پاسخ‌نامه شیخ جعفر کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز بن سعود (منهج الرشاد لمن أراد السداد): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'امام على(ع)' به 'امام على(ع)'
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
جز (جایگزینی متن - 'امام على(ع)' به 'امام على(ع)')
خط ۶۶: خط ۶۶:
#نامه به رد شبهاتى پرداخته است که وهابیان آن را پراکنده‌اند. کاشف‌الغطاء نامه خویش را در یک مقدمه و چند فصل و جستار سامان داده است. او روایاتى را از پیامبر(ص) پیش مى‌نهد، آنگاه نتیجه‌اى را بیان مى‌کند که از این روایات، بدان رسیده است و در پایان هر موضوع از بازگویه واژگانى چون برادرم و گزاره‌هایى همانند «سوگند مى‌دهم» خستگى نمى‌یابد تا شاید مایه آن گردد که امیر عبدالعزیز در عقیده‌اش بازنگرى کند.
#نامه به رد شبهاتى پرداخته است که وهابیان آن را پراکنده‌اند. کاشف‌الغطاء نامه خویش را در یک مقدمه و چند فصل و جستار سامان داده است. او روایاتى را از پیامبر(ص) پیش مى‌نهد، آنگاه نتیجه‌اى را بیان مى‌کند که از این روایات، بدان رسیده است و در پایان هر موضوع از بازگویه واژگانى چون برادرم و گزاره‌هایى همانند «سوگند مى‌دهم» خستگى نمى‌یابد تا شاید مایه آن گردد که امیر عبدالعزیز در عقیده‌اش بازنگرى کند.
#کاشف‌الغطاء در لابه‌لاى نامه خویش، شیوه اندرزآموزى را به کار زده و این مهم را به رخ کشیده است که جایگاه این جهانى- هرچه خواهد گو باش- فرجامى جز نابودى ندارد. او در فصل سوم- (در پیرامون زندگى دیگر مردگان)- بازگفت برخى روایات درباره پایان کار انسان و نیستى او را بسى گسترانده است.  
#کاشف‌الغطاء در لابه‌لاى نامه خویش، شیوه اندرزآموزى را به کار زده و این مهم را به رخ کشیده است که جایگاه این جهانى- هرچه خواهد گو باش- فرجامى جز نابودى ندارد. او در فصل سوم- (در پیرامون زندگى دیگر مردگان)- بازگفت برخى روایات درباره پایان کار انسان و نیستى او را بسى گسترانده است.  
#کاشف‌الغطاء در این نامه، خویش را از دانش‌آموختگان مکتب بغداد برمى‌شمرد. محمد حسین کاشف‌الغطاء در چرایى آن، گفته است که شیخ جعفر بر آن بوده است خویش را سنى وانمود کند تا به اهداف خود دست یابد و عبدالعزیز را از آنچه باور داشته، برکند. به هر روى، او ترفندى نکو نبافت؛ چه، امیر عبدالعزیز از هویت او آگاهى داشت و در نامه‌اى که بر زایران مزار امام على(ع) در نجف خرده گرفته بود، بى‌پرده، وى را [چونان پیشوایى از پیشوایان شیعه] روى سخن خویش ساخته بود.  
#کاشف‌الغطاء در این نامه، خویش را از دانش‌آموختگان مکتب بغداد برمى‌شمرد. محمد حسین کاشف‌الغطاء در چرایى آن، گفته است که شیخ جعفر بر آن بوده است خویش را سنى وانمود کند تا به اهداف خود دست یابد و عبدالعزیز را از آنچه باور داشته، برکند. به هر روى، او ترفندى نکو نبافت؛ چه، امیر عبدالعزیز از هویت او آگاهى داشت و در نامه‌اى که بر زایران مزار [[امام على(ع)]] در نجف خرده گرفته بود، بى‌پرده، وى را [چونان پیشوایى از پیشوایان شیعه] روى سخن خویش ساخته بود.  
در نتیجه مى‌توان گفت، پیوندى که میان شیخ کاشف‌الغطاء و ابن عبدالوهاب استوار بوده و نویسنده عبقات از آن یاد کرده است، در روزگارى ریشه داشته که شیخ محمد بن عبدالوهاب نزد استادان حنبلى بغداد شاگردى مى‌کرده است. از همین روى، کاشف‌الغطاء بر آن شد نزد عبدالعزیز بن سعود چنین وانمود کند که او همان جایگاه پیر و استادش [محمد بن عبدالوهاب] را دارد؛ همان پیرى که عبدالعزیز با همه توان از اندیشه‌هاى او دفاع کرد و باورهایش را پراکند.  
در نتیجه مى‌توان گفت، پیوندى که میان شیخ کاشف‌الغطاء و ابن عبدالوهاب استوار بوده و نویسنده عبقات از آن یاد کرده است، در روزگارى ریشه داشته که شیخ محمد بن عبدالوهاب نزد استادان حنبلى بغداد شاگردى مى‌کرده است. از همین روى، کاشف‌الغطاء بر آن شد نزد عبدالعزیز بن سعود چنین وانمود کند که او همان جایگاه پیر و استادش [محمد بن عبدالوهاب] را دارد؛ همان پیرى که عبدالعزیز با همه توان از اندیشه‌هاى او دفاع کرد و باورهایش را پراکند.  
از آنجا که مذهب وهابى بر احادیث صحیح اهل سنت تکیه دارد، کاشف‌الغطاء در بازگفت احادیث و مناقشات خویش، تنها به کتب صحاح پایبند بوده و به دیگر کتاب‌هاى حدیثى راه نبرده است. نیز در جستارهاى خویش، گفتارهاى دانشى مردان بزرگ اهل سنت را بازگفته، از کتاب‌هاى حدیثى شیعه یاد نیاورده است، مگر حدیثى عمومى در پیرامون مجادله میان پیامبر(ص) و برخى دشمنان او در روزگار جاهلى که آن را از کتاب احتجاج شیخ طبرسى، بازگو کرده است<ref>همان، ص8- 11</ref>
از آنجا که مذهب وهابى بر احادیث صحیح اهل سنت تکیه دارد، کاشف‌الغطاء در بازگفت احادیث و مناقشات خویش، تنها به کتب صحاح پایبند بوده و به دیگر کتاب‌هاى حدیثى راه نبرده است. نیز در جستارهاى خویش، گفتارهاى دانشى مردان بزرگ اهل سنت را بازگفته، از کتاب‌هاى حدیثى شیعه یاد نیاورده است، مگر حدیثى عمومى در پیرامون مجادله میان پیامبر(ص) و برخى دشمنان او در روزگار جاهلى که آن را از کتاب احتجاج شیخ طبرسى، بازگو کرده است<ref>همان، ص8- 11</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش