۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'دسترس' به 'دسترس') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
در ذكر بعضى از سير و آثار عباسيان و برخى از سخنان ايشان، بعد از اينكه مدت حكومت آنان را پانصد و بيست و سه سال ذكر مىكند، سخنان و بعضى از اعمال مهم آنان بيان شده است، از جمله: ابوالعباس سفاح، اولين آنها بوده و به حسن صورت از ابناى روزگار امتياز داشت. گويند كه شخصى تقريرى نزد وى فرستاد. سفاح بر ظهر آن نوشت كه نزدیکى مجوى به ما به واسطه امرى كه از خداى تعالى دور شوى- منصور دوانيقى، اولين كسى بود كه ميان آل على(ع) و اولاد عباس وحشت و نزاع افكند. از سخنان اوست كه: پادشاهان از اصحاب خويش همه چيز را تحمل مىكنند مگر سه چيز را كه آن شركت در سلطنت، افشاى اسرار و خيانت در حرم است- مهدى بن منصور، خليفه عدالت شعار و سخاوت دثار بود و اول پادشاهى است كه اهل بحث و متكلمين را فرمود تا كتب كلامى تصنيف نمودند. و.... | در ذكر بعضى از سير و آثار عباسيان و برخى از سخنان ايشان، بعد از اينكه مدت حكومت آنان را پانصد و بيست و سه سال ذكر مىكند، سخنان و بعضى از اعمال مهم آنان بيان شده است، از جمله: ابوالعباس سفاح، اولين آنها بوده و به حسن صورت از ابناى روزگار امتياز داشت. گويند كه شخصى تقريرى نزد وى فرستاد. سفاح بر ظهر آن نوشت كه نزدیکى مجوى به ما به واسطه امرى كه از خداى تعالى دور شوى- منصور دوانيقى، اولين كسى بود كه ميان آل على(ع) و اولاد عباس وحشت و نزاع افكند. از سخنان اوست كه: پادشاهان از اصحاب خويش همه چيز را تحمل مىكنند مگر سه چيز را كه آن شركت در سلطنت، افشاى اسرار و خيانت در حرم است- مهدى بن منصور، خليفه عدالت شعار و سخاوت دثار بود و اول پادشاهى است كه اهل بحث و متكلمين را فرمود تا كتب كلامى تصنيف نمودند. و.... | ||
پى بردن به عقيده شخصى مؤلف كمى دشوار مىنمايد. زيرا آنجا كه از اهلبيت معصومين عليهمالسلام، نام مىبرد تمام القاب و كنيه آنها را با عبارت عليهمالسلام، تمام و كمال ذكر كرده، '''«انما يريد الله...»''' را مخصوص ايشان دانسته و زبان خويش را از ذكر اوصاف آنها قاصر مىداند- كه نشان از ارادت كامل وى به ائمه شيعه عليهمالسلام دارد-، اما آنجا كه در پى معرفى بنى اميه و بنى عباس است آنان را اشخاص با فضل وكمالى بيان مىكند كه خلافت زيبنده و برازنده ايشان است و حتى شرب خمر و سخنان در حال مستى آنها را در زمره كمالاتشان ذكر مىكند. به عنوان مثال در مورد مهدى بن منصور عباسى آمده «روزى در شكارگاه از لشكريان دور افتاده و گرسنه شده در منزل اعرابيى نزول فرمود و با عرب گفت ما حضرى بيار كه مهمان توام. عرب جواب داد كه تو را به غايت بزرگمنش مىبينم و بر خوردنيى كه درخور تو باشد | پى بردن به عقيده شخصى مؤلف كمى دشوار مىنمايد. زيرا آنجا كه از اهلبيت معصومين عليهمالسلام، نام مىبرد تمام القاب و كنيه آنها را با عبارت عليهمالسلام، تمام و كمال ذكر كرده، '''«انما يريد الله...»''' را مخصوص ايشان دانسته و زبان خويش را از ذكر اوصاف آنها قاصر مىداند- كه نشان از ارادت كامل وى به ائمه شيعه عليهمالسلام دارد-، اما آنجا كه در پى معرفى بنى اميه و بنى عباس است آنان را اشخاص با فضل وكمالى بيان مىكند كه خلافت زيبنده و برازنده ايشان است و حتى شرب خمر و سخنان در حال مستى آنها را در زمره كمالاتشان ذكر مىكند. به عنوان مثال در مورد مهدى بن منصور عباسى آمده «روزى در شكارگاه از لشكريان دور افتاده و گرسنه شده در منزل اعرابيى نزول فرمود و با عرب گفت ما حضرى بيار كه مهمان توام. عرب جواب داد كه تو را به غايت بزرگمنش مىبينم و بر خوردنيى كه درخور تو باشد دسترس ندارم. مهدى فرمود كه هر چه دارى بيار. عرب نان پارهاى بياورد. خليفه به رغبت تمام به كار برد. آنگاه گفت دگر هيچ نيست؟ عرب مقدارى شير حاضر كرد. مهدى آن را بياشاميد و چون چيز ديگرى طلب نمود اعرابى ظرفى مملو از شراب بياورد و خود جرعهاى خورده، كاسهاى به مهدى داد. مهدى آن را دركشيده، گفت اى اعرابى مرا مىشناسى؟ عرب گفت لا و الله. مهدى فرمود كه من يكى از خدم خاص مهدىام. عرب گفت بارك الله عليك. و مهدى كاسهاى ديگر آشاميده باز سؤال كرد كه مىدانى كه من كيستم؟ عرب جواب داد حالا شمهاى از حال خود تقرير نمودى. مهدى گفت چنين نيست بلكه من يكى از امراى مقرب خليفهام. اعرابى او را دعاى خير گفت. مهدى قدح سيّم دركشيده، چون دماغش گرم گشت، باز اعرابى را مخاطب ساخته گفت مرا مىشناسى؟ گفت آرى، تو خود فرمودى كه من از جمله مقربان خليفهام. مهدى گفت نه، بلكه خليفه زمان منم. عرب بعد از استماع اين سخن كوزه شراب را از پيش مهدى برداشت و چون كاسهاى ديگر طلب كرد، اعرابى ابا كرده گفت كه كاسه اول كه خوردى گفتى كه من يكى از خدم خليفهام ومن مسلم داشتم، در نوبت دويّم فرمودى كه من يكى از امراى خليفهام و من مسلم داشتم و بعد از آشاميدن قدح ثالث دعوى مىكنى كه خليفه منم ولا محاله اگر كاسه ديگر خورى خواهى گفت كه من پيغمبر خدايم! برين تقدير مصلحت تو آن است كه بر شرب شراب اقدام ننمايى. مهدى متبسم شده در اين اثنا امرا و لشكريان پيدا شده و از دور فرود آمدند. عرب متوهم شده مهدى گفت لا بأس عليك و او را به انعام و احسان بى پايان خوش دل ساخت. اعرابى بعد از اخذ زر نقد و خلعت گفت اشهد انك صادق لو ادعيت الرابعه و الخامسه! يعنى بر صدق تو گواهى مىدهم در دعوى مرتبه رابعه و خامسه كه عبارت از نبوت و الوهيت است!» | ||
در پايان نيز شرح مختصرى از سلسلههاى پادشاهى ايران، شاهان آنها و برخى اقداماتى كه انجام دادهاند، به ترتيب زمانى بيان مىشود. مانند: سامانيان، غزنويان، ديالمه، اسماعيليان، آل بويه، سلجوقيان، خوارزمشاهيان... اولاد امير تيمور گوركان و سلطان حسين بهادرخان. | در پايان نيز شرح مختصرى از سلسلههاى پادشاهى ايران، شاهان آنها و برخى اقداماتى كه انجام دادهاند، به ترتيب زمانى بيان مىشود. مانند: سامانيان، غزنويان، ديالمه، اسماعيليان، آل بويه، سلجوقيان، خوارزمشاهيان... اولاد امير تيمور گوركان و سلطان حسين بهادرخان. |
ویرایش