داراب‌نامه: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    خط ۳۲: خط ۳۲:
    }}
    }}


    '''داراب‌نامه'''، تألیف محمد بن احمد بیغمی و تصحیح [[صفا، ذبیح‌الله|ذبیح‌الله صفا]]، داستان قهرمانى و بسيار شيرين داراب، پادشاه كيانى و پسر داستانى او، فيروز شاه است. اين كتاب، از متن‌هاى شيوا و پر ارزش نثر فارسى بر پايه روايات كهن ايرانى به شمار مى‌رود كه دو تحرير از آن وجود دارد. اين تحرير از آن داستان گزارى شهير به نام بيغمى است. داراب، پسر بهمن پسر اسفنديار، پسر گشتاسپ از پادشاهان پايانى سلسله داستانى كيانى است كه درباره او در ادبيات پهلوى و پس از آن، داستان‌هاى پرآوازه‌اى مانند «دارا و بت زرين» در ادب پهلوى به عربى وجود دارد. اين داراب كه در داستان‌هاى ملى، فرزند بهمن و هماى چهرآزاد است، پدر داراى دارایان، آخرين پادشاه كيانى بود، اما در اين داستان، فرزند او «دارا» نيست، بلكه فيروز ناميده مى‌شود. اين كتاب، داستان فارسى همين فيروز شاه است و از همين روى، «فيروزنامه» بايد خوانده شود؛ زيرا بيشتر به سخن درباره فيروز (پسر داراب) مى‌پردازد.
    '''داراب‌نامه'''، تألیف [[بیغمی، محمد بن احمد|محمد بن احمد بیغمی]] و تصحیح [[صفا، ذبیح‌الله|ذبیح‌الله صفا]]، داستان قهرمانى و بسيار شيرين داراب، پادشاه كيانى و پسر داستانى او، فيروز شاه است. اين كتاب، از متن‌هاى شيوا و پر ارزش نثر فارسى بر پايه روايات كهن ايرانى به شمار مى‌رود كه دو تحرير از آن وجود دارد. اين تحرير از آن داستان گزارى شهير به نام بيغمى است. داراب، پسر بهمن پسر اسفنديار، پسر گشتاسپ از پادشاهان پايانى سلسله داستانى كيانى است كه درباره او در ادبيات پهلوى و پس از آن، داستان‌هاى پرآوازه‌اى مانند «دارا و بت زرين» در ادب پهلوى به عربى وجود دارد. اين داراب كه در داستان‌هاى ملى، فرزند بهمن و هماى چهرآزاد است، پدر داراى دارایان، آخرين پادشاه كيانى بود، اما در اين داستان، فرزند او «دارا» نيست، بلكه فيروز ناميده مى‌شود. اين كتاب، داستان فارسى همين فيروز شاه است و از همين روى، «فيروزنامه» بايد خوانده شود؛ زيرا بيشتر به سخن درباره فيروز (پسر داراب) مى‌پردازد.


    گزارنده (مؤلف) اين اثر كه در ميان قرن هشتم و نهم مى‌زيست، اين داستان كهن را در حفظ داشت و آن را براى گروهى مى‌خواند (املا مى‌كرد) و كاتبى به نام محمود دفتر خوان آن را مى‌نوشت. نسخه خطى اين كتاب در ذى‌الحجه 887 هجرى نوشته شده است. راوى يا گزارنده داستان، چند جا آشكارا نام خود را باز مى‌گويد، اما در بيشتر جاها از خود به نام «راوى اين داستان غريب»، «مؤلف داستان و گزارنده سخن»، «مؤلف اخبار»، «مؤلف اخبار و گزارنده داستان»، «راوى داستان»، «راوى اين قصه» و «مؤلف اخبار و مقرّر اين كتاب و مورخ اين تاريخ» يا «گوينده داستان كهن» ياد مى‌كند و همه جا عبارت‌هايى را مانند «روايت كند»، «گويد» و «چنين گويد»، باز مى‌نويسد.
    گزارنده (مؤلف) اين اثر كه در ميان قرن هشتم و نهم مى‌زيست، اين داستان كهن را در حفظ داشت و آن را براى گروهى مى‌خواند (املا مى‌كرد) و كاتبى به نام محمود دفتر خوان آن را مى‌نوشت. نسخه خطى اين كتاب در ذى‌الحجه 887 هجرى نوشته شده است. راوى يا گزارنده داستان، چند جا آشكارا نام خود را باز مى‌گويد، اما در بيشتر جاها از خود به نام «راوى اين داستان غريب»، «مؤلف داستان و گزارنده سخن»، «مؤلف اخبار»، «مؤلف اخبار و گزارنده داستان»، «راوى داستان»، «راوى اين قصه» و «مؤلف اخبار و مقرّر اين كتاب و مورخ اين تاريخ» يا «گوينده داستان كهن» ياد مى‌كند و همه جا عبارت‌هايى را مانند «روايت كند»، «گويد» و «چنين گويد»، باز مى‌نويسد.