اشعری، علی بن اسماعیل: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی')
    خط ۶۸: خط ۶۸:
    مهم‌ترين واقعه در زندگى اشعرى، تحول عميقى بود كه در انديشه او روى داد. وى تا دير زمانى بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلى جبايى پيوندى نزدیک داشت. در برخى منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبايى بود كه البته این مطلب را با توجه به سال درگذشت جبايى، نمى‌توان پذيرفت؛ اما این روايت را كه وى 40 سال معتزلى بود، مى‌توان به معتزلى بودن او تا 40 سالگى تعبير كرد. در برخى منابع متأخر نيز گفته شده است كه مادر اشعرى پس از مرگ پدر او به همسرى جبايى درآمده و اشعرى فرزند خوانده او محسوب مى‌شده است.
    مهم‌ترين واقعه در زندگى اشعرى، تحول عميقى بود كه در انديشه او روى داد. وى تا دير زمانى بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلى جبايى پيوندى نزدیک داشت. در برخى منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبايى بود كه البته این مطلب را با توجه به سال درگذشت جبايى، نمى‌توان پذيرفت؛ اما این روايت را كه وى 40 سال معتزلى بود، مى‌توان به معتزلى بودن او تا 40 سالگى تعبير كرد. در برخى منابع متأخر نيز گفته شده است كه مادر اشعرى پس از مرگ پدر او به همسرى جبايى درآمده و اشعرى فرزند خوانده او محسوب مى‌شده است.


    اشعرى درباره کتابى كه در موضوع صفات الهى نوشته است، مى‌گويد كه در آن کتاب به نقد و نقض اثرى كه خود پيش از كشف حقيقت، بر پايه اصول معتزلى نوشته بوده، پرداخته است. وى مى‌افزايد كه مانند آن اثر را در نوشته‌هاى معتزله نمى‌توان يافت. درباره روى گردانى او از اعتزال روايات گوناگونى وجود دارد و قديم‌ترين آنها از [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] است كه مى‌گويد وى روز آدينه‌اى در مسجد جامع بصره بر بلندى قدم نهاد و با صداى رسا خود را معرفى كرد و اعلام داشت كه من معتقد بوده‌ام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤيت نمى‌شود و افعال بد آدميان مخلوق خود ايشان است. اكنون توبه كرده‌ام و به رد معتزله معتقد گشته‌ام و عيب و رسوايى ايشان را بر ملا مى‌سازم. به روايت [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، وى پس از 15 روز كناره‌گيرى از مردم، به مسجد درآمد و اعلام كرد كه آن مدت را به تأمل گذرانده و نتوانسته است از راه دلايل عقلى به حقيقت دست يابد و سرانجام به هدايت الهى و بازخوانى کتاب و سنت، بطلان عقايد پيشين بر او آشكار گشته است. درباره انگيزه تحول فكرى اشعرى روايت‌هاى ديگرى نيز وجود دارد كه در پاره‌اى از آن‌ها از رؤيا و الهام نيز سخن رفته است.
    اشعرى درباره کتابى كه در موضوع صفات الهى نوشته است، مى‌گويد كه در آن کتاب به نقد و نقض اثرى كه خود پيش از كشف حقيقت، بر پايه اصول معتزلى نوشته بوده، پرداخته است. وى مى‌افزايد كه مانند آن اثر را در نوشته‌هاى معتزله نمى‌توان يافت. درباره روى گردانى او از اعتزال روايات گوناگونى وجود دارد و قديم‌ترين آنها از [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] است كه مى‌گويد وى روز آدينه‌اى در مسجد جامع بصره بر بلندى قدم نهاد و با صداى رسا خود را معرفى كرد و اعلام داشت كه من معتقد بوده‌ام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤيت نمى‌شود و افعال بد آدميان مخلوق خود ايشان است. اكنون توبه كرده‌ام و به رد معتزله معتقد گشته‌ام و عيب و رسوايى ايشان را بر ملا مى‌سازم. به روايت [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، وى پس از 15 روز كناره‌گیرى از مردم، به مسجد درآمد و اعلام كرد كه آن مدت را به تأمل گذرانده و نتوانسته است از راه دلايل عقلى به حقيقت دست يابد و سرانجام به هدايت الهى و بازخوانى کتاب و سنت، بطلان عقايد پيشين بر او آشكار گشته است. درباره انگیزه تحول فكرى اشعرى روايت‌هاى ديگرى نيز وجود دارد كه در پاره‌اى از آن‌ها از رؤيا و الهام نيز سخن رفته است.


