مصارع المصارع (ترجمه میری): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا'
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ مصارع المصارع ( خواجه نصیرالدین طوسی ) را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به مصارع المصارع (ترجمه میری) منتقل کرد)
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا')
خط ۴۵: خط ۴۵:




«مصارع المصارع» اثر خواجه نصير الدين طوسى است. اين كتاب، به زبان عربى و در تحليل و بررسى كتاب«مصارع الفلاسفة» شهرستانى و در واقع، پاسخ به شبهات و اشكالاتى است كه ديدگاه كلام اشعرى نسبت به فلسفه دارد. شهرستانى، در كتاب مزبور، به نقد مباحث ابن سينا پرداخته و در مواردى نيز تعابير گزنده‌اى نسبت به ابن سينا به كار برده است و خواجه، در اين كتاب، ضعف‌ها و نادرستى‌هاى ديدگاه شهرستانى را در انتقاد از فلسفه و ابن سينا، آشكار مى‌كند و مغالطه‌هاى شهرستانى را به خوبى نشان مى‌دهد.
«مصارع المصارع» اثر خواجه نصير الدين طوسى است. اين كتاب، به زبان عربى و در تحليل و بررسى كتاب«مصارع الفلاسفة» شهرستانى و در واقع، پاسخ به شبهات و اشكالاتى است كه ديدگاه كلام اشعرى نسبت به فلسفه دارد. شهرستانى، در كتاب مزبور، به نقد مباحث [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] پرداخته و در مواردى نيز تعابير گزنده‌اى نسبت به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به كار برده است و خواجه، در اين كتاب، ضعف‌ها و نادرستى‌هاى ديدگاه شهرستانى را در انتقاد از فلسفه و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، آشكار مى‌كند و مغالطه‌هاى شهرستانى را به خوبى نشان مى‌دهد.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۷: خط ۵۷:
مطالب مورد بحث در اين كتاب، اجمالا عبارتند از: حصر اقسام وجود، اثبات واجب الوجود، توحيد واجب الوجود، علم واجب الوجود و حدوث عالم.
مطالب مورد بحث در اين كتاب، اجمالا عبارتند از: حصر اقسام وجود، اثبات واجب الوجود، توحيد واجب الوجود، علم واجب الوجود و حدوث عالم.


شهرستانى، در كتاب خود، از ابن سينا انتفاد كرده و قول او را راجع به قدم عالم و انكار معاد و نفى علم خدا و قدرت او و نيز خلقت عالم، رد نموده است. به نظر شهرستانى، جسم، مركّب از اجزاى بالفعل نيست و ليكن به اجزاى متناهيه قابل قسمت است.
شهرستانى، در كتاب خود، از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] انتفاد كرده و قول او را راجع به قدم عالم و انكار معاد و نفى علم خدا و قدرت او و نيز خلقت عالم، رد نموده است. به نظر شهرستانى، جسم، مركّب از اجزاى بالفعل نيست و ليكن به اجزاى متناهيه قابل قسمت است.


اين قول را خواجه طوسى، از امام فخر، در شرح اشارات، نقل كرده است. بحث ديگر راجع به جوهر فرد است كه اكنون به اجمال به آن اشاره مى‌كنيم: جسم، در تجزيه به حدى مى‌رسد كه ديگر تجزيه نمى‌پذيرد كه آن حد را متكلمان جوهر فرد مى‌گويند.
اين قول را خواجه طوسى، از امام فخر، در شرح اشارات، نقل كرده است. بحث ديگر راجع به جوهر فرد است كه اكنون به اجمال به آن اشاره مى‌كنيم: جسم، در تجزيه به حدى مى‌رسد كه ديگر تجزيه نمى‌پذيرد كه آن حد را متكلمان جوهر فرد مى‌گويند.
خط ۶۵: خط ۶۵:
خواجه، مى‌فرمايد: حكيمان، در جواب اين دليل متكلمان، مى‌گويند: حال، بر دو قسم است: حال سريانى و حال طريانى؛ حال سريانى، آن است كه بر شىء عارض مى‌شود از آن جهت كه شىء، قابل است؛ مثلاً سفيدى قند، حالّ است در جسم قند و از آن جهت كه قند، قسمت‌پذير است، حالّ، نيز با انقسام محل خود، منقسم مى‌گردد. امّا حال طريانى، آن است كه عارض محل مى‌شود، ولى نه از آن جهت كه محل، تقسيم‌پذير است؛ نقطه در خط حال است و خط نيز عرض است و حال در سطح، هم‌چنين سطح در جسم، ولى نقطه كه در خطّ حال است، از آن جهت است كه خط در طول مستقيم است و بيان آن اين است كه خط، در يك جهت منقسم مى‌شود، ولى نقطه، منقسم نمى‌شود، چون حلول نقطه در خط، طريانى است.
خواجه، مى‌فرمايد: حكيمان، در جواب اين دليل متكلمان، مى‌گويند: حال، بر دو قسم است: حال سريانى و حال طريانى؛ حال سريانى، آن است كه بر شىء عارض مى‌شود از آن جهت كه شىء، قابل است؛ مثلاً سفيدى قند، حالّ است در جسم قند و از آن جهت كه قند، قسمت‌پذير است، حالّ، نيز با انقسام محل خود، منقسم مى‌گردد. امّا حال طريانى، آن است كه عارض محل مى‌شود، ولى نه از آن جهت كه محل، تقسيم‌پذير است؛ نقطه در خط حال است و خط نيز عرض است و حال در سطح، هم‌چنين سطح در جسم، ولى نقطه كه در خطّ حال است، از آن جهت است كه خط در طول مستقيم است و بيان آن اين است كه خط، در يك جهت منقسم مى‌شود، ولى نقطه، منقسم نمى‌شود، چون حلول نقطه در خط، طريانى است.


شايان توجه اينكه، خواجه طوسى، در اين كتاب، برخورد بسيار تند و غير قابل انتظارى با شهرستانى مى‌كند و وى را سارق ديدگاه‌هاى فلاسفه و ابن سينا مى‌خواند و نظريات او را به سخنان واعظان تشبيه كرده و بارها او را بى‌سواد و خطبه‌خوان معرفى مى‌كند. خواجه، تصريح مى‌كند كه من اين نقد را نه به خاطر دفاع از ابن سينا، بلكه به دليل آنكه مغالطه‌هاى كتاب شهرستانى را متذكر شوم، نوشتم، چون كتاب وى را اثرى بسيار ضعيف با مقدماتى واهى يافتم كه به سفاهت آميخته است.
شايان توجه اينكه، خواجه طوسى، در اين كتاب، برخورد بسيار تند و غير قابل انتظارى با شهرستانى مى‌كند و وى را سارق ديدگاه‌هاى فلاسفه و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌خواند و نظريات او را به سخنان واعظان تشبيه كرده و بارها او را بى‌سواد و خطبه‌خوان معرفى مى‌كند. خواجه، تصريح مى‌كند كه من اين نقد را نه به خاطر دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، بلكه به دليل آنكه مغالطه‌هاى كتاب شهرستانى را متذكر شوم، نوشتم، چون كتاب وى را اثرى بسيار ضعيف با مقدماتى واهى يافتم كه به سفاهت آميخته است.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش