سفرنامه مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'می‎پ' به 'می‌پ')
    جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
    خط ۴۸: خط ۴۸:
    سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتاب‎های موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آن‎ها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمی‎بود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنان‎که] اگر شیطان نمی‎بود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>.
    سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتاب‎های موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آن‎ها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمی‎بود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنان‎که] اگر شیطان نمی‎بود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>.


    ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سال‎ها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیری‎هایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی می‌گنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح می‎دهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمی‎ها می‎کند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگویی‎ها، شهریت قم و آب‎وهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سال‎ها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیری‎هایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی می‌گنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح می‎دهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمی‎ها می‌کند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگویی‎ها، شهریت قم و آب‎وهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


    بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
    بعد از این به سراغ مزار شاه عبدالعظیم حسنی هم رفته و شرحی درباره آن داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


    نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. او در ابتدا از هزینه‎های سفر سخن به میان می‎آورد، سپس به بخش اصلی گزارشش می‌پردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد می‎کند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است.
    نویسنده در فصل چهارم کتاب با نام «در بیان دستورالعمل و رفتار حجاج»، گزارش راه حج از شام تا مدینه و مکه را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. او در ابتدا از هزینه‎های سفر سخن به میان می‎آورد، سپس به بخش اصلی گزارشش می‌پردازد. او از منازل حج با عنوان «فهرست» یاد می‌کند و از فهرست اول تا فهرست صدم هرکدام اختصاص به شهر و دیاری در طول راه از طهران تا مکه دارد. صدمین فهرست در فواید بازگشت از راه شام است.


    ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزاده‎ای... یاد شده و آنگاه به قزوین می‎رسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آب‎وهوا، باغات، آبادانی و غیره می‎دهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالی‎قاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید می‎برد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبدالله‎میرزا بوده می‎رسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد می‎کند تا به تبریز می‎رسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی به‎تدریج از قریه‎ها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور می‎کند و اشارتی مهم به یکی از جنگ‎های ایران و عثمانی در «ولی‎بابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانی‎ها داده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>.
    ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزاده‎ای... یاد شده و آنگاه به قزوین می‎رسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آب‎وهوا، باغات، آبادانی و غیره می‎دهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالی‎قاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید می‎برد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبدالله‎میرزا بوده می‎رسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد می‌کند تا به تبریز می‎رسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی به‎تدریج از قریه‎ها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور می‌کند و اشارتی مهم به یکی از جنگ‎های ایران و عثمانی در «ولی‎بابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانی‎ها داده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>.


    وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سی‌ام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاین‎پس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک‎ فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریه‎ها را بر اساس آنچه می‎شنیده، ثبت می‎کرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آن‎ها دیده می‎شود<ref>ر.ک: همان</ref>.
    وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سی‌ام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاین‎پس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک‎ فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریه‎ها را بر اساس آنچه می‎شنیده، ثبت می‌کرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آن‎ها دیده می‎شود<ref>ر.ک: همان</ref>.


    کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در این‎باره، در کمتر شهری است که این چیزها را ببیند و به آن‎ها نپردازد... او از دادن اطلاعات درباره برخی از اماکن مذهبی هم کوتاهی ندارد... برای ایرانی‎ها فرات و شام یادآور کربلاست و وقتی وی برای اولین بار به فرات می‎رسد، به یاد کربلا و تشنگی اطفال امام حسین(ع) می‌افتد<ref>ر.ک: همان</ref>.
    کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در این‎باره، در کمتر شهری است که این چیزها را ببیند و به آن‎ها نپردازد... او از دادن اطلاعات درباره برخی از اماکن مذهبی هم کوتاهی ندارد... برای ایرانی‎ها فرات و شام یادآور کربلاست و وقتی وی برای اولین بار به فرات می‎رسد، به یاد کربلا و تشنگی اطفال امام حسین(ع) می‌افتد<ref>ر.ک: همان</ref>.


    در شهر انطاب به قرنطینه می‎رسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.
    در شهر انطاب به قرنطینه می‎رسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.


    شهر مهم بعدی شهر حلب است که در فهرست پنجاه‎ویکم به آن اشاره شده است. نویسنده، درباره آن تفصیل بیشتری داده و از مسائل اقتصادی و جغرافیایی و اماکن دینی آن یاد کرده است. بیشتر ساکنان آن شهر را یهود و نصارا قلمداد می‎کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
    شهر مهم بعدی شهر حلب است که در فهرست پنجاه‎ویکم به آن اشاره شده است. نویسنده، درباره آن تفصیل بیشتری داده و از مسائل اقتصادی و جغرافیایی و اماکن دینی آن یاد کرده است. بیشتر ساکنان آن شهر را یهود و نصارا قلمداد می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.


    او بعد از شام که برایش زیبا جلوه کرده و از مزارات آن سخن به میان آورده است، به «مزیرب» می‎رسد فاصله آن تا شام، با ساعت شتری، سی‎وپنج ساعت است. چون مسیر شام تا مکه را اسب به‎سختی طی می‎کند، لذا با شتر جابه‎جا می‎شوند و از ساعت شتری استفاده می‎کنند<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.
    او بعد از شام که برایش زیبا جلوه کرده و از مزارات آن سخن به میان آورده است، به «مزیرب» می‎رسد فاصله آن تا شام، با ساعت شتری، سی‎وپنج ساعت است. چون مسیر شام تا مکه را اسب به‎سختی طی می‌کند، لذا با شتر جابه‎جا می‎شوند و از ساعت شتری استفاده می‌کنند<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.


    فهرست هشتادوسوم اختصاص به مدینه طیبه دارد. او ابتدا از شهر و جمعیت آن و بناهای عالیه سخن گفته، اما از اهل و خدام آن بسیار بدگویی می‎کند و دلیل آن رفتار زشت آنان با ایرانی‎هاست. او در مدینه کارهایی که لازم است یک زائر انجام دهد را بازگو می‎کند، سپس از مسجد شجره و محرم شدن و منازل تا مکه به‎اجمال سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>.
    فهرست هشتادوسوم اختصاص به مدینه طیبه دارد. او ابتدا از شهر و جمعیت آن و بناهای عالیه سخن گفته، اما از اهل و خدام آن بسیار بدگویی می‌کند و دلیل آن رفتار زشت آنان با ایرانی‎هاست. او در مدینه کارهایی که لازم است یک زائر انجام دهد را بازگو می‌کند، سپس از مسجد شجره و محرم شدن و منازل تا مکه به‎اجمال سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>.


    فهرست نودوچهارم، مکه معظمه است و نویسنده در وهله اول، اقدامات لازم توسط یک زائر را بیان کرده است. شرحی هم از شهر مکه و خانه‎های آن آورده است. در این میان نگاهی به بازار برده‎فروشان نیز دارد و از ممنوعیت فروش بردگان به ایرانیان سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43-44</ref>.
    فهرست نودوچهارم، مکه معظمه است و نویسنده در وهله اول، اقدامات لازم توسط یک زائر را بیان کرده است. شرحی هم از شهر مکه و خانه‎های آن آورده است. در این میان نگاهی به بازار برده‎فروشان نیز دارد و از ممنوعیت فروش بردگان به ایرانیان سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43-44</ref>.
    خط ۷۲: خط ۷۲:
    نویسنده، شرحی از مسجدالحرام ارائه داده که بیشتر کلیات است و وقتی درباره مقام ابراهیم سخن گفته، به‎تفصیل از بحث ولایت یاد کرده است. علاوه ‎بر ‎این، او از محراب‎های ائمه جماعت مذاهب چهارگانه با دقتی خاص سخن گفته و از اینکه در خانه کعبه هر شب باز است و مبلغی گرفته و مردم را راه می‎دهند و البته مانع ورود ایرانی‎ها می‎شوند، مطالبی را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>.
    نویسنده، شرحی از مسجدالحرام ارائه داده که بیشتر کلیات است و وقتی درباره مقام ابراهیم سخن گفته، به‎تفصیل از بحث ولایت یاد کرده است. علاوه ‎بر ‎این، او از محراب‎های ائمه جماعت مذاهب چهارگانه با دقتی خاص سخن گفته و از اینکه در خانه کعبه هر شب باز است و مبلغی گرفته و مردم را راه می‎دهند و البته مانع ورود ایرانی‎ها می‎شوند، مطالبی را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>.


    او بعد از رفتن به منی، عرفات و مشعر و رمی جمرات و پایان اعمال حج، به مستحبات این سفر اشاره می‎کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
    او بعد از رفتن به منی، عرفات و مشعر و رمی جمرات و پایان اعمال حج، به مستحبات این سفر اشاره می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.


    او در پایان سفر، درباره وداع خانه کعبه و مهم‎ترین مسئله‎ای که حاجی باید بداند، یعنی از چه راهی بازگردد، مطالبی را بیان نموده است. وی از مسیر دریایی بسیار بد می‌گوید و اصرار دارد که کسی آن‎ را انتخاب نکند و می‌گوید: انتخاب این راه جزما شغل بی‎خردان و بی‎دردان عالم است.
    او در پایان سفر، درباره وداع خانه کعبه و مهم‎ترین مسئله‎ای که حاجی باید بداند، یعنی از چه راهی بازگردد، مطالبی را بیان نموده است. وی از مسیر دریایی بسیار بد می‌گوید و اصرار دارد که کسی آن‎ را انتخاب نکند و می‌گوید: انتخاب این راه جزما شغل بی‎خردان و بی‎دردان عالم است.