التقريب و التيسير لمعرفة سنن البشير النذير في اصول الحديث: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ')
    جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی')
    خط ۲۰: خط ۲۰:
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =  
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =  
    | کتابخوان همراه نور =35095
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۳۶: خط ۳۷:
    زبان و ادبيات اين اثر، عربى رسمى رايج در قرن هفتم هجرى در حوزه علوم اسلامى است كه الآن هم براى آشنايان با اين علوم، روشن و مفهوم است.
    زبان و ادبيات اين اثر، عربى رسمى رايج در قرن هفتم هجرى در حوزه علوم اسلامى است كه الآن هم براى آشنايان با اين علوم، روشن و مفهوم است.


    نویسنده از تعداد قابل توجهى از منابع مهمّ و آثار علمى انديشمندان اسلامى به زبان عربى، براى توليد اثر حاضر بهره برده است. شيوه نویسنده در اين اثر، گزيده و ساده‌نويسى براى مخاطبان عمومى است و از شيوه تمثيل براى تسهيل فهم مطالب استفاده كرده است.
    نویسنده از تعداد قابل توجهى از منابع مهمّ و آثار علمى انديشمندان اسلامى به زبان عربى، براى تولید اثر حاضر بهره برده است. شيوه نویسنده در اين اثر، گزيده و ساده‌نويسى براى مخاطبان عمومى است و از شيوه تمثيل براى تسهيل فهم مطالب استفاده كرده است.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    خط ۴۲: خط ۴۳:


    #مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخه‌اى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته [[سيوطى]] مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخه‌اى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برایش نوشتم. شرح حالى از نویسنده به‌عنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پایان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم.<ref>مقدمه كتاب، ص5 - 6</ref>
    #مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخه‌اى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته [[سيوطى]] مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخه‌اى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برایش نوشتم. شرح حالى از نویسنده به‌عنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پایان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم.<ref>مقدمه كتاب، ص5 - 6</ref>
    #نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روش‌هاى تقرب به‌سوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالى‌كه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولين و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيده‌ام و «الإرشاد» نيز خلاصه‌اى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفته‌ام. در اين اثر، نهایت تلاشم را براى اختصار انجام مى‌دهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...».<ref>ر.ک: همان، ص19 - 20</ref>
    #نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روش‌هاى تقرب به‌سوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالى‌كه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولین و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيده‌ام و «الإرشاد» نيز خلاصه‌اى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفته‌ام. در اين اثر، نهایت تلاشم را براى اختصار انجام مى‌دهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...».<ref>ر.ک: همان، ص19 - 20</ref>
    #نویسنده در نوع دوازدهم درباره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالى‌كه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مى‌كنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمى‌كند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مى‌كند؛
    #نویسنده در نوع دوازدهم درباره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالى‌كه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مى‌كنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمى‌كند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مى‌كند؛
    #:ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را به‌صورتى بيان مى‌كند كه با آن شناخته نمى‌شود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمرده‌اند. گروهى از آنان گفته‌اند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مى‌شود و روايتش مردود مى‌گردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مى‌شود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليس‌هایى كه در «صحيحين» ([[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]]) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مى‌شود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبک ‌تر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش به‌خاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص32 - 33</ref>
    #:ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را به‌صورتى بيان مى‌كند كه با آن شناخته نمى‌شود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمرده‌اند. گروهى از آنان گفته‌اند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مى‌شود و روايتش مردود مى‌گردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مى‌شود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليس‌هایى كه در «صحيحين» ([[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]]) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مى‌شود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبک ‌تر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش به‌خاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص32 - 33</ref>