أبجد العلوم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ا«' به 'ا «') |
جز (جایگزینی متن - 'م«' به 'م «') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
جزء اول | جزء اول | ||
اين جزء، به | اين جزء، به نام «الوشى المرقوم»، نامگذارى شده است. در قسم اول، به مباحثى مانند ماهيت علم، تقسيم علم، مسائل، غايت، اجزاء، مراتب و شرف علوم و نيز آداب متعلم و معلم و حالت علماء پرداخته شده است. شيوه نگارش نويسنده، بدينگونه است كه نظرات مختلف لغويون، حكما و حتى متصوفه را پيرامون مطالب ذكر مىكند. | ||
او در ماهيت علم، به 17 قول، در مسئله اشاره كرده و تأكيد مىكند كه نظرات ديگرى نيز وجود دارد كه ذكر آنها كلام را به درازا مىكشاند. او، معتقد است كه فراگيرى علم لذاته و لغيره داراى ارزش است؛ لذتى روحانى است كه لذتى فوق آن وجود ندارد و خود وسيلهاى براى دستيابى به لذات اخروى و سعادت ابدى است. از مطالب خواندنى اين بخش، شيوههاى آموزش قرآن كريم در بلاد مختلف مغرب، اندلس و آفريقاست كه در برخى تنها بر تعليم قرآن تأكيد مىشود و در بعضى، قرآن و حديث را با هم آموزش مىدهند. | او در ماهيت علم، به 17 قول، در مسئله اشاره كرده و تأكيد مىكند كه نظرات ديگرى نيز وجود دارد كه ذكر آنها كلام را به درازا مىكشاند. او، معتقد است كه فراگيرى علم لذاته و لغيره داراى ارزش است؛ لذتى روحانى است كه لذتى فوق آن وجود ندارد و خود وسيلهاى براى دستيابى به لذات اخروى و سعادت ابدى است. از مطالب خواندنى اين بخش، شيوههاى آموزش قرآن كريم در بلاد مختلف مغرب، اندلس و آفريقاست كه در برخى تنها بر تعليم قرآن تأكيد مىشود و در بعضى، قرآن و حديث را با هم آموزش مىدهند. |
نسخهٔ ۲۴ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۷
نام کتاب | أبجد العلوم |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | شمسالدین، احمد (حاشيه نويس)
صدیقحسنخان، محمدصدیق (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | ًQ 127 /ک5ص4 |
موضوع | علوم - تاریخ
علوم اسلامی - سرگذشت نامه علوم اسلامی - کتاب شناسی |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1420 هـ.ق یا 1999 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10142AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
ابجد العلوم، تأليف صديق بن حسن خان قنوجى(متوفى 1307ق)، از علماى سنى هند است. اين اثر، موسوعهاى به زبان عربى، مشتمل بر معرفى علوم و فنون مختلف و شرح حال بزرگان و علماى هر رشته است. مطالب در سه جزء تدوين شده است كه هر جزء در يك مجلد به چاپ رسيده است.
ساختار
هر يك از اجزاء، داراى مقدمه جداگانهاى و ساختار ويژهاى است:
جزء اول، به شش باب و هر باب، به تناسب مطالب به فصولى تقسيم شده است. هر فصل نيز متشكل از بخشهايى است كه با عناوين مختلف «الإعلام»، «الافهام»، «الإفصاح»، «التلويح»، «الاشاره»، «التشريح»، «المنظر» و... نامگذارى شده است. در جزء دوم، علوم و فنون مختلف، به ترتيب حروف الفبا دستهبندى و شرح شده است. در جزء آخر، دانشمندان، ابتدا به لحاظ نوع علم و سپس به جهت سرزمين، تفكيك و معرفى شدهاند.
گزارش محتوا
جزء اول
اين جزء، به نام «الوشى المرقوم»، نامگذارى شده است. در قسم اول، به مباحثى مانند ماهيت علم، تقسيم علم، مسائل، غايت، اجزاء، مراتب و شرف علوم و نيز آداب متعلم و معلم و حالت علماء پرداخته شده است. شيوه نگارش نويسنده، بدينگونه است كه نظرات مختلف لغويون، حكما و حتى متصوفه را پيرامون مطالب ذكر مىكند.
او در ماهيت علم، به 17 قول، در مسئله اشاره كرده و تأكيد مىكند كه نظرات ديگرى نيز وجود دارد كه ذكر آنها كلام را به درازا مىكشاند. او، معتقد است كه فراگيرى علم لذاته و لغيره داراى ارزش است؛ لذتى روحانى است كه لذتى فوق آن وجود ندارد و خود وسيلهاى براى دستيابى به لذات اخروى و سعادت ابدى است. از مطالب خواندنى اين بخش، شيوههاى آموزش قرآن كريم در بلاد مختلف مغرب، اندلس و آفريقاست كه در برخى تنها بر تعليم قرآن تأكيد مىشود و در بعضى، قرآن و حديث را با هم آموزش مىدهند.
قنوجى، منشأ تعليم و تعلم را نياز طبيعى بشر مىداند. او، سپس به بيان تاريخچه خط و کتابت پرداخته و حكمت انزال كتب آسمانى و اقسام مردم به حسب مذاهب و اديان مختلف را مورد بررسى قرار مىدهد.
پيشرفت علوم پس از اسلام، از مطالبى است كه با تقسيمبندى مناسبى ارائه شده است.
