مکتوبات علاء‌الدّوله سمنانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مـ' به 'م'
جز (جایگزینی متن - 'عـ' به 'ع')
جز (جایگزینی متن - 'مـ' به 'م')
خط ۴۸: خط ۴۸:
نخستین مکتوب مکتوبات اجازه‌ای طریقتی و سلوکی به فردی است به نام [[عبدالله بن احمد]] که مسلّماً مراتب سلوک شریعت و طریقت را به خوبی طی کرده و اهلیّت آن را یافته تا به عنوان خلیفه و یا مرشدی دستگیر در جامعه ظاهر شود و محل رجوع اهل فقر باشد. امّا در این اجازه حدود کار را برای وی معیّن نموده و وی را به‌اختیار خود مبسوط الید قرار نداده‌است و در واقع اجازه‌ای مشروط به حدود شریعت و طریقت را الزام کرده و فرد را در این راستا مجاز دانسته‌است.
نخستین مکتوب مکتوبات اجازه‌ای طریقتی و سلوکی به فردی است به نام [[عبدالله بن احمد]] که مسلّماً مراتب سلوک شریعت و طریقت را به خوبی طی کرده و اهلیّت آن را یافته تا به عنوان خلیفه و یا مرشدی دستگیر در جامعه ظاهر شود و محل رجوع اهل فقر باشد. امّا در این اجازه حدود کار را برای وی معیّن نموده و وی را به‌اختیار خود مبسوط الید قرار نداده‌است و در واقع اجازه‌ای مشروط به حدود شریعت و طریقت را الزام کرده و فرد را در این راستا مجاز دانسته‌است.


نوع اجازه نیز در اینجا بسیار قابل توجّه‌است، در بخش آغازین این اجازه می‌خوانیم: نوشتم این مجموعه را به خط خود از برای فرزند أعزّ أخصّ [[عبدالله بن احمدبن محمّدبن البقی]]، برخوردار گرداند خدای تعالی او را با این، و توفیق دهد او را از برای علم و عمل به‌ان چیزی که در این مجموعه بنوشته‌است. و اجازت دادم او را که روایت کند از من همه چیزی که شنیده‌است از من، و نقل کرده‌ است از من، و بر من خوانده، و تصنیفات مرا بعد از آنکه به‌یقین بدانسته باشد بر شرط صحّت از غیر زیاده و نقصان، دور باشد از تحریف و تصحیف و ممکن نیست این روایت مـگر [بعد] از تعمّق بسـیار در علوم. و امی‌د می‌دارم از خدای تعالی که‌او را عالم ربّانی گرداند و عامل روحانی<ref>متن، صص 9-7</ref>. از متن چنین بر می‌آید که وی دارای دانشی قابل توجّه بوده‌است و این شأنیّت را برای اجازه‌از خود نشان داده‌است، در عین حال به وی توصیه می‌شود که‌از خلط یافته و داشته بپرهیزد و از خداوند نیز می‌خواهد که وی را در مقام عالمان ربّانی قرار بدهد.
نوع اجازه نیز در اینجا بسیار قابل توجّه‌است، در بخش آغازین این اجازه می‌خوانیم: نوشتم این مجموعه را به خط خود از برای فرزند أعزّ أخصّ [[عبدالله بن احمدبن محمّدبن البقی]]، برخوردار گرداند خدای تعالی او را با این، و توفیق دهد او را از برای علم و عمل به‌ان چیزی که در این مجموعه بنوشته‌است. و اجازت دادم او را که روایت کند از من همه چیزی که شنیده‌است از من، و نقل کرده‌ است از من، و بر من خوانده، و تصنیفات مرا بعد از آنکه به‌یقین بدانسته باشد بر شرط صحّت از غیر زیاده و نقصان، دور باشد از تحریف و تصحیف و ممکن نیست این روایت مگر [بعد] از تعمّق بسـیار در علوم. و امی‌د می‌دارم از خدای تعالی که‌او را عالم ربّانی گرداند و عامل روحانی<ref>متن، صص 9-7</ref>. از متن چنین بر می‌آید که وی دارای دانشی قابل توجّه بوده‌است و این شأنیّت را برای اجازه‌از خود نشان داده‌است، در عین حال به وی توصیه می‌شود که‌از خلط یافته و داشته بپرهیزد و از خداوند نیز می‌خواهد که وی را در مقام عالمان ربّانی قرار بدهد.


