معجم العناوين الكلامية و الفلسفية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'به' به 'به') |
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در مقدمه، به بیان برخی از ویژگیهای کتاب، پرداخته شده است<ref>مقدمه، صفحه پنج- هشت</ref>. | در مقدمه، به بیان برخی از ویژگیهای کتاب، پرداخته شده است<ref>مقدمه، صفحه پنج- هشت</ref>. | ||
برخی از ویژگیهای این اثر را | برخی از ویژگیهای این اثر را میتوان در نکات زیر، خلاصه نمود: | ||
# در تألیف و گردآورى مطالب این کتاب، عمده متون کلامى و فلسفى ده قرن اخیر تألیف شده توسط مسلمانان موردنظر بوده است. | # در تألیف و گردآورى مطالب این کتاب، عمده متون کلامى و فلسفى ده قرن اخیر تألیف شده توسط مسلمانان موردنظر بوده است. | ||
# تعداد کتب مورد استفاده در این دو تألیف حدود دویست عنوان و فیشهاى مستخرج از آنها بالغبر سه هزار عدد بوده است که ذیل حدود هشتصد عنوان اصلى طبقهبندى گردیدهاند. | # تعداد کتب مورد استفاده در این دو تألیف حدود دویست عنوان و فیشهاى مستخرج از آنها بالغبر سه هزار عدد بوده است که ذیل حدود هشتصد عنوان اصلى طبقهبندى گردیدهاند. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
با تمام محاسن مذکور برای کتاب، انتقاداتی برای آن ذکر شده است، از جمله آنکه تقسیم کتاب به دو بخش مجزا (کلام و فلسفه) چندان مناسب نیست؛ زیرا از یک دوران کوتاه که بگذریم، سرنوشت این دو علم در فرهنگ و تمدن اسلامی با یکدیگر گره خورده و موضوعات و مسائل آن کاملاً مشابه و همافق است. این تفکیک، گذشته از آنکه سبب تکرار بسیاری از عناوین در هردو قسمت شده، کار را بر تدوینکنندگان این اثر نیز سخت و دشوار کرده است؛ مثلاً در فهرست منابع این قسمت از آثاری نام برده شده که درست به نظر نمیرسد؛ برای نمونه در بخش معجم فلسفی از شرح مواقف، رسائل [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، مباحث مشرقیه استفاده شده که تقریباً همگی جزء منابع کلامی است. برعکس کتاب «[[الدرة الفاخرة في تحقيق مذاهب الصوفية و المتكلمين و الحكماء المتقدمين|الدرة الفاخرة]] جامی» و «التصورات» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] در معجم کلام آورده شده است. جالب اینجاست که «[[تهافت الفلاسفة]]» که در نقد فلسفه و اثبات اقوال متکلمین است، در بخش فلسفه آمده و «[[تلخیص المحصل]]» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] که نوشته یک فیلسوف در رد متکلمین و اثبات مدعیات فلسفی است در بخش کلام استفاده شده است<ref>همان</ref>. | با تمام محاسن مذکور برای کتاب، انتقاداتی برای آن ذکر شده است، از جمله آنکه تقسیم کتاب به دو بخش مجزا (کلام و فلسفه) چندان مناسب نیست؛ زیرا از یک دوران کوتاه که بگذریم، سرنوشت این دو علم در فرهنگ و تمدن اسلامی با یکدیگر گره خورده و موضوعات و مسائل آن کاملاً مشابه و همافق است. این تفکیک، گذشته از آنکه سبب تکرار بسیاری از عناوین در هردو قسمت شده، کار را بر تدوینکنندگان این اثر نیز سخت و دشوار کرده است؛ مثلاً در فهرست منابع این قسمت از آثاری نام برده شده که درست به نظر نمیرسد؛ برای نمونه در بخش معجم فلسفی از شرح مواقف، رسائل [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، مباحث مشرقیه استفاده شده که تقریباً همگی جزء منابع کلامی است. برعکس کتاب «[[الدرة الفاخرة في تحقيق مذاهب الصوفية و المتكلمين و الحكماء المتقدمين|الدرة الفاخرة]] جامی» و «التصورات» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] در معجم کلام آورده شده است. جالب اینجاست که «[[تهافت الفلاسفة]]» که در نقد فلسفه و اثبات اقوال متکلمین است، در بخش فلسفه آمده و «[[تلخیص المحصل]]» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] که نوشته یک فیلسوف در رد متکلمین و اثبات مدعیات فلسفی است در بخش کلام استفاده شده است<ref>همان</ref>. | ||
مدخلهای انتخاب شده برای هر قسمت نیز چندان مناسب نیست. برای نمونه در معجم فلسفی با عنوان «امامة» برمیخوریم که مباحث امامت خاصه را نیز در بر میگیرد؛ مثلاً در ذیل این مدخل، عناوین زیر به چشم میخورد: امامت ائمه اثناعشر بعد از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، امامت حضرت حجت(ع)، در وجود صاحب العصر(عج) و... یا در مدخل «نبی» به عناوین زیر بر میخوریم: اثبات نبوت محمد(ص)، اوصاف النبی و خصائصه، خاتمیت حضرت رسول(ص) و... بدیهی است که هیچیک از این عناوین جزء مسائل فلسفه نیست و اگر احیاناً در یک کتاب فلسفی آمده باشد، به دلیل گرایشان کلامی مصنف آن است. در مقابل در بخش کلام با عناوینی چون امکان، امتناع، واجبالوجود، افلاک و... مواجه میشویم. مدخل «سوفسطائیه» در معجم کلام آمده و در معجم فلسفه نیامده است، با آنکه میدانیم [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در شفا، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] در مطارحات و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اسفار این موضوع را مورد بحث قرار دادهاند. بهعلاوه، بسیاری از عناوین این دو بخش مشترک هستند و در هردو قسمت تکرار شده است که با ادغام دو معجم | مدخلهای انتخاب شده برای هر قسمت نیز چندان مناسب نیست. برای نمونه در معجم فلسفی با عنوان «امامة» برمیخوریم که مباحث امامت خاصه را نیز در بر میگیرد؛ مثلاً در ذیل این مدخل، عناوین زیر به چشم میخورد: امامت ائمه اثناعشر بعد از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، امامت حضرت حجت(ع)، در وجود صاحب العصر(عج) و... یا در مدخل «نبی» به عناوین زیر بر میخوریم: اثبات نبوت محمد(ص)، اوصاف النبی و خصائصه، خاتمیت حضرت رسول(ص) و... بدیهی است که هیچیک از این عناوین جزء مسائل فلسفه نیست و اگر احیاناً در یک کتاب فلسفی آمده باشد، به دلیل گرایشان کلامی مصنف آن است. در مقابل در بخش کلام با عناوینی چون امکان، امتناع، واجبالوجود، افلاک و... مواجه میشویم. مدخل «سوفسطائیه» در معجم کلام آمده و در معجم فلسفه نیامده است، با آنکه میدانیم [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در شفا، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] در مطارحات و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اسفار این موضوع را مورد بحث قرار دادهاند. بهعلاوه، بسیاری از عناوین این دو بخش مشترک هستند و در هردو قسمت تکرار شده است که با ادغام دو معجم میتوان از آن پرهیز کرد<ref>همان</ref>. | ||
در گزینش منابع نیز ضابطه مشخصی وجود نداشته است؛ مثلاً کتاب «[[المطالب العالية من العلم الإلهي|المطالب العالية]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] که از مهمترین آثار [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] است یا کتابهای دیگرش مثل «[[أصولالدين]]»، «[[عصمة الأنبياء]]»، «[[القضاء و القدر]]» و «[[شرح عيون الحكمة]]» و... فراموش شده، ولی کتاب «مناظرات» او که علاوه بر اندک بودن حجم آن، محتوای علمی چندانی نیز ندارد، در معجم مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین کتابهایی چون «الإنتصار» ابن خیاط، «[[شرح المقاصد|شرح مقاصد]]» [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، «[[المحصل]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، «[[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص الحكم]]» منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، «بیان الحق بضمان الصدق» لوکری و... در لیست منابع معجم نیست<ref>همان</ref>. | در گزینش منابع نیز ضابطه مشخصی وجود نداشته است؛ مثلاً کتاب «[[المطالب العالية من العلم الإلهي|المطالب العالية]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] که از مهمترین آثار [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] است یا کتابهای دیگرش مثل «[[أصولالدين]]»، «[[عصمة الأنبياء]]»، «[[القضاء و القدر]]» و «[[شرح عيون الحكمة]]» و... فراموش شده، ولی کتاب «مناظرات» او که علاوه بر اندک بودن حجم آن، محتوای علمی چندانی نیز ندارد، در معجم مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین کتابهایی چون «الإنتصار» ابن خیاط، «[[شرح المقاصد|شرح مقاصد]]» [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، «[[المحصل]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، «[[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص الحكم]]» منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، «بیان الحق بضمان الصدق» لوکری و... در لیست منابع معجم نیست<ref>همان</ref>. | ||
در بین مآخذ فلسفی از «كشاف اصطلاحات الفنون» نام برده شده، ولی از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] که یکی از منابع مهم در شناخت اصطلاحات رایج در قرون اولیه است، مورد استفاده قرار نگرفته است. همچنین از «محيط المحيط» بطرس بستانی نام برده شده که کتابی است در لغت و ربطی به معجم فلسفی ندارد و ظاهراً در هیچ جای معجم مذکور از آن استفاده نشده است. نمونه دیگر ازایندست را | در بین مآخذ فلسفی از «كشاف اصطلاحات الفنون» نام برده شده، ولی از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] که یکی از منابع مهم در شناخت اصطلاحات رایج در قرون اولیه است، مورد استفاده قرار نگرفته است. همچنین از «محيط المحيط» بطرس بستانی نام برده شده که کتابی است در لغت و ربطی به معجم فلسفی ندارد و ظاهراً در هیچ جای معجم مذکور از آن استفاده نشده است. نمونه دیگر ازایندست را میتوان «[[المقابسات]]» [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] دانست که نظیر کلیات ابوالبقاء یک متن فلسفی بهحساب نمیآید و در واقع کشکولی از مطالب ادبی و عامیانه است<ref>همان</ref>. | ||
در مقدمه کتاب، محدوده کار، آثار دانشمندان اسلامی قرار داده شده است و حالآنکه در فهرست به کتاب «[[دلالة الحائرين]]» از [[ابن میمون، موسی بن میمون|ابن میمون یهودی]] بر میخوریم و اگر بنا باشد که در چنین معجمی از آثار غیر مسلمین نیز استفاده شود، بیگمان قبل از هرچیز باید از «آثولوجیا» یاد کرد که بیشترین تأثیر را در فلسفه و عرفان اسلامی بر جای گذاشته و محور بحثهای عمیق فلسفی بوده است. در این معجم از اثولوجیا و ترجمه آثار افلاطون و [[ارسطو]] به عربی استفاده نشده است<ref>همان</ref>. | در مقدمه کتاب، محدوده کار، آثار دانشمندان اسلامی قرار داده شده است و حالآنکه در فهرست به کتاب «[[دلالة الحائرين]]» از [[ابن میمون، موسی بن میمون|ابن میمون یهودی]] بر میخوریم و اگر بنا باشد که در چنین معجمی از آثار غیر مسلمین نیز استفاده شود، بیگمان قبل از هرچیز باید از «آثولوجیا» یاد کرد که بیشترین تأثیر را در فلسفه و عرفان اسلامی بر جای گذاشته و محور بحثهای عمیق فلسفی بوده است. در این معجم از اثولوجیا و ترجمه آثار افلاطون و [[ارسطو]] به عربی استفاده نشده است<ref>همان</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
همچنین در مورد «اقسام فلسفه» تنها به [[مفاتيح العلوم|مفاتیح العلوم]] ارجاع شده(ص 94)، حالآنکه در اکثر آثار فلسفی مخصوصاً در شفاء، حکمة الاشراق و اسفار بهطورجدی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. اهمیت این مطلب بهویژه زمانی دانسته میشود که به یاد آوریم فیلسوفان و متکلمان در اینگونه مباحث اختلافنظر دارند و مراجعه به یک منبع، محقق را از دیگر منابع بینیاز نمیکند؛ خصوصاً آنکه در بسیاری موارد معجم مذکور منابع اصلی را نشان نمیدهد<ref>همان</ref>. | همچنین در مورد «اقسام فلسفه» تنها به [[مفاتيح العلوم|مفاتیح العلوم]] ارجاع شده(ص 94)، حالآنکه در اکثر آثار فلسفی مخصوصاً در شفاء، حکمة الاشراق و اسفار بهطورجدی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. اهمیت این مطلب بهویژه زمانی دانسته میشود که به یاد آوریم فیلسوفان و متکلمان در اینگونه مباحث اختلافنظر دارند و مراجعه به یک منبع، محقق را از دیگر منابع بینیاز نمیکند؛ خصوصاً آنکه در بسیاری موارد معجم مذکور منابع اصلی را نشان نمیدهد<ref>همان</ref>. | ||
در ذیل هر مدخل غالباً ً با استفاده از منابع، تعریفی نیز از آن ارائه شده است. در پارهای موارد این تعریفات چندان مناسب نیست و یا از زاویه نگاه یک مکتب فلسفی و کلامی خاصی مطرح شده و | در ذیل هر مدخل غالباً ً با استفاده از منابع، تعریفی نیز از آن ارائه شده است. در پارهای موارد این تعریفات چندان مناسب نیست و یا از زاویه نگاه یک مکتب فلسفی و کلامی خاصی مطرح شده و نمیتواند یک تعریف عام و قابلقبول باشد: | ||
مثلاً در تعریف «توحید» از مقابسات نقل شده که: التوحید هو اعتراف النفس بالواحد لوجدانها ایّاه واحدا من حیث هو واحد لا من حیث قیل انّه واحد(ص 29 فلسفه). این تعریف گذشته از ابهام آن، به توحید الهی ربط ندارد<ref>همان، ص52</ref>. | مثلاً در تعریف «توحید» از مقابسات نقل شده که: التوحید هو اعتراف النفس بالواحد لوجدانها ایّاه واحدا من حیث هو واحد لا من حیث قیل انّه واحد(ص 29 فلسفه). این تعریف گذشته از ابهام آن، به توحید الهی ربط ندارد<ref>همان، ص52</ref>. |