نثر و شرح مثنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'براي' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه')
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
خط ۲۳: خط ۲۳:
| تعداد جلد =6
| تعداد جلد =6
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخوان همراه نور =02193
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =


خط ۳۷: خط ۳۸:
اين كتاب شاهكارى است كه قريحه بشريت براى اصلاح و تعديل اخلاق و ايجاد كمال نوع بشر به وجود آورده و روح و جسم، دين و دنيا و عواطف روحانى و تمايلات جسمانى را در خوانندگان توأماً رشد و نمو داده و از افراط و تفريط جلوگيرى مى‌كند و همين نظريه است كه نگارنده را وادار نموده كه اشعار اين كتاب بى‌نظير را به نثر ساده بنگارد<ref>نثر و شرح مثنوى مولانا جلال‌الدين محمد بلخى رومى، ج 1، مقدمه، ص الف</ref>
اين كتاب شاهكارى است كه قريحه بشريت براى اصلاح و تعديل اخلاق و ايجاد كمال نوع بشر به وجود آورده و روح و جسم، دين و دنيا و عواطف روحانى و تمايلات جسمانى را در خوانندگان توأماً رشد و نمو داده و از افراط و تفريط جلوگيرى مى‌كند و همين نظريه است كه نگارنده را وادار نموده كه اشعار اين كتاب بى‌نظير را به نثر ساده بنگارد<ref>نثر و شرح مثنوى مولانا جلال‌الدين محمد بلخى رومى، ج 1، مقدمه، ص الف</ref>


به نظر نویسنده، مولانا براى بيان مطالب عاليه عرفانى و اخلاقى در مثنوى خود، منتهاى استادى و فصاحت را به كار برده و مطالبى را كه حتى لغتى براى بيان آنها در ميان مردم وجود نداشته، با مثال و مثل و حكايت به‌طورى بيان كرده است كه براى مردم عادى قابل فهم شده، ولى چون در زمان مولانا لغات و اصطلاحاتى از زبان فارسى و تركى در زبان فارسى آن زمان مصطلح و رايج بوده كه اكنون متداول نيست و به‌علاوه شعر و ضرورت شعرى هم باعث اختصار و تقديم و تأخيرهايى شده كه فهميدن مقصود مولوى براى اهل اين زمان تا اندازه‌اى مشكل است؛ بنابراين، مؤلف اين اثر بر آن شده كه اشعار مثنوى را به نثر ساده رايج در اين عصر برگرداند به‌طورى كه هيچ لغت غير مأنوس و جمله مبهم در آن نباشد تا اهل اين زمان بتوانند استفاده بيشترى از مطالب آن بكنند.
به نظر نویسنده، مولانا براى بيان مطالب عاليه عرفانى و اخلاقى در مثنوى خود، منتهاى استادى و فصاحت را به كار برده و مطالبى را كه حتى لغتى براى بيان آنها در ميان مردم وجود نداشته، با مثال و مثل و حكايت به‌طورى بيان كرده است كه براى مردم عادى قابل فهم شده، ولى چون در زمان مولانا لغات و اصطلاحاتى از زبان فارسى و تركى در زبان فارسى آن زمان مصطلح و رايج بوده كه اكنون متداول نيست و به‌علاوه شعر و ضرورت شعرى هم باعث اختصار و تقديم و تأخيرهايى شده كه فهميدن مقصود مولوى براى اهل اين زمان تا اندازه‌اى مشكل است؛ بنابراین، مؤلف اين اثر بر آن شده كه اشعار مثنوى را به نثر ساده رايج در اين عصر برگرداند به‌طورى كه هيچ لغت غير مأنوس و جمله مبهم در آن نباشد تا اهل اين زمان بتوانند استفاده بيشترى از مطالب آن بكنند.


نویسنده، برگردان اشعار مثنوى مولوى به نثر فارسى روان را به ترتيب در تاريخ‌هاى آتى در تهران به پايان برده است:
نویسنده، برگردان اشعار مثنوى مولوى به نثر فارسى روان را به ترتيب در تاريخ‌هاى آتى در تهران به پايان برده است:
خط ۵۷: خط ۵۸:
نویسنده بر اين اعتقاد است كه مولوى در مباحث مربوط به عالَم مافوق طبيعت، از كشف و شهود بهره مى‌گيرد و قائل به ديدن و يافتن و رسيدن و شدن است و اگر از گل نام مى‌برد، عطر مطبوع آن را به شامه طرف مى‌رساند و اگر اسم دريا را مى‌برد، صداى امواج خروشانش به گوش مى‌رسد و آنچه را كه مى‌گويد، چنان در جلو چشم خواننده و شنونده مجسم مى‌كند و احساسات و عواطف انسانى را تحريك كرده و بيدار مى‌سازد كه گويى بيانش اعجازآميز است و در نتيجه استفاده از انديشه‌ها و اصطلاحات فلسفى حكماى الهى براى شرح ابيات مثنوى اشتباه است؛ زيرا مولوى مخالف فلسفه بوده و پاى استدلاليان را چوبين دانسته است.
نویسنده بر اين اعتقاد است كه مولوى در مباحث مربوط به عالَم مافوق طبيعت، از كشف و شهود بهره مى‌گيرد و قائل به ديدن و يافتن و رسيدن و شدن است و اگر از گل نام مى‌برد، عطر مطبوع آن را به شامه طرف مى‌رساند و اگر اسم دريا را مى‌برد، صداى امواج خروشانش به گوش مى‌رسد و آنچه را كه مى‌گويد، چنان در جلو چشم خواننده و شنونده مجسم مى‌كند و احساسات و عواطف انسانى را تحريك كرده و بيدار مى‌سازد كه گويى بيانش اعجازآميز است و در نتيجه استفاده از انديشه‌ها و اصطلاحات فلسفى حكماى الهى براى شرح ابيات مثنوى اشتباه است؛ زيرا مولوى مخالف فلسفه بوده و پاى استدلاليان را چوبين دانسته است.


او معتقد است كه مولوى براى براهين خشك و بى‌روح فلاسفه ارزشى قائل نيست و بنابراين تفسير كلمات او و تطبيق آن با اقوال حكما، تفسيرى است كه ما را به مقصود نمى‌رساند و صاحب آن به آن راضى نيست و بلكه از آن بيزار است<ref>همان، ج 1، مقدمه، ص ب</ref>
او معتقد است كه مولوى براى براهين خشك و بى‌روح فلاسفه ارزشى قائل نيست و بنابراین تفسير كلمات او و تطبيق آن با اقوال حكما، تفسيرى است كه ما را به مقصود نمى‌رساند و صاحب آن به آن راضى نيست و بلكه از آن بيزار است<ref>همان، ج 1، مقدمه، ص ب</ref>


همچنين مؤلف چون بر اين اعتقاد است كه تفسير اشعار مثنوى براى كسانى كه شخصيت معنوى و الهى نداشته و دست كم همانند اين مرد بزرگ (مولوى) نيستند، باعث انحراف از راه مقصود و يا پايين آوردن سطح مطالب عاليه خواهد بود، هدف خودش را شرح و تفسير اشعار مولوى قرار نداده و فقط در صدد ساده‌سازى و تبديل شعر به نثر روان برآمده و حتى كوشيده است كه عبارات نثر هم نزديك به عبارات اشعار باشد<ref>همان، ج 1، مقدمه، ص ب و ج</ref>
همچنين مؤلف چون بر اين اعتقاد است كه تفسير اشعار مثنوى براى كسانى كه شخصيت معنوى و الهى نداشته و دست كم همانند اين مرد بزرگ (مولوى) نيستند، باعث انحراف از راه مقصود و يا پايين آوردن سطح مطالب عاليه خواهد بود، هدف خودش را شرح و تفسير اشعار مولوى قرار نداده و فقط در صدد ساده‌سازى و تبديل شعر به نثر روان برآمده و حتى كوشيده است كه عبارات نثر هم نزديك به عبارات اشعار باشد<ref>همان، ج 1، مقدمه، ص ب و ج</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش