ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'نجاشى' به 'نجاشى')
    جز (جایگزینی متن - 'ابن اثير' به 'ابن اثير')
    خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
    ابو الفرج اصفهانى تنها در مجالس خلوت مهلبى حضور داشت و سخت به او نزديك بود؛او را مدح بسيار مى‌گفت و از نديمانش به شمار مى‌آمد (ثعالبى، 109/3؛ياقوت، ادبا، 100/13-101، به نقل از صابى). تنوخى بارها ديده است كه وزير به او و جهنى، جايزه‌هاى 5000 درهمى مى‌بخشيده است (نشوار، 74/1). از روابط ميان اين دو، چند «مجلس» نقل كرده‌اند: يك مجلس ماجراى خوراك خوردن ابو الفرج بر سر سفرۀ وزير است (نك‍: ياقوت، همان، 102/13-103) ؛در مجلسى ديگر ابو الفرج، جهنى را كه چندى محتسب بصره بود و گاه سخن به گزاف مى‌گفت، به استهزاء مى‌گيرد و شرمسار مى‌سازد (همان، 123/13-124) ؛آخرين مجلس آن است كه ياقوت از قول هلال صابى نقل كرده است. در اين مجلس، مهلبى كه مست باده بوده است، به ابو الفرج مى‌گويد: مى‌دانم كه تو مرا هجو مى‌كنى. سپس وادارش مى‌سازد كه شعرى در هجو او بسرايد. ابو الفرج ناچار مصرعى مى‌سرايد و مهلبى در معنايى بس زشت‌تر، آن را تكميل مى‌كند (همان، 108/13-109؛نيز نك‍: ابن ظافر، 70).
    ابو الفرج اصفهانى تنها در مجالس خلوت مهلبى حضور داشت و سخت به او نزديك بود؛او را مدح بسيار مى‌گفت و از نديمانش به شمار مى‌آمد (ثعالبى، 109/3؛ياقوت، ادبا، 100/13-101، به نقل از صابى). تنوخى بارها ديده است كه وزير به او و جهنى، جايزه‌هاى 5000 درهمى مى‌بخشيده است (نشوار، 74/1). از روابط ميان اين دو، چند «مجلس» نقل كرده‌اند: يك مجلس ماجراى خوراك خوردن ابو الفرج بر سر سفرۀ وزير است (نك‍: ياقوت، همان، 102/13-103) ؛در مجلسى ديگر ابو الفرج، جهنى را كه چندى محتسب بصره بود و گاه سخن به گزاف مى‌گفت، به استهزاء مى‌گيرد و شرمسار مى‌سازد (همان، 123/13-124) ؛آخرين مجلس آن است كه ياقوت از قول هلال صابى نقل كرده است. در اين مجلس، مهلبى كه مست باده بوده است، به ابو الفرج مى‌گويد: مى‌دانم كه تو مرا هجو مى‌كنى. سپس وادارش مى‌سازد كه شعرى در هجو او بسرايد. ابو الفرج ناچار مصرعى مى‌سرايد و مهلبى در معنايى بس زشت‌تر، آن را تكميل مى‌كند (همان، 108/13-109؛نيز نك‍: ابن ظافر، 70).


    مهلبى، گويى براى آنكه دوست دانشمندش پيوسته به كار روايت و شعر و موسيقى مشغول باشد، هرگز شغلى جدى به او محول نكرد. ياقوت نيز تصريح مى‌كند كه مهلبى كارهاى ساده به او مى‌سپرد (همان، 105/13). اين روايات حكايت از دوستى استوار ميان آن دو دارد و به قول ياقوت تنها مرگ بود كه مى‌توانست ميانشان جدايى اندازد (همانجا). به همين سبب ملاحظه مى‌شود كه تقريبا همۀ مدايح ابو الفرج (ثعالبى، 109/3-112: 7 قطعه، شامل 55 بيت) به اين وزير تقديم شده است. با اينهمه، بايد يادآور شد كه در هيچ يك از صحنه‌هاى غم انگيز و مفصلى كه دربارۀ مغضوب شدن وزير و مرگ او نقل كرده‌اند، خبرى از اين يار ديرينه نيست و وى هيچ شعرى در رثاى او نسروده است. مهلبى اندكى پيش از مرگ در 352 ق به مأموريتى ناخواسته در عمان گسيل شد و سپس دشمنان او چندان نزد معز الدوله سعايت كردند كه معز الدوله بر وى سخت خشم گرفت (نك‍: ابن اثير، 546/8-547). در اينكه اين احوال سبب دورى گزيدن ابو الفرج از وى شده باشد، بايد تأمل كرد.
    مهلبى، گويى براى آنكه دوست دانشمندش پيوسته به كار روايت و شعر و موسيقى مشغول باشد، هرگز شغلى جدى به او محول نكرد. ياقوت نيز تصريح مى‌كند كه مهلبى كارهاى ساده به او مى‌سپرد (همان، 105/13). اين روايات حكايت از دوستى استوار ميان آن دو دارد و به قول ياقوت تنها مرگ بود كه مى‌توانست ميانشان جدايى اندازد (همانجا). به همين سبب ملاحظه مى‌شود كه تقريبا همۀ مدايح ابو الفرج (ثعالبى، 109/3-112: 7 قطعه، شامل 55 بيت) به اين وزير تقديم شده است. با اينهمه، بايد يادآور شد كه در هيچ يك از صحنه‌هاى غم انگيز و مفصلى كه دربارۀ مغضوب شدن وزير و مرگ او نقل كرده‌اند، خبرى از اين يار ديرينه نيست و وى هيچ شعرى در رثاى او نسروده است. مهلبى اندكى پيش از مرگ در 352 ق به مأموريتى ناخواسته در عمان گسيل شد و سپس دشمنان او چندان نزد معز الدوله سعايت كردند كه معز الدوله بر وى سخت خشم گرفت (نك‍: [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، 546/8-547). در اينكه اين احوال سبب دورى گزيدن ابو الفرج از وى شده باشد، بايد تأمل كرد.


    يكى ديگر از كسانى كه نامش در روايات مربوط به ابو الفرج آمده، قاضيى است كه در مجالس وزير مهلبى پديدار مى‌شود. اين قاضى، ابو على حسن بن سهل ايذجى است كه چندى قضاى ايذه و رامهرمز را داشت و سپس به حلقۀ نديمان مهلبى پيوست و «چندانكه او هرزگى و پرده‌درى كرد، قاضيان را نشايد» (ياقوت، همان، 210/16، به نقل از تنوخى). ابو الفرج او را با الفاظى ناشايست هجا گفته (ثعالبى، 113/3؛ ياقوت، همان، 134/13) و مى‌دانيم كه اين هجا نه دليل بر دشمنى، كه نشان دوستى نزديك آن دو بوده است.
    يكى ديگر از كسانى كه نامش در روايات مربوط به ابو الفرج آمده، قاضيى است كه در مجالس وزير مهلبى پديدار مى‌شود. اين قاضى، ابو على حسن بن سهل ايذجى است كه چندى قضاى ايذه و رامهرمز را داشت و سپس به حلقۀ نديمان مهلبى پيوست و «چندانكه او هرزگى و پرده‌درى كرد، قاضيان را نشايد» (ياقوت، همان، 210/16، به نقل از تنوخى). ابو الفرج او را با الفاظى ناشايست هجا گفته (ثعالبى، 113/3؛ ياقوت، همان، 134/13) و مى‌دانيم كه اين هجا نه دليل بر دشمنى، كه نشان دوستى نزديك آن دو بوده است.
    خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:




    ابو الفرج زيدى مذهب بود (طوسى، 223) و همين امر شگفتى بسيارى از نويسندگان را برانگيخته است (ابن اثير، 581/8-582؛ذهبى، ميزان، 123/3)، زيرا چگونه ممكن است مردى مروانى به آيين تشيّع بگرايد؟ اين تشيع ظاهرى و آن عادات شگفت البته خشم نويسندۀ سنى مذهبى چون ابن جوزى را برمى‌انگيزد، چنانكه در حق ابو الفرج گويد: او شيعى بود و چون اويى را اعتماد نشايد. در كتابهايش به چيزهايى تصريح مى‌كند كه موجب فسق است. شرب خمر را آسان مى‌گيرد و گاهى نيز رواياتى از اين باب دربارۀ خود نقل مى‌كند...هر كس در اغانى او بنگرد، همه گونه زشتى مى‌يابد (40/7-41).
    ابو الفرج زيدى مذهب بود (طوسى، 223) و همين امر شگفتى بسيارى از نويسندگان را برانگيخته است ([[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، 581/8-582؛ذهبى، ميزان، 123/3)، زيرا چگونه ممكن است مردى مروانى به آيين تشيّع بگرايد؟ اين تشيع ظاهرى و آن عادات شگفت البته خشم نويسندۀ سنى مذهبى چون ابن جوزى را برمى‌انگيزد، چنانكه در حق ابو الفرج گويد: او شيعى بود و چون اويى را اعتماد نشايد. در كتابهايش به چيزهايى تصريح مى‌كند كه موجب فسق است. شرب خمر را آسان مى‌گيرد و گاهى نيز رواياتى از اين باب دربارۀ خود نقل مى‌كند...هر كس در اغانى او بنگرد، همه گونه زشتى مى‌يابد (40/7-41).


    چند سده پس از آن، عالم شيعى مذهب، خوانسارى نيز از جهتى با ابن جوزى هم عقيده شده، مى‌گويد: او زيدى است، نه شيعى، سخنانى كه در مدح اهل بيت گفته است، هيچ يك صريح نيست؛اگر هم چنين باشد، بايد حمل بر آن كرد كه وى مى‌خواسته است به بارگاه شاهان آن زمان كه غالبا به ولايت اهل بيت اعتقاد داشتند، تقرب جويد و مانند شاعران ديگر آن زمان، از صلات كلان ايشان بهره برد...، من اغانى را اجمالا تصفح كرده‌ام و در بيش از 80000 بيتى كه نقل كرده است، چيزى جز هزل و گمراهى... و دورى از اهل بيت رسالت نيافتم. علاوه بر اين، او از شجرۀ ملعونه[يعنى بنى اميه]بوده است (221/5).
    چند سده پس از آن، عالم شيعى مذهب، خوانسارى نيز از جهتى با ابن جوزى هم عقيده شده، مى‌گويد: او زيدى است، نه شيعى، سخنانى كه در مدح اهل بيت گفته است، هيچ يك صريح نيست؛اگر هم چنين باشد، بايد حمل بر آن كرد كه وى مى‌خواسته است به بارگاه شاهان آن زمان كه غالبا به ولايت اهل بيت اعتقاد داشتند، تقرب جويد و مانند شاعران ديگر آن زمان، از صلات كلان ايشان بهره برد...، من اغانى را اجمالا تصفح كرده‌ام و در بيش از 80000 بيتى كه نقل كرده است، چيزى جز هزل و گمراهى... و دورى از اهل بيت رسالت نيافتم. علاوه بر اين، او از شجرۀ ملعونه[يعنى بنى اميه]بوده است (221/5).