در بین مکتوبات، مکتوب سوّم و چهارم مربوط به مراسلاتی است که بین شیخ علاءالدّوله و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق کاشانی]] صورت گرفته و محتوای آن نیز [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و شرح و تفسیری است که علاءالدّوله بر [[الفتوحات المکیّه]] نوشته‌است و در بخشی از آن شرح در حاشیه‌ی فتوحات ایرادی تند و تیز بر این عربی گرفته که [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] آن را خوش نداشته و از وی توضیح و دلیل طلب نموده. علاءالدّوله نیز پاسخی نه چندان قانع کننده به [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] داده و اینگونه سخن به‌اطاله کشیده و بی سرانجام باقی مانده‌است.  
در بین مکتوبات، مکتوب سوّم و چهارم مربوط به مراسلاتی است که بین شیخ علاءالدّوله و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق کاشانی]] صورت گرفته و محتوای آن نیز [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و شرح و تفسیری است که علاءالدّوله بر [[الفتوحات المکیّه]] نوشته‌است و در بخشی از آن شرح در حاشیه‌ی فتوحات ایرادی تند و تیز بر این عربی گرفته که [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] آن را خوش نداشته و از وی توضیح و دلیل طلب نموده. علاءالدّوله نیز پاسخی نه چندان قانع کننده به [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] داده و اینگونه سخن به‌اطاله کشیده و بی سرانجام باقی مانده‌است.  
خط ۵۵: خط ۵۵:


در نامه‌ی پنجم که مکاتبه بین علاءالدّوله و [[تاج الدّین کرکهری]] است سخن ابتدایی از نماز و معراج و به ویژه «اهل بیت» به میان آمده‌است و در مورد اخیر آیه‌ی مشهور «اهل البیت» در سوره‌احزاب مدّ نظر قرار گرفته‌است. در آن نامه ضمن بر شمردن فضایل اهل بیت اشاره‌ای تفسیری می‌شود و اسامی‌مبارکه‌ی پنج تن آل عبا هم درج می‌گردد. در این خصوص نظریّه شیعه مدّ نظر شیخ قرار گرفته و اهل بیت پیامبر را خاص می‌داند و به‌انچه که‌اهل سنّت همسران رسول را هم از آن جمله می‌شمارد منع می‌کند. تفسیری هم که [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در ذیل این مطالب آورده با استنادات بسیار قابل توجّه و خواندنی است. از جمله می‌نویسد: در [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]] و غیره نقل شده كه عكرمه در بازار ندا می كرد و می گفت: آیه ‏ى «تطهیر» در شأن زنان حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم است. و نیز نقل می كند كه: عكرمه میگفت: هر كس بخواهد با او مباهله می كنم كه‌این آیه دربارهی زنان آنحضرت است. ناگفته نماند: عكرمه‌از خوارج و از دشمنان على و اهل بیت علیهم السّلام است و این سخن از فرومایه ا‏ى مثل عكرمه بعید نیست. در اینجا به سه مطلب اشاره میكنیم:  
در نامه‌ی پنجم که مکاتبه بین علاءالدّوله و [[تاج الدّین کرکهری]] است سخن ابتدایی از نماز و معراج و به ویژه «اهل بیت» به میان آمده‌است و در مورد اخیر آیه‌ی مشهور «اهل البیت» در سوره‌احزاب مدّ نظر قرار گرفته‌است. در آن نامه ضمن بر شمردن فضایل اهل بیت اشاره‌ای تفسیری می‌شود و اسامی‌مبارکه‌ی پنج تن آل عبا هم درج می‌گردد. در این خصوص نظریّه شیعه مدّ نظر شیخ قرار گرفته و اهل بیت پیامبر را خاص می‌داند و به‌انچه که‌اهل سنّت همسران رسول را هم از آن جمله می‌شمارد منع می‌کند. تفسیری هم که [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در ذیل این مطالب آورده با استنادات بسیار قابل توجّه و خواندنی است. از جمله می‌نویسد: در [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]] و غیره نقل شده كه عكرمه در بازار ندا می كرد و می گفت: آیه ‏ى «تطهیر» در شأن زنان حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم است. و نیز نقل می كند كه: عكرمه میگفت: هر كس بخواهد با او مباهله می كنم كه‌این آیه دربارهی زنان آنحضرت است. ناگفته نماند: عكرمه‌از خوارج و از دشمنان على و اهل بیت علیهم السّلام است و این سخن از فرومایه ا‏ى مثل عكرمه بعید نیست. در اینجا به سه مطلب اشاره میكنیم:  
# آیه‌ی تطهیر در سیاق آیات زنان حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم آمده ولى علیرغم عكرمه و مقاتل، خـود آیه بیان می كند كه درباره‌ی زنان آنحضرت نیست زیرا چند آیه پیش از آیه‌ی تطهیر را میخـوانیم، مـى‏ بینیم، در آنهـا زنـان آن‌حضرت مخاطبند و همه به صورت جمع مؤنّث آمده مثل: كنتنّ، تردن، تعالین، امتّعكنّ، اسرّحكنّ، منكنّ، لستنّ، اتّقیتنّ، فلا تخضعن، قرن فى بیوتكنّ، اقمن الصّلوة، آتین الزّكوة، اطعن اللَّه و رســوله، بعد از این هـمه جمـع مؤنثها یک‌مرتبه وضع كلام عوض می شود و به صورت جمع مذكّر می آید و می -فرماید: إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، مى ‏بینیم كه در آیه‌از جمع مؤنّث خبرى نیست بلكه «عَنْكُمُ ... وَ یُطَهِّرَكُمْ» هر دو جمع مذكّر آمده، از این تغییر وضع یقین می كنیم كه مراد از «عَنْكُمُ وَ یُطَهِّرَكُمْ» جمعى است كه همه ‏شان و یا اكثرشان مـرداند وگرنه مثل سیاق قبل می فرمود «لیُذْهِبَ عَنْكُنَّ الرجْسَ وَ یُطَهّرَكُنَّ». قابل توجّه‌است كه بعد از این آیه باز سیاق عوض شده و راجع به زنان آن حضرت جمع مؤنّث آمده و آن، چنین است «وَ اذْكُرْنَ ما یُتْلى‏ فِی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ» اگر دشمنى با حق، چشم عكرمه را كور كرده، ما بحمد اللَّه‌از خود قرآن واقعیّت را درك كرده‌‏ایم.
# آیه‌ی تطهیر در سیاق آیات زنان حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم آمده ولى علیرغم عكرمه و مقاتل، خـود آیه بیان می كند كه درباره‌ی زنان آنحضرت نیست زیرا چند آیه پیش از آیه‌ی تطهیر را میخـوانیم، مى‏ بینیم، در آنهـا زنـان آن‌حضرت مخاطبند و همه به صورت جمع مؤنّث آمده مثل: كنتنّ، تردن، تعالین، امتّعكنّ، اسرّحكنّ، منكنّ، لستنّ، اتّقیتنّ، فلا تخضعن، قرن فى بیوتكنّ، اقمن الصّلوة، آتین الزّكوة، اطعن اللَّه و رســوله، بعد از این هـمه جمع مؤنثها یک‌مرتبه وضع كلام عوض می شود و به صورت جمع مذكّر می آید و می -فرماید: إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، مى ‏بینیم كه در آیه‌از جمع مؤنّث خبرى نیست بلكه «عَنْكُمُ ... وَ یُطَهِّرَكُمْ» هر دو جمع مذكّر آمده، از این تغییر وضع یقین می كنیم كه مراد از «عَنْكُمُ وَ یُطَهِّرَكُمْ» جمعى است كه همه ‏شان و یا اكثرشان مرداند وگرنه مثل سیاق قبل می فرمود «لیُذْهِبَ عَنْكُنَّ الرجْسَ وَ یُطَهّرَكُنَّ». قابل توجّه‌است كه بعد از این آیه باز سیاق عوض شده و راجع به زنان آن حضرت جمع مؤنّث آمده و آن، چنین است «وَ اذْكُرْنَ ما یُتْلى‏ فِی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ» اگر دشمنى با حق، چشم عكرمه را كور كرده، ما بحمد اللَّه‌از خود قرآن واقعیّت را درك كرده‌‏ایم.
