشود تا كتابى در واقعۀ كربلا بنويسد. | در سال 1337 انجمن قلم ايران را بنيان گذارد و خود سمت دبير كل آن انجمن را داشت.هم چنين نايب رئيس انجمن نقد ادبى فرانسه بود. در سال 1345 كتاب زندگانى امام حسين(ع)را در دو جلد منتشر ساخت.چندين فصل اين كتاب در دوران تبعيد نوشته شد.در دمشق به يكى از مجالس ذكر مصيبت حسينى مىرود.از ديدار آن مجلس و حال مردم فكرى به او الهام مىشود تا كتابى در واقعۀ كربلا بنويسد. | ||
«اين واقعهيى كه مردم،كمتر از آنچه كه بوده و | «اين واقعهيى كه مردم،كمتر از آنچه كه بوده و شده، آن را شنيدهاند...كتاب حسين را تا فصول پنج و شش آن نوشتم كه ناگاه يك نيروى نامريى راه مرا تغيير داد و بدين انديشه رهبريم كرد كه نخست زندگانى پيامبر را بنويسم». | ||
در مقدمۀ كتاب زندگانى امام حسين(ع)به كتابهايى كه دربارۀ شهادت سيد الشهدا نوشته شده اشاره مىكند و مىنويسد: «بيشتر نويسندگان محترم آن آثار گرانبها، كتاب خود را طورى نوشتهاند كه واقعۀ كربلا را در ضمن شرح و بيان اوضاع جامعۀ آن عصر و آن دوره بيان نكردهاند بلكه مانند يك واقعۀ مجزا نوشتهاند كه درست معلوم نمىدارد در كجا و چگونه و تحت تأثير چه عواملى به وجود آمده است...من فاجعۀ سال 61 هجرى را مانند ديگران از همان سال 61 هجرى شروع نكردم كه در همان سال خاتمه دهم.من ريشههاى آن را در سالهاى پيش از زمان خلافت ابوبكر يعنى از سال 21 هجرى تا 61 نوشتم و حتى اثر آن را در قرنهاى بعد،حتى عصر حاضر خودمان در نظر گرفته و شرح دادم تا خوانندگان اين سطور بر همۀ جزئيات اين شهادت بزرگ آگاه گردند». | در مقدمۀ كتاب زندگانى امام حسين(ع)به كتابهايى كه دربارۀ شهادت سيد الشهدا نوشته شده اشاره مىكند و مىنويسد: «بيشتر نويسندگان محترم آن آثار گرانبها، كتاب خود را طورى نوشتهاند كه واقعۀ كربلا را در ضمن شرح و بيان اوضاع جامعۀ آن عصر و آن دوره بيان نكردهاند بلكه مانند يك واقعۀ مجزا نوشتهاند كه درست معلوم نمىدارد در كجا و چگونه و تحت تأثير چه عواملى به وجود آمده است...من فاجعۀ سال 61 هجرى را مانند ديگران از همان سال 61 هجرى شروع نكردم كه در همان سال خاتمه دهم.من ريشههاى آن را در سالهاى پيش از زمان خلافت ابوبكر يعنى از سال 21 هجرى تا 61 نوشتم و حتى اثر آن را در قرنهاى بعد،حتى عصر حاضر خودمان در نظر گرفته و شرح دادم تا خوانندگان اين سطور بر همۀ جزئيات اين شهادت بزرگ آگاه گردند». | ||
| خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
دو سال پس از انتشار زندگانى امام حسين(ع)،در سال 1347 ترجمه و تفسير قرآن كريم را در چهار جلد منتشر ساخت.البته انديشه و نيت اين كار بزرگ را از مدتها پيش يعنى از سال 1312 داشت و چند سورۀ كوچك را ترجمه كرده بود.براى معرفى اين ترجمه و تفسير بهتر است مطالب خود نويسنده را در اينجا بياوريم: | دو سال پس از انتشار زندگانى امام حسين(ع)،در سال 1347 ترجمه و تفسير قرآن كريم را در چهار جلد منتشر ساخت.البته انديشه و نيت اين كار بزرگ را از مدتها پيش يعنى از سال 1312 داشت و چند سورۀ كوچك را ترجمه كرده بود.براى معرفى اين ترجمه و تفسير بهتر است مطالب خود نويسنده را در اينجا بياوريم: | ||
«ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمهيى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مىخواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيههاى درخشان | «ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمهيى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مىخواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيههاى درخشان قرآن، آن سبك مخصوص و بسيار درخشندهيى كه دارد،در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مىخواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژههاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مىخواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مىدهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمههاى قرآن اين است كه اين ترجمهها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جملههاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانستهاند عبارات و آيههاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عدهيى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمىخواستند و يا نمىتوانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمهها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مىنمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن نبود، بلكه معناى قرآن بود». | ||
در سالهاى آخر به تصحيح ترجمه و تفسير قرآن كريم مىپرداخت و در نظر داشت جلد ديگرى بر آن بيافزايد و متون عرفانى در ارتباط با قرآن را معرفى كند. هم چنين نگارش كتابى دربارۀ زندگانى امام رضا (ع) را آغاز كرده بود. | در سالهاى آخر به تصحيح ترجمه و تفسير قرآن كريم مىپرداخت و در نظر داشت جلد ديگرى بر آن بيافزايد و متون عرفانى در ارتباط با قرآن را معرفى كند. هم چنين نگارش كتابى دربارۀ زندگانى امام رضا (ع) را آغاز كرده بود. | ||
ویرایش