أدب النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR14089J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴۳: خط ۴۳:




    «أدب النفس» اثر اخلاقى ابوعبدالله محمد بن على حكيم ترمذى (متوفى 320ق) به زبان عربى است كه توسط احمد عبدالرحيم السايح مورد تحقيق قرار گرفته است.
    '''أدب النفس''' اثر اخلاقى [[ابوعبدالله محمد بن على حكيم ترمذى]] (متوفى 320ق) به زبان عربى است كه توسط احمد عبدالرحيم السايح مورد تحقيق قرار گرفته است.


    نويسنده از قدماى صوفيه به شمار مى‌رود (الثقافة، ص22) و كتاب او از منابع مهم تصوف مى‌باشد (همان، ص23).
    نويسنده از قدماى صوفيه به شمار مى‌رود (الثقافة، ص22) و كتاب او از منابع مهم تصوف مى‌باشد (همان، ص23).
    خط ۵۷: خط ۵۷:




    مؤلف در بخش اول كتاب -كه ظاهراً مقدمه مؤلف مى‌باشد- به انگيزه و هدف خلقت اشاره كرده و چنين گفته كه خداوند براى نمايان كردن ربوبيت خويش و نيز نشان دادن قدرت و تدبيرش و همچنين به‌خاطر اينكه مخلوقات از طريق قلب و زبان او را ياد كنند، مخلوقات را به‌وجود آورده است (ر.ك: متن كتاب، ص11).
    مؤلف در بخش اول كتاب -كه ظاهراً مقدمه مؤلف مى‌باشد- به انگيزه و هدف خلقت اشاره كرده و چنين گفته كه خداوند براى نمايان كردن ربوبيت خويش و نيز نشان دادن قدرت و تدبيرش و همچنين به‌خاطر اينكه مخلوقات از طريق قلب و زبان او را ياد كنند، مخلوقات را به‌وجود آورده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ص11</ref>.


    نويسنده يادآور مى‌شود كه انسان‌ها بايد هميشه به ياد خداوند باشند و ياد خداوند را بر همه چيز از جمله بر اعمال نيكو مقدم بدارند (همان، ص12).
    نويسنده يادآور مى‌شود كه انسان‌ها بايد هميشه به ياد خداوند باشند و ياد خداوند را بر همه چيز از جمله بر اعمال نيكو مقدم بدارند <ref>همان، ص12</ref>.


    مؤلف در اين بخش به جايگاه قلب و تفويض امور به دست خدا و نيز توكل و معناى آن نيز پرداخته است.
    مؤلف در اين بخش به جايگاه قلب و تفويض امور به دست خدا و نيز توكل و معناى آن نيز پرداخته است.


    مؤلف در بخش ديگرى از كتابش به معناى لغوى و اصطلاحى «رياضة النفس» پرداخته است و گفته كه «رياض» مشتق از «رض‌ض» به معناى شكستن «كسر» مى‌باشد. و مى‌گويد وقتى نفس از عادات پليد دور شد و به يقين رسيد و شيرينى لقاء خداوند را چشيد ديگربار به سمت شهوات كشيده نمى‌شود (همان ص34-35).
    مؤلف در بخش ديگرى از كتابش به معناى لغوى و اصطلاحى «رياضة النفس» پرداخته است و گفته كه «رياض» مشتق از «رض‌ض» به معناى شكستن «كسر» مى‌باشد. و مى‌گويد وقتى نفس از عادات پليد دور شد و به يقين رسيد و شيرينى لقاء خداوند را چشيد ديگربار به سمت شهوات كشيده نمى‌شود <ref>همان ص34-35</ref>.


    در بخش يقين كتاب با اين سؤال مواجه مى‌شويم كه يقين چگونه حاصل مى‌شود؟ مولف خود چنين جواب مى‌دهد كه يقين با پاكى و طهارت قلب ايجاد مى‌شود، و اما طهارت قلب چيست؟ ايشان مى‌گويد طهارت قلب يعنى ترك هر آن‌چيزى كه باعث اضطراب در قلب و آشفتگى آن مى‌شود. خواه آن‌چيز امرى بزرگ و خواه كوچك باشد. و بايد قلب را از شهوات و آن‌چيزهايى كه به شهوات مربوط مى‌شود دور نگه داشت. و نتيجه اين عمل، پاك كردن و صيقل دادن قلب است (همان ص36).
    در بخش يقين كتاب با اين سؤال مواجه مى‌شويم كه يقين چگونه حاصل مى‌شود؟ مولف خود چنين جواب مى‌دهد كه يقين با پاكى و طهارت قلب ايجاد مى‌شود، و اما طهارت قلب چيست؟ ايشان مى‌گويد طهارت قلب يعنى ترك هر آن‌چيزى كه باعث اضطراب در قلب و آشفتگى آن مى‌شود. خواه آن‌چيز امرى بزرگ و خواه كوچك باشد. و بايد قلب را از شهوات و آن‌چيزهايى كه به شهوات مربوط مى‌شود دور نگه داشت. و نتيجه اين عمل، پاك كردن و صيقل دادن قلب است <ref>همان ص36</ref>.


    در بخش بعدى كتاب در توضيح «صفت قلب» به چگونگى قرار گرفتن قلب در بدن به‌صورت مختصر اشاره مى كند و بين «قلب» و «صدر» فرق مى‌گذارد. سپس مى‌گويد كه قلب داراى دو چشم و دو گوش و يك در است و خانه‌اش نيز «صدر» مى‌باشد (همان ص52).
    در بخش بعدى كتاب در توضيح «صفت قلب» به چگونگى قرار گرفتن قلب در بدن به‌صورت مختصر اشاره مى كند و بين «قلب» و «صدر» فرق مى‌گذارد. سپس مى‌گويد كه قلب داراى دو چشم و دو گوش و يك در است و خانه‌اش نيز «صدر» مى‌باشد <ref>همان ص52</ref>.


    ايشان در اين بخش اصطلاحاتى همچون «صدر»، «فؤاد»، «نور» را مطرح مى‌كند و توضيحاتى دراين‌باره مى‌دهد (همان ص53).
    ايشان در اين بخش اصطلاحاتى همچون «صدر»، «فؤاد»، «نور» را مطرح مى‌كند و توضيحاتى دراين‌باره مى‌دهد <ref>همان ص53</ref>.


    وى در اين بخش از كتاب نور خداوند را چنين در قلب به تصوير مى‌كشد: نور زمانى كه از قلب خارج مى‌شود در «صدر» طلوع مى‌كند و باعث مى‌شود كه چشم‌هاى «فؤاد» با اين نور روشن شود (همان ص53).
    وى در اين بخش از كتاب نور خداوند را چنين در قلب به تصوير مى‌كشد: نور زمانى كه از قلب خارج مى‌شود در «صدر» طلوع مى‌كند و باعث مى‌شود كه چشم‌هاى «فؤاد» با اين نور روشن شود <ref>همان ص53</ref>.


    در ادامه به بيمارى‌هاى قلبى چون حسد، ريا، فخر و ... اشاره مى‌كند و دليل آن را بزرگ شمردن دنيا دانسته و براى از بين بردن اين بيمارى‌ها چاره‌اى جز رياضت نفس نمى‌داند (همان ص65-66).
    در ادامه به بيمارى‌هاى قلبى چون حسد، ريا، فخر و ... اشاره مى‌كند و دليل آن را بزرگ شمردن دنيا دانسته و براى از بين بردن اين بيمارى‌ها چاره‌اى جز رياضت نفس نمى‌داند <ref>همان ص65-66</ref>.


    مؤلف بعد از اين قسمت (توضيح صفات قلب)، صفات عارف را برمى‌شمرد و ضمن توضيحاتى نسبتاً طولانى بايدها و نبايدهايى كه شايسته هست كه يك انسان موقن آنرا انجام دهد يا ترك كند توضيح مى‌دهد (همان ص72 الى 104).
    مؤلف بعد از اين قسمت (توضيح صفات قلب)، صفات عارف را برمى‌شمرد و ضمن توضيحاتى نسبتاً طولانى بايدها و نبايدهايى كه شايسته هست كه يك انسان موقن آنرا انجام دهد يا ترك كند توضيح مى‌دهد <ref>همان ص72 الى 104</ref>.


    ترمذى قائل است كه وقتى نور هدايت بر قلب شخص وارد شود، غفلت از او دور شده و شك و شرك از آن قلب مى‌رود و جاى غفلت، آگاهى و جاى شك، يقين و جاى شرك، اخلاص مى‌نشيند (همان ص86).
    ترمذى قائل است كه وقتى نور هدايت بر قلب شخص وارد شود، غفلت از او دور شده و شك و شرك از آن قلب مى‌رود و جاى غفلت، آگاهى و جاى شك، يقين و جاى شرك، اخلاص مى‌نشيند <ref>همان ص86</ref>.


