ابن کثیر، اسماعیل بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'البداية و النهایة (دارالفکر)' به 'البداية و النهاية (دارالفکر)')
    جز (جایگزینی متن - '‌ ' به ' ')
    خط ۶: خط ۶:
    |-
    |-
    |نام‌های دیگر  
    |نام‌های دیگر  
    | data-type="authorOtherNames" | اب‍ن‌‌ک‍ث‍ی‍ر، اب‍و ال‍ف‍دا اس‍م‍اع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ ع‍م‍ر
    | data-type="authorOtherNames" | اب‍ن‌‌ک‍ث‍ی‍ر، اب‍و ال‍ف‍دا اس‍م‍اع‍ی‍ل ب‍ن ع‍م‍ر


    اب‍ن‌ ک‍ث‍ی‍ر ق‍رش‍ی‌
    اب‍ن ک‍ث‍ی‍ر ق‍رش‍ی‌


    اب‍و ال‍ف‍داء اس‍م‍اع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ ع‍م‍ر‌
    اب‍و ال‍ف‍داء اس‍م‍اع‍ی‍ل ب‍ن ع‍م‍ر‌


    اب‍و ال‍ف‍داء اس‍م‍اع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ ک‍ث‍ی‍ر
    اب‍و ال‍ف‍داء اس‍م‍اع‍ی‍ل ب‍ن ک‍ث‍ی‍ر


    اب‍و ال‍ف‍داء ال‍ح‍اف‍ظ ب‍ن‌ ک‍ث‍ی‍ر
    اب‍و ال‍ف‍داء ال‍ح‍اف‍ظ ب‍ن ک‍ث‍ی‍ر


    ق‍رش‍ی‌ دم‍ش‍ق‍ی‌، اس‍م‍اع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ ع‍م‍ر
    ق‍رش‍ی دم‍ش‍ق‍ی‌، اس‍م‍اع‍ی‍ل ب‍ن ع‍م‍ر


    ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر
    ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر
    خط ۵۱: خط ۵۱:
    نخستين آموزگار او را بايد برادرش عبدالوهاب دانست كه راه دانش آموختن را برای او هموار كرد. از استادانش چند تن در پرورش علمى او تأثير چشمگيرى داشتند. از آن جمله بودند:
    نخستين آموزگار او را بايد برادرش عبدالوهاب دانست كه راه دانش آموختن را برای او هموار كرد. از استادانش چند تن در پرورش علمى او تأثير چشمگيرى داشتند. از آن جمله بودند:


    -برهان‌ الدين ابواسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير [[صحيح مسلم]] را از او شنيد و او را در میان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14)؛
    -برهان الدين ابواسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير [[صحيح مسلم]] را از او شنيد و او را در میان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14)؛


    -تقى‌ الدين ابوالعباس احمد بن تيمیۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آمیز از پايگاه این استاد در معقول و منقول ياد مى‌كند (همان، 137/14). گویا ابن كثير به سبب پيروى از آراء [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] گرفتاريهایى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصمیم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74)؛
    -تقى الدين ابوالعباس احمد بن تيمیۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آمیز از پايگاه این استاد در معقول و منقول ياد مى‌كند (همان، 137/14). گویا ابن كثير به سبب پيروى از آراء [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] گرفتاريهایى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصمیم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74)؛


    -جمال‌الدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكمیلى ابن كثير در این باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
    -جمال‌الدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكمیلى ابن كثير در این باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
    خط ۵۹: خط ۵۹:
    -شمس‌الدين محمد [[ذهبى]] یکى ديگر از چهره‌هاى درخشان مؤثر در كار علمى ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 190/14، 225) و [[ذهبى]] (128/4) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگى قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛
    -شمس‌الدين محمد [[ذهبى]] یکى ديگر از چهره‌هاى درخشان مؤثر در كار علمى ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 190/14، 225) و [[ذهبى]] (128/4) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگى قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛


    -علم‌ الدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پایان 738 ق1338/‌م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلى بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 183/14)؛ نيز ابن حجر (الدرر، 445/1) از برخى ديگر از مشايخ و استادان مصرى او نام برده است.
    -علم الدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پایان 738 ق1338/‌م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلى بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 183/14)؛ نيز ابن حجر (الدرر، 445/1) از برخى ديگر از مشايخ و استادان مصرى او نام برده است.


    ابن كثير به سبب زندگى طولانى در دمشق و اشتغال در آنجا به شدت تحت تأثير این محيط قرار گرفت (نك‍: لائوست، 43). او غير از تأليف و تصنيف، به كار وعظ و تدريس و ادارۀ بعضى مراكز آموزش علوم دينى نيز مشغول بود. از همۀ اشتغالات او در امور اجتماعى آگاهى نداريم، جز آنكه مى‌دانيم او نخستين خطبۀ خود را در مسجد جامع جديد شهر مزّه در محرم 746 در زمان حكومت امیر سيف‌ الدين يلبغا بر دمشق ايراد كرد (ابن كثير، همان، 216/14) و مدتى بعد (748 ق) در زمان حكومت ارغون شاه بر آن شهر، در پى درگذشت استادش [[ذهبى]]، به تدريس حديث در مدرسۀ ام صالح پرداخت (همان، 225/14) كه مهم‌ترين مجلس درس او بود. پس از مرگ تقى‌ الدين سبکىدر 756ق مدت كوتاهى رياست دار الحديث اشرفيه به وى واگذار شد (ابن قاضى شهبه، طبقات، 114/3). او خود از آغاز درس تفسيرش در مسجد جامع دمشق در شوال 767) خبر داده است (همان، 321/14).
    ابن كثير به سبب زندگى طولانى در دمشق و اشتغال در آنجا به شدت تحت تأثير این محيط قرار گرفت (نك‍: لائوست، 43). او غير از تأليف و تصنيف، به كار وعظ و تدريس و ادارۀ بعضى مراكز آموزش علوم دينى نيز مشغول بود. از همۀ اشتغالات او در امور اجتماعى آگاهى نداريم، جز آنكه مى‌دانيم او نخستين خطبۀ خود را در مسجد جامع جديد شهر مزّه در محرم 746 در زمان حكومت امیر سيف الدين يلبغا بر دمشق ايراد كرد (ابن كثير، همان، 216/14) و مدتى بعد (748 ق) در زمان حكومت ارغون شاه بر آن شهر، در پى درگذشت استادش [[ذهبى]]، به تدريس حديث در مدرسۀ ام صالح پرداخت (همان، 225/14) كه مهم‌ترين مجلس درس او بود. پس از مرگ تقى الدين سبکىدر 756ق مدت كوتاهى رياست دار الحديث اشرفيه به وى واگذار شد (ابن قاضى شهبه، طبقات، 114/3). او خود از آغاز درس تفسيرش در مسجد جامع دمشق در شوال 767) خبر داده است (همان، 321/14).


    گذشته از آن، ابن كثير به سبب شهرت در علوم دينى در برخى از محاكمات و اختلافات دينى و م[[ذهبى]] و سياسى شركت داشت (مثلاًنك‍:همان، 189/14-190، 245، 259، 281، 316-319).
    گذشته از آن، ابن كثير به سبب شهرت در علوم دينى در برخى از محاكمات و اختلافات دينى و م[[ذهبى]] و سياسى شركت داشت (مثلاًنك‍:همان، 189/14-190، 245، 259، 281، 316-319).
    خط ۶۷: خط ۶۷:
    وى در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، 446/1) و در حالى كه آوازۀ آثار و فتاویش به دوردستها رسيده بود، در 15 شعبان (همو، انباء، 46/1) يا 26 آن ماه در 74 سالگى در دمشق در گذشت (ابن تغرى بردى، 415/2) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] به خاک سپرده شد (ابن قاضى شهبه، همان، 115/3).
    وى در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، 446/1) و در حالى كه آوازۀ آثار و فتاویش به دوردستها رسيده بود، در 15 شعبان (همو، انباء، 46/1) يا 26 آن ماه در 74 سالگى در دمشق در گذشت (ابن تغرى بردى، 415/2) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] به خاک سپرده شد (ابن قاضى شهبه، همان، 115/3).


    پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عز‌ الدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد‌ ‎كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد‌ ‎و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاک سپردند (همو، تاريخ، 75/3).
    پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عز الدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد ‎كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد ‎و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاک سپردند (همو، تاريخ، 75/3).


