خواجوی، محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۲: خط ۱۲:
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    | data-type="authorbirthDate" |1313 ش
    | data-type="authorbirthDate" |1313ش
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    | data-type="authorBirthPlace" |
    | data-type="authorBirthPlace" |تهران
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    | data-type="authorDeathDate" |
    | data-type="authorDeathDate" |نهم آذر ماه سال 1391ش در رشت
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    | data-type="authorTeachers" |
    | data-type="authorTeachers" |كمالى سبزوارى
     
    [[شعرانی، ابوالحسن|ابوالحسن شعرانى]]
     
    [[مطهری، مرتضی|مطهرى]]
     
    [[محمدعلى حكيم شيرازى]]
     
    [[طباطبایی، محمدحسین|علامۀ طباطبائى]]
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    خط ۴۲: خط ۵۰:
    </div>
    </div>


    '''محمد خواجوى''' يكى از برجسته‌ترين صدرا شناسان و عرفان پژوهان عصر جديد و مصحح و مترجم امهات متون [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است. وى در شرحى خود نوشته بر زندگى خود مى‌نويسد:
    '''محمد خواجوى''' (1313-1391ش)، مترجم قرآن کریم، يكى از برجسته‌ترين صدرا شناسان و عرفان پژوهان عصر جديد و مصحح و مترجم امهات متون [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است.  
     
    == ولادت ==
    در سال 1313 شمسى در خانوادۀ نسبتا مرفّه و نيم مذهبى، در تهران به دنيا آمد.
     
    == تحصیلات ==
    پس از دوره‌هاى دبستان و دبيرستان در كلاس چهارم آن روز كه پنجمين ديپلم علمى بود، شوق عربیت و علوم قديمه سخت گريبان جانش را گرفت و تحصيل كلاسيك را رها كرده و روى بدان علوم آورد و در طى اشتغال به امور كسبى در بازار تهران-نزد پدرش-كه در تجارتخانه‌اش كار مى‌كرد، در نزد مرحوم كمالى سبزوارى كه از اساتيد معقول بود، مقدمات عربى و منطق را فرا گرفت. پس از ازدواج در سال 1337 اين شعله خاموش شد و در ضمن كار در مؤسسات گوناگون برخى از ايام زندگانى و عنفوان شباب و ريعان جوانى را به تحصيل كتب عربى صرف كرد و دايره‌وار گرد ترسّلات تازى و پارسى و اشعار و لطايف و نكت و نوادر و ملح فضلاى ماضى برآمده و خدمت استادان آن فن، زانو زد و به حسن ارشاد و هدايتشان بر عجر بحر آن فنون واقف گشت.


    حقير در سال 1313 شمسى در خانوادۀ نسبتا مرفّه و نيم مذهبى، به تقدير الهى-به دنيا آمدم و پس از دوره‌هاى دبستان و دبيرستان در كلاس چهارم آن روز كه پنجمين ديپلم علمى بود، شوق عربیت و علوم قديمه سخت گريبان جانم را گرفت و تحصيل كلاسيك را رها كرده و روى بدان علوم آوردم و در طى اشتغال به امور كسبى در بازار تهران-نزد پدرم-كه در تجارتخانه‌اش كار مى‌كردم، در نزد مرحوم كمالى سبزوارى كه از اساتيد معقول بود، مقدمات عربى و منطق را فرا گرفتم. پس از ازدواج در سال 1337 اين شعله خاموش شد و در ضمن كار در مؤسسات گوناگون-كه روزگار چون پر كاهى به هر گوشه‌اى پرتابم مى‌كرد-برخى از ايام زندگانى و عنفوان شباب و ريعان جوانى را به تحصيل كتب عربى صرف كردم و دايره‌وار گرد ترسّلات تازى و پارسى و اشعار و لطايف و نكت و نوادر و ملح فضلاى ماضى برآمده و خدمت استادان آن فن، زانو زدم و به حسن ارشاد و هدايتشان بر عجر بحر آن فنون واقف گشتم.
    تا آنكه شوق قرآن عزيز و تفسير آن كه از كودكى در نهادش بود و به سوداى آن درس دبيرستان و تحصيل مدرک  را رها كرده بود و ندايش چون زمزمۀ قدسيان معبدانس در گوش جانش ندا مى‌داد، ایشان را به تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] كشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تكرار بى نهايت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگى كه داشت-مشتاق فلسفه تأله شد. استاد متضلع آن زمان مرحوم شيخ [[شعرانی، ابوالحسن|ابوالحسن شعرانى]]-خواجه نصير گمنام زمان-بود پس از چند جلسه‌اى كه خدمت ایشان رسيد و استعداد محمد خواجوی را ديد و پسنديدند، اصرار ورزيد كه شما بايد مرتب سر درس حاضر باشيد، با كار روزانه، شبها در بيت آن عالم ربانى مقدارى از اسفار را می‌خواند.


