الجامع لأحكام القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (')
    خط ۷۳: خط ۷۳:
    قرآن، نخستين و مهم‌ترين منبع تفسير قرآن است و منبع بودن قرآن، علاوه بر آنكه مقتضاى روش عقلايى محاوره است، در آيات و روايات، بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است. مى‌دانيم قرآن كتابى كه داراى فصل‌بندى موضوعى باشد، نيست؛ بنابراين، همه مطالب راجع به يك موضوع، در يك جا گرد نيامده است و ممكن است در باره يك موضوع، مطالبى در جاهاى مختلف پراكنده باشد؛ درعين‌حال، اين آيات مبين و ناظر به يكديگر باشند. در اين روش از تفسير قرآن به قرآن، از آياتى كه به آيه مورد نظر متصل نيستند، بهره برده مى‌شود كه از آن به قراين داخلى منفصل كلامى نيز تعبير مى‌گردد. اما گاه از اين روش، به‌صورت نامطلوبى استفاده مى‌شود كه در ذيل به برخى از اين نمونه‌ها اشاره مى‌گردد:
    قرآن، نخستين و مهم‌ترين منبع تفسير قرآن است و منبع بودن قرآن، علاوه بر آنكه مقتضاى روش عقلايى محاوره است، در آيات و روايات، بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است. مى‌دانيم قرآن كتابى كه داراى فصل‌بندى موضوعى باشد، نيست؛ بنابراين، همه مطالب راجع به يك موضوع، در يك جا گرد نيامده است و ممكن است در باره يك موضوع، مطالبى در جاهاى مختلف پراكنده باشد؛ درعين‌حال، اين آيات مبين و ناظر به يكديگر باشند. در اين روش از تفسير قرآن به قرآن، از آياتى كه به آيه مورد نظر متصل نيستند، بهره برده مى‌شود كه از آن به قراين داخلى منفصل كلامى نيز تعبير مى‌گردد. اما گاه از اين روش، به‌صورت نامطلوبى استفاده مى‌شود كه در ذيل به برخى از اين نمونه‌ها اشاره مى‌گردد:


    نمونه اول: '''«لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير»''' <ref>انعام / 103</ref>؛ قرطبى در باره اين آيه مى‌گويد: خداوند در اين دنيا ديده نمى‌شود، ولى روايات صحيح زيادى از پيامبر(ص) در باره رؤيت خدا در قيامت رسيده است؛ مثلا ابن عباس گفته است: «چشم‌ها او را در دنيا نمى‌بينند، ولى در آخرت، مى‌بينند». وى ادامه مى‌دهد: ديدن خدا در دنيا نيز ممكن است؛ زيرا اگر ممكن نبود، هرگز موسى(ع) چنين درخواستى نمى‌كرد. بااين‌حال يادآور مى‌شود كه حضرت محمد(ص)، خدا را در دنيا نديده است <ref>همان</ref>.
    نمونه اول: '''«لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير»''' <ref>انعام / 103</ref>؛ قرطبى در باره اين آيه مى‌گويد: خداوند در اين دنيا ديده نمى‌شود، ولى روايات صحيح زيادى از پيامبر (ص) در باره رؤيت خدا در قيامت رسيده است؛ مثلا ابن عباس گفته است: «چشم‌ها او را در دنيا نمى‌بينند، ولى در آخرت، مى‌بينند». وى ادامه مى‌دهد: ديدن خدا در دنيا نيز ممكن است؛ زيرا اگر ممكن نبود، هرگز موسى(ع) چنين درخواستى نمى‌كرد. بااين‌حال يادآور مى‌شود كه حضرت محمد(ص)، خدا را در دنيا نديده است <ref>همان</ref>.


    او در تفسير آيات، كوشيده است به مفهوم آيات مخالف، توجه و با استفاده از قراين و دلايل مورد نظر خود، از اين آيات رفع تناقض ظاهرى كند. ديدگاه وى در اينجا، نو و بديع نيست، بلكه اقتباسى از نظرات بزرگان اشاعره و استدلالات ايشان در راستاى قابليت رؤيت خداوند با چشم سر، در آخرت است <ref>همان، ص 34</ref>.
    او در تفسير آيات، كوشيده است به مفهوم آيات مخالف، توجه و با استفاده از قراين و دلايل مورد نظر خود، از اين آيات رفع تناقض ظاهرى كند. ديدگاه وى در اينجا، نو و بديع نيست، بلكه اقتباسى از نظرات بزرگان اشاعره و استدلالات ايشان در راستاى قابليت رؤيت خداوند با چشم سر، در آخرت است <ref>همان، ص 34</ref>.
    خط ۸۱: خط ۸۱:
    در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است <ref>همان، ص 36</ref>.
    در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است <ref>همان، ص 36</ref>.


    نمونه دوم: '''«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين»'''. <ref>مائده / 67</ref>قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر(ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر(ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند '''(يا أيها النبي حسبك الله و من اتبعك من المؤمنين)''' <ref>انفال / 64</ref> و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد <ref>همان</ref>.
    نمونه دوم: '''«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين»'''. <ref>مائده / 67</ref>قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر (ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر (ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند '''(يا أيها النبي حسبك الله و من اتبعك من المؤمنين)''' <ref>انفال / 64</ref> و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد <ref>همان</ref>.


    آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر(ص) عموميت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر(ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراين، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عموميت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه '''(يا أيها النبي حسبك الله)''' <ref>انفال / 64</ref>اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است <ref>همان</ref>.
    آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر (ص) عموميت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر (ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراين، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عموميت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه '''(يا أيها النبي حسبك الله)''' <ref>انفال / 64</ref>اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است <ref>همان</ref>.


    شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، در باره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را در باره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، در باره اعلام ولايت على بن ابى‌طالب(ع) در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مى‌كند <ref>همان</ref>.
    شيعه در اين مسئله كه پيامبر (ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، در باره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را در باره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، در باره اعلام ولايت على بن ابى‌طالب(ع) در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مى‌كند <ref>همان</ref>.


    شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعايى در باره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از شيعيان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است <ref>همان، ص 37</ref>.
    شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر (ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر (ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعايى در باره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از شيعيان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است <ref>همان، ص 37</ref>.


    بنابراين تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است <ref>همان</ref>.
    بنابراين تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است <ref>همان</ref>.