# بیشتر از هفتاد حدیث از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده كه‌این آیه در بارهی پنج تن آل عبا علیهم السّلام است، براى نمونه به كتابهای: [[الدر المنثور في التفسير بالمأثور|الدرّ المنثور]]، [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|تفسیر طبرى]]، [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]]، [[صواعق محرقه]] [[ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد|ابن حجر]] آیه‌ی اوّل از آیات نازله در شأن اهل بیت، [[صحيح ترمذى|صحیح ترمذى]] تفسیر سوره‌ی احزاب و در ابواب [[مناقب]]، باب مناقب اهل البیت، [[صحيح مسلم|صحیح مسلم]] كتاب فضائل الصّحابه باب فضائل اهل بیت النّبى(ص) و دیگر آثار می‌توان رجوع كرد، و از میان كتابهاى شیعه كافى است كه به كتاب [[الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليهاالسلام و عقيلة الوحي|الكلمة الغرّاء]]، تألیف [[شرف‌الدین، سید عبدالحسین|شرف الدّین]]، فصل ثانى رجوع فرمایید.در [[الميزان في تفسير القرآن|تفسیر المیزان]] آمده‌است: روایات در این باره‌از هفتاد متجاوز است و آنچه‌ اهل سنّت نقل كرده‌‏اند از روایات شیعه بیشتر است، اهل سنّت آنرا قریب به چهل روایت از امّ سلمه، عائشه، ابى سعید خــدرى، سعد، وائلـة بن اسـقع، ابى‌حمراء، [[ابن عباس]]، ثوبان غلام حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله، عبداللَّه‌ ابن جعفر، [[امام علی علیه‌السلام|امام على]]، و حسن بن على علیهماالسّلام نقل كرده‌‏اند. شیعه‌انرا در بیشتر از سى حدیث از [[امام علی علیه‌السلام|امام على]]، [[امام سجاد علیه‌السلام|امام سجّاد]]، امام باقر، [[امام صادق]] علیهما السّـلام، امّ سلـمه، ابى ذر، ابى لیلى، ابى الاسود، [[عمرو بن ميمون اودى|عمرو بن میمون اودى]]، و سعد بن ابى وقّاص نقل نموده‌‏اند.
# بیشتر از هفتاد حدیث از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده كه‌این آیه در بارهی پنج تن آل عبا علیهم السّلام است، براى نمونه به كتابهای: [[الدر المنثور في التفسير بالمأثور|الدرّ المنثور]]، [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|تفسیر طبرى]]، [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]]، [[صواعق محرقه]] [[ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد|ابن حجر]] آیه‌ی اوّل از آیات نازله در شأن اهل بیت، [[صحيح ترمذى|صحیح ترمذى]] تفسیر سوره‌ی احزاب و در ابواب [[مناقب]]، باب مناقب اهل البیت، [[صحيح مسلم|صحیح مسلم]] كتاب فضائل الصّحابه باب فضائل اهل بیت النّبى(ص) و دیگر آثار می‌توان رجوع كرد، و از میان كتابهاى شیعه كافى است كه به كتاب [[الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليهاالسلام و عقيلة الوحي|الكلمة الغرّاء]]، تألیف [[شرف‌الدین، سید عبدالحسین|شرف الدّین]]، فصل ثانى رجوع فرمایید.در [[الميزان في تفسير القرآن|تفسیر المیزان]] آمده‌است: روایات در این باره‌از هفتاد متجاوز است و آنچه‌ اهل سنّت نقل كرده‌‏اند از روایات شیعه بیشتر است، اهل سنّت آنرا قریب به چهل روایت از امّ سلمه، عائشه، ابى سعید خــدرى، سعد، وائلـة بن اسـقع، ابى‌حمراء، [[ابن عباس]]، ثوبان غلام حضرت رسول صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله، عبداللَّه‌ ابن جعفر، [[امام علی علیه‌السلام|امام على]]، و حسن بن على علیهماالسّلام نقل كرده‌‏اند. شیعه‌انرا در بیشتر از سى حدیث از [[امام علی علیه‌السلام|امام على]]، [[امام سجاد علیه‌السلام|امام سجّاد]]، امام باقر، [[امام صادق]] علیهما السّـلام، امّ سلـمه، ابى ذر، ابى لیلى، ابى الاسود، [[عمرو بن ميمون اودى|عمرو بن میمون اودى]]، و سعد بن ابى وقّاص نقل نموده‌‏اند.
# [[عكرمه]] و [[مقـاتـل]] و غیر آنهـا هـرچه می خواهند بگویند، حق بر اهل حقّ و بر اهل انصاف و تحقیق مثل آفتاب روشن است، در پاى هر حقیقت و واقعیّتى قلمهاى خطاكار و زبانهاى دروغگو و عكرمه‏‌هاى فرومایه، دیده خواهند شد: ... لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیی من حیّ عن بیّنه<ref>متن، صص 198-186</ref>.  
# [[عكرمه]] و [[مقـاتـل]] و غیر آنهـا هـرچه می خواهند بگویند، حق بر اهل حقّ و بر اهل انصاف و تحقیق مثل آفتاب روشن است، در پاى هر حقیقت و واقعیّتى قلمهاى خطاكار و زبانهاى دروغگو و عكرمه‏‌هاى فرومایه، دیده خواهند شد: ... لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیی من حیّ عن بیّنه<ref>متن، صص 198-186</ref>.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش