تزويج علي عليه‌السلام بنته من عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'امام على(ع)' به 'امام على (ع)')
    خط ۵۵: خط ۵۵:




    گروهى از مؤلفين اهل سنت قصه خواستگارى عمر بن خطاب از دختر امام على(ع) معروف به ام كلثوم را نقل مى‌كنند و مدعى هستند كه امام اين دختر را به سوى عمر فرستاد تا عمر او را ببيند و عمر هم دستى بر ساق پاى او كشيد، در اين هنگام اين دختر صدمه‌اى به عمر زد و به او اهانت كرد؛ سپس اهل سنت ادعا مى‌كنند كه عمر با وى ازدواج كرد و برخى مى‌گويند كه حتى از او صاحب فرزند هم شده است <ref>مقدمه كتاب، ص 3</ref>.
    گروهى از مؤلفين اهل سنت قصه خواستگارى عمر بن خطاب از دختر [[امام على (ع)]] معروف به ام كلثوم را نقل مى‌كنند و مدعى هستند كه امام اين دختر را به سوى عمر فرستاد تا عمر او را ببيند و عمر هم دستى بر ساق پاى او كشيد، در اين هنگام اين دختر صدمه‌اى به عمر زد و به او اهانت كرد؛ سپس اهل سنت ادعا مى‌كنند كه عمر با وى ازدواج كرد و برخى مى‌گويند كه حتى از او صاحب فرزند هم شده است <ref>مقدمه كتاب، ص 3</ref>.


    ازاين‌رو بعضى از علماى اهل سنت با مطرح كردن اين بحث مى‌خواهند آن را دليلى بر انقياد امام على(ع) نسبت به خلافت خلفاى سه‌گانه بدانند. اما شيعه اجماع دارد كه اين قصه اتفاق نيفتاده و ازدواج ام‌كلثوم با عمر بن خطاب را نفى مى‌كند. [[شيخ مفيد]] در اين كتاب به سه دليل بر رد مدعاى اهل سنت اشاره مى‌كند: اول اين‌كه اين حكايت، ضعف طريق دارد؛ زيرا آن خبر از طريق زبير بن بكّار نقل شده كه در نقل روايت متهم است و به‌ويژه آنچه درباره اهل‌بيت(ع) نقل كرده به خاطر كينه و دشمنى‌اش نسبت به على(ع) مورد اطمينان نيست. دوم اين كه متن حديث، مضطرب است؛ زيرا در راويان آن اختلاف است و اين اضطراب، حديث را از حجيت و اعتبار مى‌اندازد. سوم، سن عمر متناسب با ازداج با چنين دخترى نبوده در حالى كه ام كلثوم در سن دختران جوان بوده است، و قطعاً ايشان از هيچ جهت كفو او نخواهد بود درحالى كه فقهاء كفويت را از شرايط ازدواج دانسته‌اند <ref>همان، ص 3-4</ref>.
    ازاين‌رو بعضى از علماى اهل سنت با مطرح كردن اين بحث مى‌خواهند آن را دليلى بر انقياد [[امام على (ع)]] نسبت به خلافت خلفاى سه‌گانه بدانند. اما شيعه اجماع دارد كه اين قصه اتفاق نيفتاده و ازدواج ام‌كلثوم با عمر بن خطاب را نفى مى‌كند. [[شيخ مفيد]] در اين كتاب به سه دليل بر رد مدعاى اهل سنت اشاره مى‌كند: اول اين‌كه اين حكايت، ضعف طريق دارد؛ زيرا آن خبر از طريق زبير بن بكّار نقل شده كه در نقل روايت متهم است و به‌ويژه آنچه درباره اهل‌بيت(ع) نقل كرده به خاطر كينه و دشمنى‌اش نسبت به على(ع) مورد اطمينان نيست. دوم اين كه متن حديث، مضطرب است؛ زيرا در راويان آن اختلاف است و اين اضطراب، حديث را از حجيت و اعتبار مى‌اندازد. سوم، سن عمر متناسب با ازداج با چنين دخترى نبوده در حالى كه ام كلثوم در سن دختران جوان بوده است، و قطعاً ايشان از هيچ جهت كفو او نخواهد بود درحالى كه فقهاء كفويت را از شرايط ازدواج دانسته‌اند <ref>همان، ص 3-4</ref>.


    در ادامه، [[شيخ مفيد]] از علماى شيعه دو جواب ديگر را بر فرض صحت و اعتبار روايت و قابليت اعتبار داشتن نقل مى‌كند: اول اين‌كه ازدواج با كسى كه ظاهر اسلام را داشته باشد امرى جايز و صحيح است و اگرچه يكى از زوجين در باطن ملتزم به حقيقت اسلام نباشد، ازاين‌رو مسلمين طبق ظاهر عمل مى‌كنند نه باطن، پس بر فرض تحقق چنين ازدواجى، اشكالى بر آن نيست. جواب دومى كه ذكر نموده اين است كه ضرورت‌ها، محظورات را مباح مى‌كند؛ همانطور كه حضرت شعيب دخترانش را بر كفار قومش عرضه كرد و رسول خدا(ص) دو دخترش را در زمان جاهليت به ازدواج كفار درآورد <ref>همان، ص 4</ref>.
    در ادامه، [[شيخ مفيد]] از علماى شيعه دو جواب ديگر را بر فرض صحت و اعتبار روايت و قابليت اعتبار داشتن نقل مى‌كند: اول اين‌كه ازدواج با كسى كه ظاهر اسلام را داشته باشد امرى جايز و صحيح است و اگرچه يكى از زوجين در باطن ملتزم به حقيقت اسلام نباشد، ازاين‌رو مسلمين طبق ظاهر عمل مى‌كنند نه باطن، پس بر فرض تحقق چنين ازدواجى، اشكالى بر آن نيست. جواب دومى كه ذكر نموده اين است كه ضرورت‌ها، محظورات را مباح مى‌كند؛ همانطور كه حضرت شعيب دخترانش را بر كفار قومش عرضه كرد و رسول خدا(ص) دو دخترش را در زمان جاهليت به ازدواج كفار درآورد <ref>همان، ص 4</ref>.