مجموعة من رسائل جابر بن حيان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎د' به 'ه‌د')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۰: خط ۵۰:
«كتاب الحدود»، رساله‌ای است حاوی مجموعه‌ای از تعاریف از علوم و دیگر‎ مفاهیم‎ علمی که جابر خود اهمیت و ارزش آن را خاطرنشان می‌سازد. در واقع‎ وی‎ نه‎تنها این مطلب را در مقدمه این‎ رساله‎ به‎ خواننده گوشزد می‌کند، بلکه در چندین جای‎ دیگر‎ این مجموعه نیز به آن تصریح می‌نماید<ref>ر.ک: خزائیلی نجف‎آبادی، محمدباقر، ص77</ref>.  
«كتاب الحدود»، رساله‌ای است حاوی مجموعه‌ای از تعاریف از علوم و دیگر‎ مفاهیم‎ علمی که جابر خود اهمیت و ارزش آن را خاطرنشان می‌سازد. در واقع‎ وی‎ نه‎تنها این مطلب را در مقدمه این‎ رساله‎ به‎ خواننده گوشزد می‌کند، بلکه در چندین جای‎ دیگر‎ این مجموعه نیز به آن تصریح می‌نماید<ref>ر.ک: خزائیلی نجف‎آبادی، محمدباقر، ص77</ref>.  


تعیین حدود‎ علوم‎ دنیوی‎ ظاهراً‎ آسان‎ است. این علم‎ مربوط‎ به صوری است که به‎وسیله عقل و نفس به‎ جهت جلب منفعت و دفع ضرر قبل از مرگ حاصل‎ می‌گردد‎. جابر‎ تصریح می‌کند که عقل و نفس به این دلیل در کنار هم ذکر شده‌اند که این تعریف، علم‎ به امور شهوانی را که به‎تنهایی مربوط به نفس است، از دسته‎بندی خارج می‌کند. به همین ترتیب رأی را نیز که خاص عقل در حالت استقلال از نفس است، در بر‎ نمی‌گیرد‎. سایر علوم دنیوی که در واقع مرتبط به وجوه مختلف ممکن فعالیت کیمیایی هستند، صرف‎ نظر از تمامی علوم دیگر بر اساس معیار کفایت طبقه‎بندی شده‌اند. علوم شریف، علومی هستند که‎ انسان‎ را در قوام یک زندگانی پررونق به‎طور کامل کفایت کرده و از تمامی مردم بی‌نیاز می‌گرداند. این علوم عبارتند از معارف ضروری برای کیمیاگری‎ که‎ جابر تحت این جداول، مجموعه‌ای‎ از‎ صنایع نسبتاً پیچیده و مؤثر را ذکر می‌کند که بر اساس همان معیار طبقه‎بندی شده‌اند<ref>رک: همان، ص79-78</ref>.  
تعیین حدود‎ علوم‎ دنیوی‎ ظاهراً‎ آسان‎ است. این علم‎ مربوط‎ به صوری است که به‌وسیله عقل و نفس به‎ جهت جلب منفعت و دفع ضرر قبل از مرگ حاصل‎ می‌گردد‎. جابر‎ تصریح می‌کند که عقل و نفس به این دلیل در کنار هم ذکر شده‌اند که این تعریف، علم‎ به امور شهوانی را که به‎تنهایی مربوط به نفس است، از دسته‎بندی خارج می‌کند. به همین ترتیب رأی را نیز که خاص عقل در حالت استقلال از نفس است، در بر‎ نمی‌گیرد‎. سایر علوم دنیوی که در واقع مرتبط به وجوه مختلف ممکن فعالیت کیمیایی هستند، صرف‎ نظر از تمامی علوم دیگر بر اساس معیار کفایت طبقه‎بندی شده‌اند. علوم شریف، علومی هستند که‎ انسان‎ را در قوام یک زندگانی پررونق به‎طور کامل کفایت کرده و از تمامی مردم بی‌نیاز می‌گرداند. این علوم عبارتند از معارف ضروری برای کیمیاگری‎ که‎ جابر تحت این جداول، مجموعه‌ای‎ از‎ صنایع نسبتاً پیچیده و مؤثر را ذکر می‌کند که بر اساس همان معیار طبقه‎بندی شده‌اند<ref>رک: همان، ص79-78</ref>.  


