مرزهای کرانمندی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'ه‌ای '
جز (جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'ی‌ها ')
جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'ه‌ای ')
خط ۲۶: خط ۲۶:
'''مرزهای کرانمندی''' نوشته‌ی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی که متأسّفانه در کتابخانه‌ی ملّی به خطا آن را در ذیل فق و حدود و حقوق اسلامی قید کرده‌اند. در واقع لفظ حدود الله که در متن با توجّه به آیات قرآنی مورد استفاده قرار گرفته کتابدار کتابخانه‌ی ملّی به خطا افتاده و تورّقی کافی و نظری وافی در متن نینداخته تا نظریات فلسفیِ آن را ببیند. برای این که معلوم شود کار از نوع فکر و فلسفه است کافی بود تورّقی سریع صورت بگیرد و یا فهرست مطالب و یا منابع را از نظر بگذراند. به هر حال این کتاب از جمله کتابهایی است که از سویی فلسفی است و از دیگر سو مربوط به انسان شناسی می‌شود، گرچه عنصر اپیستمولوژیک آن نیز بسیار قوی است.  
'''مرزهای کرانمندی''' نوشته‌ی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی که متأسّفانه در کتابخانه‌ی ملّی به خطا آن را در ذیل فق و حدود و حقوق اسلامی قید کرده‌اند. در واقع لفظ حدود الله که در متن با توجّه به آیات قرآنی مورد استفاده قرار گرفته کتابدار کتابخانه‌ی ملّی به خطا افتاده و تورّقی کافی و نظری وافی در متن نینداخته تا نظریات فلسفیِ آن را ببیند. برای این که معلوم شود کار از نوع فکر و فلسفه است کافی بود تورّقی سریع صورت بگیرد و یا فهرست مطالب و یا منابع را از نظر بگذراند. به هر حال این کتاب از جمله کتابهایی است که از سویی فلسفی است و از دیگر سو مربوط به انسان شناسی می‌شود، گرچه عنصر اپیستمولوژیک آن نیز بسیار قوی است.  


کتاب گرچه از مرز سخن گفته و تشابه صوری با مفهوم مرز برقرار می‌کند و حتّی از آن نیز می‌توان استفاده ای کاربردی کرد، با این حال مرزهای اندیشه را مدّ نظر قرار داده و بدان سو مایل است. و از کرانمند در برابر ناکرانمند یا بی کرانه دو مفهوم واجب و ممکن را تداعی می‌کند ولی بحث کتاب در این است که اگر انسان و عالم کرانمندند مرزهای کرانمندی کجاست و چگونه می‌توان آن مرزها را تشخیص داد و یا حدود آن را تعیین کرد. در عین حال بحث از عدول از کرانه‌ها و خروج از مرزها نیز در این حوزه مطرح می‌شود. به هر جهت کتابی است بکر با موضوعی نو و در عین حال با تحلیلی ویژه که منحصراً به نویسنده ربط پیدا می‌کند.
کتاب گرچه از مرز سخن گفته و تشابه صوری با مفهوم مرز برقرار می‌کند و حتّی از آن نیز می‌توان استفاده‌ای کاربردی کرد، با این حال مرزهای اندیشه را مدّ نظر قرار داده و بدان سو مایل است. و از کرانمند در برابر ناکرانمند یا بی کرانه دو مفهوم واجب و ممکن را تداعی می‌کند ولی بحث کتاب در این است که اگر انسان و عالم کرانمندند مرزهای کرانمندی کجاست و چگونه می‌توان آن مرزها را تشخیص داد و یا حدود آن را تعیین کرد. در عین حال بحث از عدول از کرانه‌ها و خروج از مرزها نیز در این حوزه مطرح می‌شود. به هر جهت کتابی است بکر با موضوعی نو و در عین حال با تحلیلی ویژه که منحصراً به نویسنده ربط پیدا می‌کند.


در همان ابتدای کتاب در بخش مقدّمه عنوانی وجود دارد به نام «متألّهان و فلاسفه»، همین عنوان می‌توانست سندنویس کتابخانه را روشن کند که موضوع کتاب را درست تشخیص بدهد. ضمن این که مقوله‌ی کرانمندی و ناکرانمندی امری است کاملاً عقلانی و فلسفی. این چیزی است که در طول کتاب می‌توان آن را یافت. برداشت و نقد از گفته‌های برخی از فلاسفه که در اینجا سخنان متألّه شهیر [[پل تیلیخ]] مد نظر است چیزی است که مؤلّف به آن متوجّه بوده و به نقد آن پرداخته است. چنانکه بیان شد این موضوع در فلسفه متأسّفانه اگر نگوییم بی سابقه لااقل می‌توانیم به کم سابقه بودنش اشاره کنیم. با این حساب مراد از مرزها، تمام آن چیزی است که معنا و مفهوم، عقل و فلسفه می‌توان در نظر آورد. هر چیزی که هست اعم از مادی و معنوی. و چیزی در عالم امکان نیست که نتوان برای آن مرز یا مرزهایی را لحاظ کرد. این اثر در پی تبیین مسئله‌ی مرزهای معنای و مفهومی است که به نظر توفیق خوبی یافته است.
در همان ابتدای کتاب در بخش مقدّمه عنوانی وجود دارد به نام «متألّهان و فلاسفه»، همین عنوان می‌توانست سندنویس کتابخانه را روشن کند که موضوع کتاب را درست تشخیص بدهد. ضمن این که مقوله‌ی کرانمندی و ناکرانمندی امری است کاملاً عقلانی و فلسفی. این چیزی است که در طول کتاب می‌توان آن را یافت. برداشت و نقد از گفته‌های برخی از فلاسفه که در اینجا سخنان متألّه شهیر [[پل تیلیخ]] مد نظر است چیزی است که مؤلّف به آن متوجّه بوده و به نقد آن پرداخته است. چنانکه بیان شد این موضوع در فلسفه متأسّفانه اگر نگوییم بی سابقه لااقل می‌توانیم به کم سابقه بودنش اشاره کنیم. با این حساب مراد از مرزها، تمام آن چیزی است که معنا و مفهوم، عقل و فلسفه می‌توان در نظر آورد. هر چیزی که هست اعم از مادی و معنوی. و چیزی در عالم امکان نیست که نتوان برای آن مرز یا مرزهایی را لحاظ کرد. این اثر در پی تبیین مسئله‌ی مرزهای معنای و مفهومی است که به نظر توفیق خوبی یافته است.
خط ۵۲: خط ۵۲:
آنچه که در صورت ظاهر از آیه‌ی نخست سوره‌ی طلاق در ابتدای بحث دیده می‌شود گر چه کاملاً دینی است و احیاناً فقها از آن حدود و احکام را استنباط می‌کنند، ولی واقع این است که دایره‌ی حدود بسیار گسترده‌تر از حدود ظاهری و فقهی است. طبیعت و جامعه، فرد و خانواده، روابط انسانی، هر چه که دیده می‌شود و یا دیده خواهد شد تابع حدود الهی است و چیزی یا کسی نیست که نام «موجود» داشته باشد و مشمول حدود و مرز نباشد. بحث حدود و نامحدود و یا کرانمند و ناکرانمند، کرانمندی و ناکرانمندی ما را به جهان و خدا ربط می‌دهد. خداوند حقیقتی ناکرانمند و نامحدود است، هر چند که این الفاظ نیز از آنجا که زائیده‌ی ذهن و عقل فلسفی انسان است برازنده‌ی حق نیست ولی در عین حال نشان از آن دارد که محدود و کرانمند نیست و این مصداقی است که باید به آن توجّه کرد.
آنچه که در صورت ظاهر از آیه‌ی نخست سوره‌ی طلاق در ابتدای بحث دیده می‌شود گر چه کاملاً دینی است و احیاناً فقها از آن حدود و احکام را استنباط می‌کنند، ولی واقع این است که دایره‌ی حدود بسیار گسترده‌تر از حدود ظاهری و فقهی است. طبیعت و جامعه، فرد و خانواده، روابط انسانی، هر چه که دیده می‌شود و یا دیده خواهد شد تابع حدود الهی است و چیزی یا کسی نیست که نام «موجود» داشته باشد و مشمول حدود و مرز نباشد. بحث حدود و نامحدود و یا کرانمند و ناکرانمند، کرانمندی و ناکرانمندی ما را به جهان و خدا ربط می‌دهد. خداوند حقیقتی ناکرانمند و نامحدود است، هر چند که این الفاظ نیز از آنجا که زائیده‌ی ذهن و عقل فلسفی انسان است برازنده‌ی حق نیست ولی در عین حال نشان از آن دارد که محدود و کرانمند نیست و این مصداقی است که باید به آن توجّه کرد.


در فصل مرزهای کرانمندی از انواع مرزها سخن می‌رود، طبیعی، اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی،  و در این کتاب چنین می‌گوید که همه چیز دارای مرز است، چه شناخته و چه ناشناس. نویسنده در بخشی از این مقوله سخن می‌گوید که چرا باید مرز باشد و یا اصلاً مرز از کجا پدیدار شده است. <ref>متن، ص 88</ref>. نویسنده اشاره ای قابل تأمّل دارد که: عمده آن است که انسان در هیچ حالی از مرزهای خود نمی‌تواند عبور کند. برای عبور کردن از خود، باید فرد به تمامیِ خود راه یافته باشد. این نکته‌ی بسیار مهم است. یعنی هر چه که تصوّر کنیم خواهی نخواهی در پنهانی‌ها در مرزهای ناشناخته و درونی وابسته هستیم و هرگز نمی‌توانیم از مرزهای عقلانی و معنوی عبور کنیم، گویی که ما تا هرجا که برویم همچنان داخل مرز عبور می‌کنیم و امکان عدول از مرز برای هیچ کس ممکن نیست.
در فصل مرزهای کرانمندی از انواع مرزها سخن می‌رود، طبیعی، اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی،  و در این کتاب چنین می‌گوید که همه چیز دارای مرز است، چه شناخته و چه ناشناس. نویسنده در بخشی از این مقوله سخن می‌گوید که چرا باید مرز باشد و یا اصلاً مرز از کجا پدیدار شده است. <ref>متن، ص 88</ref>. نویسنده اشاره‌ای قابل تأمّل دارد که: عمده آن است که انسان در هیچ حالی از مرزهای خود نمی‌تواند عبور کند. برای عبور کردن از خود، باید فرد به تمامیِ خود راه یافته باشد. این نکته‌ی بسیار مهم است. یعنی هر چه که تصوّر کنیم خواهی نخواهی در پنهانی‌ها در مرزهای ناشناخته و درونی وابسته هستیم و هرگز نمی‌توانیم از مرزهای عقلانی و معنوی عبور کنیم، گویی که ما تا هرجا که برویم همچنان داخل مرز عبور می‌کنیم و امکان عدول از مرز برای هیچ کس ممکن نیست.