    چهار بخش پايانى كتاب درباره «نصرت و يارى»، «مجاهده»، «هوا و هوس» و «نتيجه هوا و هوس» است. ايشان هر كدام از بخشها را با مطرح كردن يك سؤال و پاسخ به آن مطرح مى‌كند. اين چهار بخش از بخش‌هاى موجز كتاب به شمار مى‌رود.
    چهار بخش پايانى كتاب درباره «نصرت و يارى»، «مجاهده»، «هوا و هوس» و «نتيجه هوا و هوس» است. ايشان هر كدام از بخشها را با مطرح كردن يك سؤال و پاسخ به آن مطرح مى‌كند. اين چهار بخش از بخش‌هاى موجز كتاب به شمار مى‌رود.


    مؤلف در بخش نصرت مى‌نويسد: وقتى بنده‌اى در نهايت قدرت با هواى نفس به مجاهده مى‌پردازد، خداوند با نشان دادن راهش به كمك او مى‌آيد؛ به‌گونه‌اى كه راهى از قلبش به‌سوى خدا باز مى‌شود تا اينكه اين راه تبديل به چشم قلب «عين القلب» مى‌شود و با آن خداوند را مى‌بيند (همان ص104).
    مؤلف در بخش نصرت مى‌نويسد: وقتى بنده‌اى در نهايت قدرت با هواى نفس به مجاهده مى‌پردازد، خداوند با نشان دادن راهش به كمك او مى‌آيد؛ به‌گونه‌اى كه راهى از قلبش به‌سوى خدا باز مى‌شود تا اينكه اين راه تبديل به چشم قلب «عين القلب» مى‌شود و با آن خداوند را مى‌بيند <ref>همان ص104</ref>.


    مؤلف در بخش مجاهده، جهاد با نفس را به جهاد با دشمن تشبيه كرده و متذكر شده كه كسى كه با تمام قوا به جنگ با دشمن مى‌رود يقيناً پيروز است (همان ص107 و 108).
    مؤلف در بخش مجاهده، جهاد با نفس را به جهاد با دشمن تشبيه كرده و متذكر شده كه كسى كه با تمام قوا به جنگ با دشمن مى‌رود يقيناً پيروز است <ref>همان ص107 و 108</ref>.


    ايشان در بخش پايانى كتابش مى‌گويد كه وقتى كسى مبتلا به هواى نفس مى‌شود يا مانند فرعون مى‌شود كه خود را خدا مى‌خواند و يا مانند نمرود كه مى‌خواهد با خداوند مبارزه كند (همان ص117 و 118).
    ايشان در بخش پايانى كتابش مى‌گويد كه وقتى كسى مبتلا به هواى نفس مى‌شود يا مانند فرعون مى‌شود كه خود را خدا مى‌خواند و يا مانند نمرود كه مى‌خواهد با خداوند مبارزه كند <ref>همان ص117 و 118</ref>.


    مولف در پايان مى گويد كه انسانهاى پيروز در مبارزه با هواى نفس به دو گروه تقسيم مى شود؛ هر چند به سه گروه اشاره مى‌كند (همان ص119).
    مولف در پايان مى گويد كه انسانهاى پيروز در مبارزه با هواى نفس به دو گروه تقسيم مى شود؛ هر چند به سه گروه اشاره مى‌كند <ref>همان ص119</ref>.


    لازم به ذكر است كه:
    لازم به ذكر است كه:


    1. ايشان در اثبات مدعى خود به وفور از آيات (همان، ص11، 13، 19، 20 و...) و روايات (همان، ص12، 28، 37 و...) استمداد طلبيده است.
    1. ايشان در اثبات مدعى خود به وفور از آيات <ref>همان، ص11، 13، 19، 20 و...</ref> و روايات <ref>همان، ص12، 28، 37 و...</ref> استمداد طلبيده است.


    2. مؤلف در ترجمه برخى از لغات نيز به منابع لغت مراجعه كرده است؛ مثلاً در آيه ''' «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» '''(ذارايات: 56) گفته است كه منظور از «ليعبدون»، «ليوحدون» است و همين‌طور در آيه «اياك نعبد» يعنى «نوحد» است (همان، ص12، 34 و 52).
    2. مؤلف در ترجمه برخى از لغات نيز به منابع لغت مراجعه كرده است؛ مثلاً در آيه ''' «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» '''<ref>ذارايات: 56</ref> گفته است كه منظور از «ليعبدون»، «ليوحدون» است و همين‌طور در آيه «اياك نعبد» يعنى «نوحد» است <ref>همان، ص12، 34 و 52</ref>.


    3. برخى مدعى هستند كه نظرات ترمذى در اين كتاب برگرفته از تفكرات افلاطون مى‌باشد و مولف اثرپذيرى زيادى از فلاسفه‌اى چون افلاطون داشته است (الثقافة، ص23). و مى‌گويند كه چگونگى به تصوير كشيدن قلب (متن كتاب، ص52) در كتاب مى‌تواند برگرفته از نظرات «غار افلاطون» باشد (الثقافة، ص24).
    3. برخى مدعى هستند كه نظرات ترمذى در اين كتاب برگرفته از تفكرات افلاطون مى‌باشد و مولف اثرپذيرى زيادى از فلاسفه‌اى چون افلاطون داشته است <ref>الثقافة، ص23</ref>. و مى‌گويند كه چگونگى به تصوير كشيدن قلب (متن كتاب، ص52</ref> در كتاب مى‌تواند برگرفته از نظرات «غار افلاطون» باشد <ref>الثقافة، ص24</ref>.


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==
    خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
    محقق، فهرست محتويات را به همراه مصادر و مراجع كتاب در پايان كتاب آورده است.
    محقق، فهرست محتويات را به همراه مصادر و مراجع كتاب در پايان كتاب آورده است.


    پاورقى‌هاى كتاب بيشتر به درج ارجاعات اختصاص يافته و مواردى نيز به اختلاف نسخ (متن كتاب، ص18، 21 و 32) اشاره شده است. محقق در توضيح لغات، از لغت‌نامه‌هاى همچون لسان‌العرب، و اساس‌البلاغة (همان، ص24، 25، 36 و 38) بهره برده است. ايشان در برخى از موارد، بدون تكيه بر لغت‌نامه، لغات را ترجمه نموده است (همان، ص35 و 61) همچنين در برخى موارد در پاورقى‌ها به بررسى سند روايات (همان، ص36، 50 و 68) از حيث صحت و سقم پرداخته است.
    پاورقى‌هاى كتاب بيشتر به درج ارجاعات اختصاص يافته و مواردى نيز به اختلاف نسخ <ref>متن كتاب، ص18، 21 و 32</ref> اشاره شده است. محقق در توضيح لغات، از لغت‌نامه‌هاى همچون لسان‌العرب، و اساس‌البلاغة <ref>همان، ص24، 25، 36 و 38</ref> بهره برده است. ايشان در برخى از موارد، بدون تكيه بر لغت‌نامه، لغات را ترجمه نموده است <ref>همان، ص35 و 61</ref> همچنين در برخى موارد در پاورقى‌ها به بررسى سند روايات <ref>همان، ص36، 50 و 68</ref> از حيث صحت و سقم پرداخته است.


    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==
    خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
    [[رده:اخلاق اسلامی]]
    [[رده:اخلاق اسلامی]]
    [[رده:مباحث خاص اخلاق اسلامی]]
    [[رده:مباحث خاص اخلاق اسلامی]]

    نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۹

    أدب النفس
    نام کتاب أدب النفس
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان حکیم ترمذی، محمد بن علی (نويسنده)

    سایح، احمد عبدالرحیم (مصحح)

    زبان عربی
    کد کنگره ‏‎‏BP‎‏ ‎‏250‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏8‎‏الف‎‏4
    موضوع اخلاق اسلامی

    خود سازی (اسلام)

    ناشر الدار المصرية اللبنانية
    مکان نشر قاهره - مصر
    سال نشر 1413 هـ.ق
    کد اتوماسیون 14089


    معرفى اجمالى

    أدب النفس اثر اخلاقى ابوعبدالله محمد بن على حكيم ترمذى (متوفى 320ق) به زبان عربى است كه توسط احمد عبدالرحيم السايح مورد تحقيق قرار گرفته است.

    نويسنده از قدماى صوفيه به شمار مى‌رود (الثقافة، ص22) و كتاب او از منابع مهم تصوف مى‌باشد (همان، ص23).

    ساختار

    كتاب حاضر، مشتمل بر مقدمه محقق و متن اصلى است كه در ذيل نه عنوان مطرح شده است.

    روش مولف در اين كتاب به‌صورت سؤال و جواب مى‌باشد؛ به‌گونه‌اى كه در ابتداى هر بخش يك سؤال مطرح مى‌كند و به دنبال آن جواب را متذكر مى‌شود.

    گزارش محتوا

    مؤلف در بخش اول كتاب -كه ظاهراً مقدمه مؤلف مى‌باشد- به انگيزه و هدف خلقت اشاره كرده و چنين گفته كه خداوند براى نمايان كردن ربوبيت خويش و نيز نشان دادن قدرت و تدبيرش و همچنين به‌خاطر اينكه مخلوقات از طريق قلب و زبان او را ياد كنند، مخلوقات را به‌وجود آورده است [۱].

    نويسنده يادآور مى‌شود كه انسان‌ها بايد هميشه به ياد خداوند باشند و ياد خداوند را بر همه چيز از جمله بر اعمال نيكو مقدم بدارند [۲].

    مؤلف در اين بخش به جايگاه قلب و تفويض امور به دست خدا و نيز توكل و معناى آن نيز پرداخته است.

    مؤلف در بخش ديگرى از كتابش به معناى لغوى و اصطلاحى «رياضة النفس» پرداخته است و گفته كه «رياض» مشتق از «رض‌ض» به معناى شكستن «كسر» مى‌باشد. و مى‌گويد وقتى نفس از عادات پليد دور شد و به يقين رسيد و شيرينى لقاء خداوند را چشيد ديگربار به سمت شهوات كشيده نمى‌شود [۳].

    در بخش يقين كتاب با اين سؤال مواجه مى‌شويم كه يقين چگونه حاصل مى‌شود؟ مولف خود چنين جواب مى‌دهد كه يقين با پاكى و طهارت قلب ايجاد مى‌شود، و اما طهارت قلب چيست؟ ايشان مى‌گويد طهارت قلب يعنى ترك هر آن‌چيزى كه باعث اضطراب در قلب و آشفتگى آن مى‌شود. خواه آن‌چيز امرى بزرگ و خواه كوچك باشد. و بايد قلب را از شهوات و آن‌چيزهايى كه به شهوات مربوط مى‌شود دور نگه داشت. و نتيجه اين عمل، پاك كردن و صيقل دادن قلب است [۴].

    در بخش بعدى كتاب در توضيح «صفت قلب» به چگونگى قرار گرفتن قلب در بدن به‌صورت مختصر اشاره مى كند و بين «قلب» و «صدر» فرق مى‌گذارد. سپس مى‌گويد كه قلب داراى دو چشم و دو گوش و يك در است و خانه‌اش نيز «صدر» مى‌باشد [۵].

    ايشان در اين بخش اصطلاحاتى همچون «صدر»، «فؤاد»، «نور» را مطرح مى‌كند و توضيحاتى دراين‌باره مى‌دهد [۶].

    وى در اين بخش از كتاب نور خداوند را چنين در قلب به تصوير مى‌كشد: نور زمانى كه از قلب خارج مى‌شود در «صدر» طلوع مى‌كند و باعث مى‌شود كه چشم‌هاى «فؤاد» با اين نور روشن شود [۷].

    در ادامه به بيمارى‌هاى قلبى چون حسد، ريا، فخر و ... اشاره مى‌كند و دليل آن را بزرگ شمردن دنيا دانسته و براى از بين بردن اين بيمارى‌ها چاره‌اى جز رياضت نفس نمى‌داند [۸].

    مؤلف بعد از اين قسمت (توضيح صفات قلب)، صفات عارف را برمى‌شمرد و ضمن توضيحاتى نسبتاً طولانى بايدها و نبايدهايى كه شايسته هست كه يك انسان موقن آنرا انجام دهد يا ترك كند توضيح مى‌دهد [۹].

    ترمذى قائل است كه وقتى نور هدايت بر قلب شخص وارد شود، غفلت از او دور شده و شك و شرك از آن قلب مى‌رود و جاى غفلت، آگاهى و جاى شك، يقين و جاى شرك، اخلاص مى‌نشيند [۱۰].