اما علوم وضیع ظاهراً شاخه‎های فعالیت آزمایشگاهی هستند که در‎ مقابل‎ کیمیا که شریف‎ترین حرفه‎ است‎، با نوعی تحقیر، «صنایع» خوانده شده است. در مجموع دون‎‎مرتبه بودن آنها به این جهت است که صرفاً منافع دنیوی محدود به این دنیای دنی را بر اساس فرایندهای معمولی تأمین‎ می‌کند‎ که با ثمره کیمیا فاصله زیادی دارد. اما علوم دینی در انتزاعی‌ترین مرتبه آنها به‎مثابه «صور فراهم‎آمده برای عقل ظاهر می‌شود (یتحلی بها العقل) که به‎کارگیری آنها، دستیابی به منفعت‎هایی‎ را‎ که پس‎ از مرگ به آنها چشم امید هست، میسر می‌گرداند». این عبارتی است که جابر به‎وسیله آن، اهمیت‎ اساسی علم دینی را متذکر می‌شود. وی سپس این علوم را‎ به‎ دو‎ حوزه علوم شرعی و علوم عقلی دسته‎بندی می‌کند. گروه اول در ظاهر دسته‌ای شناخته‎شده است، اما تعریفی که كتاب‎ الحدود به ‎دست می‌دهد، بسیار انتزاعی است که صریحاً به اسلام اشاره نمی‌کند: «این‎ علمی‎ است‎ که امکان می‌دهد که نافع‎ترین رفتارهای دینی و دنیوی شناخته شوند، به این جهت که یک‎ منفعت دنیوی می‌تواند پس از مرگ سودمند باشد». اما جابر در علوم شرعی،‎ تمایز معناداری قائل است‎ و دو‎ وجه ظاهر و باطن را در مقابل هم قرار می‌دهد. علم ظاهر، علم به قواعد عمومی امر کلی است که با طبیعت، عقول و نفوس طبیعی سازگار است. درحالی‎که وجه دوم علم، علل وجود این قواعد و اهداف خاص آنهاست که با عقول الهی سازگار می‎باشد<ref>ر.ک: همان، ص80-79</ref>.
اما علوم وضیع ظاهراً شاخه‎های فعالیت آزمایشگاهی هستند که در‎ مقابل‎ کیمیا که شریف‎ترین حرفه‎ است‎، با نوعی تحقیر، «صنایع» خوانده شده است. در مجموع دون‎‎مرتبه بودن آنها به این جهت است که صرفاً منافع دنیوی محدود به این دنیای دنی را بر اساس فرایندهای معمولی تأمین‎ می‌کند‎ که با ثمره کیمیا فاصله زیادی دارد. اما علوم دینی در انتزاعی‌ترین مرتبه آنها به‎مثابه «صور فراهم‎آمده برای عقل ظاهر می‌شود (یتحلی بها العقل) که به‎کارگیری آنها، دستیابی به منفعت‎هایی‎ را‎ که پس‎ از مرگ به آنها چشم امید هست، میسر می‌گرداند». این عبارتی است که جابر به‌وسیله آن، اهمیت‎ اساسی علم دینی را متذکر می‌شود. وی سپس این علوم را‎ به‎ دو‎ حوزه علوم شرعی و علوم عقلی دسته‎بندی می‌کند. گروه اول در ظاهر دسته‌ای شناخته‎شده است، اما تعریفی که كتاب‎ الحدود به ‎دست می‌دهد، بسیار انتزاعی است که صریحاً به اسلام اشاره نمی‌کند: «این‎ علمی‎ است‎ که امکان می‌دهد که نافع‎ترین رفتارهای دینی و دنیوی شناخته شوند، به این جهت که یک‎ منفعت دنیوی می‌تواند پس از مرگ سودمند باشد». اما جابر در علوم شرعی،‎ تمایز معناداری قائل است‎ و دو‎ وجه ظاهر و باطن را در مقابل هم قرار می‌دهد. علم ظاهر، علم به قواعد عمومی امر کلی است که با طبیعت، عقول و نفوس طبیعی سازگار است. درحالی‎که وجه دوم علم، علل وجود این قواعد و اهداف خاص آنهاست که با عقول الهی سازگار می‎باشد<ref>ر.ک: همان، ص80-79</ref>.
   
   
اما تعریف علوم عقلی، صرفاً فلسفی است‎ و جابر‎ اصلاً به جایگاه، نقش و پیوند آن با دیگر حوزه‎های علوم دینی و علوم دنیوی تصریح نمی‌نماید و به تعریف آنها به‎مثابه علم احوالی که حواس از درک آن عاجز و عقل جزئی نمی‌تواند آن‎ را‎ کسب نماید، کفایت می‌کند؛ احوال منبعث از علت‎ الاولی و احوال خود عقل، احوال عقل کلی، نفس کلی و نفس جزئی که اکتساب فضیلت در عالم کون را تسریع می‌نماید و نیل به‎ عالم‎ بقا را میسر می‌گرداند. بر اساس این تعریف، عقل بشر می‌تواند با قلمرو الوهی تماس برقرار کند<ref>ر.ک: همان، ص80</ref>.  
اما تعریف علوم عقلی، صرفاً فلسفی است‎ و جابر‎ اصلاً به جایگاه، نقش و پیوند آن با دیگر حوزه‎های علوم دینی و علوم دنیوی تصریح نمی‌نماید و به تعریف آنها به‎مثابه علم احوالی که حواس از درک آن عاجز و عقل جزئی نمی‌تواند آن‎ را‎ کسب نماید، کفایت می‌کند؛ احوال منبعث از علت‎ الاولی و احوال خود عقل، احوال عقل کلی، نفس کلی و نفس جزئی که اکتساب فضیلت در عالم کون را تسریع می‌نماید و نیل به‎ عالم‎ بقا را میسر می‌گرداند. بر اساس این تعریف، عقل بشر می‌تواند با قلمرو الوهی تماس برقرار کند<ref>ر.ک: همان، ص80</ref>.  
خط ۶۰: خط ۶۰:
در کتاب میزان صغیر درباره عناصر اربعه و مراحل خلقت عناصر و ارکان طبیعی بحث شده است. طبیعت در خود چهار رکن حرارت، یبوست، رطوبت و برودت دارد. این ارکان در تمام اجسام طبیعی وجود دارند و استوارکننده اجسامند<ref>ر.ک: همان، ص‎174</ref>.
در کتاب میزان صغیر درباره عناصر اربعه و مراحل خلقت عناصر و ارکان طبیعی بحث شده است. طبیعت در خود چهار رکن حرارت، یبوست، رطوبت و برودت دارد. این ارکان در تمام اجسام طبیعی وجود دارند و استوارکننده اجسامند<ref>ر.ک: همان، ص‎174</ref>.


جابر در این رساله تلاش می‌کند علوم‎ مختلف‎ را به کمک علم‎ موازین‎ تبیین‎ کند. موازین، همان روابط ریاضی به‎وجودآورنده هر موجود از قبیل‎ کانی، گیاه، حیوان و... است. بنابراین به کمک این‎ موازین‎، او قاطعانه اظهار می‌کند‎ که‎‎ شدت طبایع را می‌داند و مثلاً اینکه یک کانی خاص، دقیقاً این شدت سرما، خشکی، گرمی و تری را دارد<ref>ر.ک: همان، ص170؛ لری، پی یر، ص‎58-57</ref>.  
جابر در این رساله تلاش می‌کند علوم‎ مختلف‎ را به کمک علم‎ موازین‎ تبیین‎ کند. موازین، همان روابط ریاضی به‌وجودآورنده هر موجود از قبیل‎ کانی، گیاه، حیوان و... است. بنابراین به کمک این‎ موازین‎، او قاطعانه اظهار می‌کند‎ که‎‎ شدت طبایع را می‌داند و مثلاً اینکه یک کانی خاص، دقیقاً این شدت سرما، خشکی، گرمی و تری را دارد<ref>ر.ک: همان، ص170؛ لری، پی یر، ص‎58-57</ref>.  


«كتاب ميدان العقل»، تتمه کتاب میزان است؛ لذا نویسنده متذکر شده که شایسته است پیش از مطالعه آن، کتاب میزان فراگرفته شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎33</ref>.
«كتاب ميدان العقل»، تتمه کتاب میزان است؛ لذا نویسنده متذکر شده که شایسته است پیش از مطالعه آن، کتاب میزان فراگرفته شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎33</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش