چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید)، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    جز (جایگزینی متن - 'بونه' به 'به‌گونه')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =  
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =11000
    | کتابخوان همراه نور =11000
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۸۱: خط ۸۲:


    #مستى در بازار مى‌رفت و پيش شيخ آمد. مريدان گفتند كه شيخ او را امر به معروف كند. مست، آهسته چيزى به شيخ گفت و شيخ جواب داد: «نه» و رفت و چون به خانقاه آمد، از او سؤال كردند كه آن مست، چه گفت؟ شيخ چنين پاسخ داد: «او گفت: اى شيخ! آنچه من در باطن داشتم، بر صحرا نهادم. آيا تو نيز نهادى؟ گفتم: نه».
    #مستى در بازار مى‌رفت و پيش شيخ آمد. مريدان گفتند كه شيخ او را امر به معروف كند. مست، آهسته چيزى به شيخ گفت و شيخ جواب داد: «نه» و رفت و چون به خانقاه آمد، از او سؤال كردند كه آن مست، چه گفت؟ شيخ چنين پاسخ داد: «او گفت: اى شيخ! آنچه من در باطن داشتم، بر صحرا نهادم. آيا تو نيز نهادى؟ گفتم: نه».
    #ابوسعيد درباره آيه شريفه'''«يحبهم و يحبونه»''' كلمات نغزى دارد كه بى‌سابقه است. نقل است كه روزى اين آيه را مى‌خواندند، شيخ گفت: «هرگز خدا هيچ‌كس را دوست نداشته و نمى‌دارد». گفتند: «شيخا! قرآن است». گفت: «معنى همان است». گفتند: «ما معنى نمى‌دانيم». گفت: «خداست و بنده او، حق است و خلقِ او، صانع است و صنعِ او، كسى ديگر در اين بازار چه كار دارد؟ خود كجاست چيز ديگر تا او را دوست دارد؟ صانعى صنع خويش را دوست دارد، اينجا غيرى چه كار دارد؟
    #ابوسعيد درباره آيه شريفه'''«يحبهم و يحبه‌گونه»''' كلمات نغزى دارد كه بى‌سابقه است. نقل است كه روزى اين آيه را مى‌خواندند، شيخ گفت: «هرگز خدا هيچ‌كس را دوست نداشته و نمى‌دارد». گفتند: «شيخا! قرآن است». گفت: «معنى همان است». گفتند: «ما معنى نمى‌دانيم». گفت: «خداست و بنده او، حق است و خلقِ او، صانع است و صنعِ او، كسى ديگر در اين بازار چه كار دارد؟ خود كجاست چيز ديگر تا او را دوست دارد؟ صانعى صنع خويش را دوست دارد، اينجا غيرى چه كار دارد؟
    #در ديدارى كه ابوالحسن خرقانى و ابوسعيد در خرقان داشتند، خرقانى به وى گفت: «مى‌شنوم كه تو سخن نيكو مى‌گويى، ما را سخن گوى». ابوسعيد گفت: «سخن ما دوران را شايد، نزديكان را نشايد». گفت: «نه براى آن مى‌گوييم تا ما را از تو سخن نيك افتد و لكن از براى آن مى‌گوييم تا تو را از استماع ما نيك افتد». ابوسعيد بر منبر شد و سخن گفت.
    #در ديدارى كه ابوالحسن خرقانى و ابوسعيد در خرقان داشتند، خرقانى به وى گفت: «مى‌شنوم كه تو سخن نيكو مى‌گويى، ما را سخن گوى». ابوسعيد گفت: «سخن ما دوران را شايد، نزديكان را نشايد». گفت: «نه براى آن مى‌گوييم تا ما را از تو سخن نيك افتد و لكن از براى آن مى‌گوييم تا تو را از استماع ما نيك افتد». ابوسعيد بر منبر شد و سخن گفت.