    چهار بخش پايانى كتاب درباره «نصرت و يارى»، «مجاهده»، «هوا و هوس» و «نتيجه هوا و هوس» است. ايشان هر كدام از بخشها را با مطرح كردن يك سؤال و پاسخ به آن مطرح مى‌كند. اين چهار بخش از بخش‌هاى موجز كتاب به شمار مى‌رود.

    مؤلف در بخش نصرت مى‌نويسد: وقتى بنده‌اى در نهايت قدرت با هواى نفس به مجاهده مى‌پردازد، خداوند با نشان دادن راهش به كمك او مى‌آيد؛ به‌گونه‌اى كه راهى از قلبش به‌سوى خدا باز مى‌شود تا اينكه اين راه تبديل به چشم قلب «عين القلب» مى‌شود و با آن خداوند را مى‌بيند [۱۱].

    مؤلف در بخش مجاهده، جهاد با نفس را به جهاد با دشمن تشبيه كرده و متذكر شده كه كسى كه با تمام قوا به جنگ با دشمن مى‌رود يقيناً پيروز است [۱۲].

    ايشان در بخش پايانى كتابش مى‌گويد كه وقتى كسى مبتلا به هواى نفس مى‌شود يا مانند فرعون مى‌شود كه خود را خدا مى‌خواند و يا مانند نمرود كه مى‌خواهد با خداوند مبارزه كند [۱۳].

    مولف در پايان مى گويد كه انسانهاى پيروز در مبارزه با هواى نفس به دو گروه تقسيم مى شود؛ هر چند به سه گروه اشاره مى‌كند [۱۴].

    لازم به ذكر است كه:

    1. ايشان در اثبات مدعى خود به وفور از آيات [۱۵] و روايات [۱۶] استمداد طلبيده است.

    2. مؤلف در ترجمه برخى از لغات نيز به منابع لغت مراجعه كرده است؛ مثلاً در آيه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» [۱۷] گفته است كه منظور از «ليعبدون»، «ليوحدون» است و همين‌طور در آيه «اياك نعبد» يعنى «نوحد» است [۱۸].

    3. برخى مدعى هستند كه نظرات ترمذى در اين كتاب برگرفته از تفكرات افلاطون مى‌باشد و مولف اثرپذيرى زيادى از فلاسفه‌اى چون افلاطون داشته است [۱۹]. و مى‌گويند كه چگونگى به تصوير كشيدن قلب (متن كتاب، ص52</ref> در كتاب مى‌تواند برگرفته از نظرات «غار افلاطون» باشد [۲۰].

    وضعيت كتاب

    محقق، فهرست محتويات را به همراه مصادر و مراجع كتاب در پايان كتاب آورده است.

    پاورقى‌هاى كتاب بيشتر به درج ارجاعات اختصاص يافته و مواردى نيز به اختلاف نسخ [۲۱] اشاره شده است. محقق در توضيح لغات، از لغت‌نامه‌هاى همچون لسان‌العرب، و اساس‌البلاغة [۲۲] بهره برده است. ايشان در برخى از موارد، بدون تكيه بر لغت‌نامه، لغات را ترجمه نموده است [۲۳] همچنين در برخى موارد در پاورقى‌ها به بررسى سند روايات [۲۴] از حيث صحت و سقم پرداخته است.

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.

    2. مجلة الثقافة، 14 شعبان 1367، شماره 495، صفحات 22-24، برگرفته از پايگاه نورمگز به آدرس:

    http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/818581


    پیوندها

    مطالعه کتاب أدب النفس در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور

    1. ر.ك: متن كتاب، ص11
    2. همان، ص12
    3. همان ص34-35
    4. همان ص36
    5. همان ص52
    6. همان ص53
    7. همان ص53
    8. همان ص65-66
    9. همان ص72 الى 104
    10. همان ص86
    11. همان ص104
    12. همان ص107 و 108
    13. همان ص117 و 118
    14. همان ص119
    15. همان، ص11، 13، 19، 20 و...
    16. همان، ص12، 28، 37 و...
    17. ذارايات: 56
    18. همان، ص12، 34 و 52
    19. الثقافة، ص23
    20. الثقافة، ص24
    21. متن كتاب، ص18، 21 و 32
    22. همان، ص24، 25، 36 و 38
    23. همان، ص35 و 61
    24. همان، ص36، 50 و 68