    تا آنكه شوق قرآن عزيز و تفسير آن كه از كودكى در نهادم بود و به سوداى آن درس دبيرستان و تحصيل مدرک  را رها كردم و ندايش چون زمزمۀ قدسيان معبدانس در گوش جانم ندا مى‌داد، مرا به تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] كشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تكرار بى نهايت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگى كه داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شيخ ابوالحسن [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]]-خواجه نصير گمنام زمان-بود پس از چند جلسه‌اى كه خدمت رسيدم و استعدادم را ديد و پسنديد، اصرار ورزيد كه شما بايد مرتب سر درس حاضر باشيد، با كار روزانه، شبها در بيت آن عالم ربانى مقدارى از اسفار را خواندم.
    پس از چندى سيد المتألهين مرحوم [[رفیعی قزوینی، ابوالحسن|سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى]] از قزوين به تهران آمدند و در شبستان مرحوم شاه آبادى به افاده مشغول شدند و به مدت هفت سال يعنى تا پايان حيات صورى او-ادامه داد و مقدارى درس اصول فقه و خارج و معارف الهى و فلسفه را نزد ايشان خواند. پس از فوت ايشان كتاب طبیعیات شفا را نزد استاد متفكر شهيد مرحوم [[مطهری، مرتضی|مطهرى]] در مدرسۀ مروى تهران خواند و در ضمن مقدارى از شواهد الربوبيه و [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] و فتوحات مكيه را نزد مرحوم حاج [[محمدعلى حكيم شيرازى]]-استاد دانشگاه تهران-كه بنا به دعوت مرحوم [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] از شيراز، به تهران آمده بود و در خانقاه ذهبيه تهران مقام شيخيت داشت فرا گرفت و در حضورش به سلوك مشغول شد. مقدارى از احاديث مشكل را در تابستانها در شهر مقدس مشهد نزد مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامۀ طباطبائى]] فرا گرفت، باتوجه به این که درس فلسفۀ علامه مشاء بود و خواجوی علاقه‌ای به آن نداشت، در تفسير آيات قرآن از آن مرد خدا بسيار بهره‌مند شد. مقدارى از معضلات و مبهمات فلسفه را از استاد گرانمايه آقاى [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال‌الدين آشتيانى]] در مشهد و از نوشته‌هاى ممتّع ايشان آموخت.


    پس از چندى سيد المتألهين مرحوم سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از قزوين به تهران آمدند و در شبستان مرحوم شاه آبادى به افاده مشغول شدند. قدم از سر ساختم و آن محضر عرش را به مدت هفت سال يعنى تا پايان حيات صورى او-ادامه دادم و مقدارى درس اصول فقه و خارج و معارف الهى و فلسفه را نزد ايشان خواندم. پس از فوت ايشان كتاب طبیعیات شفا را نزد استاد متفكر شهيد مرحوم مطهرى در مدرسۀ مروى تهران خواندم و در ضمن مقدارى از شواهد الربوبيه و فصوص الحكم و فتوحات مكيه را نزد مرحوم حاج محمد على حكيم شيرازى-استاد دانشگاه تهران-كه بنا به دعوت مرحوم فروزانفر از شيراز، به تهران آمده بود و در خانقاه ذهبيه تهران مقام شيخيت داشت فرا گرفتم و در حضورش به سلوك مشغول شدم. مقدارى از احاديث مشكل را در تابستانها در شهر مقدس مشهد نزد مرحوم علامۀ طباطبائى فرا گرفتم، چون درس فلسفۀ ايشان مشاء بود و حقير جذب آن چندان نمى‌شد، در تفسير آيات قرآن از آن مرد خدا بسيار بهره‌مند شدم. مقدارى از معضلات و مبهمات فلسفه را از استاد گرانمايه آقاى [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال‌الدين آشتيانى]] در مشهد و از نوشته‌هاى ممتّع ايشان آموختم.
    دکتر محمد خواجوی سپس به رشت رفت و گوشه‌گیری اختیار کرد و به ترجمه و تصحیح متون کهن سه بزرگ عرصه عرفان و فلسفه روی آورد. آثار صدرالدین قونوی،ابن عربی و ملاصدرای شیرازی.
     
    عمده آثار او از سوی انتشارات مولی به بازار کتاب عرضه شده است، از جمله ترجمه‌ای متفاوت از قرآن که با نام قرآن حکیم در سال‌های اولیه دهه هفتاد متشر شد.
     
    کارنامه او مشحون از تصحیح، ترجمه و تالیف است که می‌توان به تصحیح و ترجمه کتاب مصباح الانس، ترجمه فصوص الحکم ابن عربی، ترجمه فتوحات ابن‌عربی، در 17 جلد، تالیف کتاب لوامع‌العارفین، تالیف کتاب دو صدرالدین و... اشاره کرد.
     
    == وفات ==
    محمد خواجوی روز نهم آذر ماه سال 1391ش در رشت درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.


    ==آثار==
    ==آثار==
    اما كارهايى كه در قرآن پژوهى انجام داده‌ام عبارتند از:
    1-5 تصحيح و ترجمۀ تفسير سورۀ جمعه، واقعه، طارق، اعلا و زلزال [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]]  
    1-5 تصحيح و ترجمۀ تفسير سورۀ جمعه، واقعه، طارق، اعلا و زلزال [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]]