    موضوع ديگرى كه درباره روى گردانى او از معتزله نقل كرده‌اند، وقوع چند مناظره ميان او و استادش ابوعلى جبايى است كه همه این مناظره‌ها با غلبه اشعرى پایان مى‌يابند. مشهورترين آن‌ها بحثى است در موضوع عدل و اصلح. وى در این بحث مى‌كوشد تا برای این اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترين خير ممكن را به بندگانش مى‌رساند، نمونه نقض بياورد. روشن نيست كه بحثها ميان این دو، بعد از جدايى اشعرى از معتزله روى داده است يا آنكه اسباب این جدايى را فراهم ساخته است، اما آنچه در این باره تأمل برانگيز است، نبودن ذكرى از این مناظره‌ها در کتاب [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] است، با آنكه به نظر مى‌رسد او از نقل هيچ خبر معتبرى درمورد اشعرى فروگذار نكرده باشد. وى همين اندازه اشاره مى‌كند كه اشعرى گاهى پرسش‌هایى را در مجلس درس بر استادانش عرضه مى‌داشته، اما جواب قانع كننده‌اى از آنها نمى‌گرفته است. اگر تاريخ نگارش رساله الثغر اشعرى، چنانكه از ديباچه آن بر مى‌آيد، 298ق باشد، نظر به اينكه موضوع آن عقايد اهل سنت است و از سوى ديگر در آن انتقاد آشكارى از معتزله ديده نمى‌شود، بايد آن را دليل بر گسستن تدريجى او از معتزله دانست و گفته ابن فورك را در تعيين تاريخ بعد از 300ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند.
    موضوع ديگرى كه درباره روى گردانى او از معتزله نقل كرده‌اند، وقوع چند مناظره ميان او و استادش ابوعلى جبايى است كه همه این مناظره‌ها با غلبه اشعرى پایان مى‌يابند. مشهورترين آن‌ها بحثى است در موضوع عدل و اصلح. وى در این بحث مى‌كوشد تا برای این اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترين خير ممكن را به بندگانش مى‌رساند، نمونه نقض بياورد. روشن نيست كه بحثها ميان این دو، بعد از جدايى اشعرى از معتزله روى داده است يا آنكه اسباب این جدايى را فراهم ساخته است، اما آنچه در این باره تأمل برانگیز است، نبودن ذكرى از این مناظره‌ها در کتاب [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] است، با آنكه به نظر مى‌رسد او از نقل هيچ خبر معتبرى درمورد اشعرى فروگذار نكرده باشد. وى همين اندازه اشاره مى‌كند كه اشعرى گاهى پرسش‌هایى را در مجلس درس بر استادانش عرضه مى‌داشته، اما جواب قانع كننده‌اى از آنها نمى‌گرفته است. اگر تاريخ نگارش رساله الثغر اشعرى، چنانكه از ديباچه آن بر مى‌آيد، 298ق باشد، نظر به اينكه موضوع آن عقايد اهل سنت است و از سوى ديگر در آن انتقاد آشكارى از معتزله ديده نمى‌شود، بايد آن را دليل بر گسستن تدريجى او از معتزله دانست و گفته ابن فورك را در تعيين تاريخ بعد از 300ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند.


    مى‌توان تصور كرد كه روى گردانى اشعرى از معتزليان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، به ويژه آنكه وى با آگاهى كافى از روش و مبانى معتزله و مهارتى كه در فن مناظره داشت، به رد ايشان كمر بسته بود. در قدرت جدلى او آورده‌اند كه زمانى به نيابت از ابوعلى جبايى مجالس مناظره را به عهده مى‌گرفت. از مناظره‌هاى سخت او با معتزله نيز حكاياتى آورده‌اند. ابن خفيف، از مشايخ صوفيه، در آغاز جوانى شاهد یکى از این مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعرى پيوست. از او نقل شده است كه «در ميان قوم كسى با اشعرى در فن نظر برابرى نمى‌كند». بدين‌گونه ستيز اشعرى با معتزله لطمه شديدى به اقتدار آنان وارد كرد. با اينهمه، گويا برخورد اشعرى با گروه‌هاى مخالف كمتر از برخى متكلمان، آميخته با تكفير بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظه‌هاى پایانى عمر اشعرى در كنار او بوده است، نقل مى‌كند كه وى به من گفت شهادت بده كه من احدى از اهل قبله را كافر نمى‌خوانم، زيرا همه آنان از معبود واحدى سخن مى‌دارند و اختلافشان در عبارات است.
    مى‌توان تصور كرد كه روى گردانى اشعرى از معتزليان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، به ويژه آنكه وى با آگاهى كافى از روش و مبانى معتزله و مهارتى كه در فن مناظره داشت، به رد ايشان كمر بسته بود. در قدرت جدلى او آورده‌اند كه زمانى به نيابت از ابوعلى جبايى مجالس مناظره را به عهده مى‌گرفت. از مناظره‌هاى سخت او با معتزله نيز حكاياتى آورده‌اند. ابن خفيف، از مشايخ صوفيه، در آغاز جوانى شاهد یکى از این مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعرى پيوست. از او نقل شده است كه «در ميان قوم كسى با اشعرى در فن نظر برابرى نمى‌كند». بدين‌گونه ستيز اشعرى با معتزله لطمه شديدى به اقتدار آنان وارد كرد. با اينهمه، گويا برخورد اشعرى با گروه‌هاى مخالف كمتر از برخى متكلمان، آميخته با تكفير بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظه‌هاى پایانى عمر اشعرى در كنار او بوده است، نقل مى‌كند كه وى به من گفت شهادت بده كه من احدى از اهل قبله را كافر نمى‌خوانم، زيرا همه آنان از معبود واحدى سخن مى‌دارند و اختلافشان در عبارات است.