نويسنده، در ادامه، به اين نكته اشاره مىكند كه بيشتر علماى امت اسلامى در علوم شرعى و عقلى از عجم بودهاند.
قابل ذكر است كه بسيارى از مطالب اين جزء، مانند تقسيمات علوم عقلى و انقسام كلام به نظم و نثر از مقدمه ابن خلدون نقل شده است و بهعنوان يك منبع اصلى به شمار مىرود.
جزء دوم
اين جزء، «السحاب المركوم الممطر»، به معناى ابرهاى متراكم بارنده، ناميده شده است. در اين جزء، از علوم و فنون مختلف به اجمال و يا تفصيل سخن رفته است. اولين علمى كه از آن سخن به ميان آمده است، علم أبعاد است. در اين علم، از ابعاد ستارگان نسبت به مركز عالم و مقدار جرم آنها بحث شده است. گزارشى كه قنوجى از ديدگاه و نحوه برخورد مردم نسبت با اينگونه علوم مىدهد، قابل توجه است؛ مردم، دانشمندان اين علوم را دروغگو خطاب مىكردند و اين به دليل عدم اطلاع از علوم رياضى و هندسى بوده است. در اين بخش، علاوه بر علوم معروفى مانند اخلاق، اصول فقه، اعراب قرآن، انساب، تاريخ، دراية الحديث، بلاغت، صرف، نحو، طب، موسيقى، كلام، رجال، هندسه، هيئت و... به علوم فراوانى اشاره شده است كه اكنون بهعنوان علم و يا فن، شناخته نمىشوند و كمتر كسى در صدد فراگيرى آنها برمىآيد. از جمله اين علوم، «الاخفاء» يا «الخفاء» است كه شخص، خود را با ادعيه و عزائم، نزد حاضرين مخفى كند، بهگونهاى كه او آنها را ببيند، اما آنها او را نبينند. اصطرلاب از ديگر علوم نجومى است كه نظرات مختلف پيرامون آن ذكر شده است.
برخى از علوم، داراى اسامى متعدد بوده است كه يكى از آنها در خاطرهها مانده است؛ مثلاً«منطق» به «ميزان» نيز ناميده مىشده است.
لازم به ذكر است كه برخى از علوم غير شرعى، مانند رقص و سحر نيز ذكر شده است.
آخرين مطلب اين جزء، علم روز و شب با موضوع زمان است.
جزء سوم
نامى كه نويسنده براى اين جزء برگزيده، «الرحيق المختوم» است كه در آن، شرح حال بزرگان علوم ادبى، تاريخ، حكمت، منطق، جدل، طب، فقه، نجوم و... را ذكر كرده است.
اولين علمى كه مادر ساير علوم به شمار مىرود و همه به آن نيازمندند، علم لغت است. خليل بن احمد بصرى، صاحب کتاب «العين» و استاد سيبويه، اولين كسى است كه علم عروض را پايهگذارى كرد و پانزده بحر را استخراج نمود. پس از او، علماى بسيارى در صدد تكميل اين علم برآمدند كه در ميان اسامى ذكر شده، نام ابوالحسين رازى قزوينى، ابونصر فارابى و ابن اثير جزرى مىدرخشد. ابن اثير، اولين فردى است كه در ذكر علماى انشاء و ادب نيز از او به نيكى ياد شده است. سيد مرتضى، از ديگر دانشمندانى است كه از وى، بهعنوان امام در علم و ادب و شعر ياد شده است.
قنوجى، معتقد است كه علما بر اين مطلب اجماع دارند كه در شعراى مسلمان، مثل اين سه نفر: جرير، فرزدق و أخطل، نيامده است. زمانى كه خبر مرگ فرزدق به جرير رسيد، گريست و گفت به خدا سوگند مىدانم كه پس از او زياد زنده نمىمانم. در اين بخش، در ذيل شرح حال برخى از شعراء، به ابياتى از آنها نيز اشاره شده است.
بر خلاف برخى از ابواب، مانند تاريخ كه مفصل به آن پرداخته شده است، در باره علماى حكمت، به چند سطر بسنده شده است و از فارابى، ابن سينا، فخر رازى و خواجه نصير طوسى بهعنوان طلايهداران اين عرصه ياد شده است.
انصاف آن است كه قنوجى در ذكر علماى علوم مختلف، به انصاف برخورد كرده، اما در مورد علماى فقه، به ذكر علماى مذاهب چهارگانه اهل سنت اكتفا كرده و ذكرى از علماى فقه شيعى كه آثار عظيم و گرانسنگى را تأليف كردهاند، نشده است و اين شيوه، با روحيه تحقيق سازگار نيست.
آنچه در انتهاى اين نوشتار آمده است، ذكر علماى يمن، هند و قنوج و شرح حال قنوجى به قلم خودش و نيز يك خاتمه است كه عمده مطالبش در باره تصحيح کتاب مىباشد.
وضعيت کتاب
پاورقى و فهارس کتاب، توسط احمد شمس الدين به انجام رسيده است. بيشتر پاورقىها در معرفى منابع و اعلام است. فهرست مطالب، در انتهاى هر يك از مجلدات و فهارس زير در پايان جلد سوم ذكر شده است:
1. آيات قرآنى؛
2. احاديث نبوى؛
3. اشعار؛
4. اعلام؛
5. كتب و مصنفات.
منابع
مقدمه و متن کتاب.