    هرچند ابن كثير به لحاظ مجالس تدريسش شاگردان بسيارى داشته، ولى از آن میان فقط از برخى همچون محيى‌ الدين ابوزكريا ابن الرّحبى (همان، 456/3) و شهاب‌الدين ابن حجّى (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) ياد شده است. حسینى دمشقى كه از او روايت كرده (ص 59)، ظاهرا از همدرسانش بوده است.
    هرچند ابن كثير به لحاظ مجالس تدريسش شاگردان بسيارى داشته، ولى از آن میان فقط از برخى همچون محيى الدين ابوزكريا ابن الرّحبى (همان، 456/3) و شهاب‌الدين ابن حجّى (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) ياد شده است. حسینى دمشقى كه از او روايت كرده (ص 59)، ظاهرا از همدرسانش بوده است.


    ==عقايد و آراء==
    ==عقايد و آراء==
    خط ۷۸: خط ۷۸:
    موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلاًنك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه این دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آمیزى از سران صوفيه (مثلاًنك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.
    موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلاًنك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه این دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آمیزى از سران صوفيه (مثلاًنك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.


    با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر‌ الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهایى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته این موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاویز مدعیان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).
    با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهایى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته این موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاویز مدعیان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).


    نویسندگانى كه ابن كثير را از نزدیک مى‌شناخته‌اند، دربارۀ او سخنان تحسين آمیزى آورده‌اند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك‍: حسینى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛ داوودى، 111/1).
    نویسندگانى كه ابن كثير را از نزدیک مى‌شناخته‌اند، دربارۀ او سخنان تحسين آمیزى آورده‌اند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك‍: حسینى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛ داوودى، 111/1).
    خط ۹۱: خط ۹۱:
    #الاجتهاد في طلب الجهاد. ابن كثير این اثر را به درخواست امیر منجك و برای تحريض مسلمانان به استوار داشتن مرزهاى دريايى شام در برابر هجوم فرنگان قبرس نوشت (بغدادى، هديه، 215/1؛لائوست، 69، 63، 62). کتاب الاجتهاد نخستين بار در 1347ق در قاهره و بار ديگر در 1401ق در بيروت به كوشش ع. ع. عسيلان به طبع رسيده است (ابوملحم، «ث-خ»). مؤلف در این اثر ضمن استفاده از آيات و احاديث مربوط به جهاد، به پيشينۀ درگيريهاى میان مسلمانان و مسيحيان صليبى و چگونگى جنگ مسلمانان در عصر رسالت و خلافت تا زمان زندگى خود پرداخته است (همو، «خ»).
    #الاجتهاد في طلب الجهاد. ابن كثير این اثر را به درخواست امیر منجك و برای تحريض مسلمانان به استوار داشتن مرزهاى دريايى شام در برابر هجوم فرنگان قبرس نوشت (بغدادى، هديه، 215/1؛لائوست، 69، 63، 62). کتاب الاجتهاد نخستين بار در 1347ق در قاهره و بار ديگر در 1401ق در بيروت به كوشش ع. ع. عسيلان به طبع رسيده است (ابوملحم، «ث-خ»). مؤلف در این اثر ضمن استفاده از آيات و احاديث مربوط به جهاد، به پيشينۀ درگيريهاى میان مسلمانان و مسيحيان صليبى و چگونگى جنگ مسلمانان در عصر رسالت و خلافت تا زمان زندگى خود پرداخته است (همو، «خ»).
    #احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297ق در دهلى چاپ شده است /49. GAL, S, II محتمل است كه این اثر همان رسالة في احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك‍: جبورى، 118).
    #احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297ق در دهلى چاپ شده است /49. GAL, S, II محتمل است كه این اثر همان رسالة في احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك‍: جبورى، 118).
    #اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. این کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخه‌اى كه بروكلمان با نام مختصر علوم‌ الدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همین اثر است.
    #اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. این کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخه‌اى كه بروكلمان با نام مختصر علوم الدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همین اثر است.
    #[[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ [[سيوطى]] تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). [[شوکانی، محمد|شوكانى]] آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). یکى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوه‌هاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در این اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه برای استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مى‌داند كه [[سيوطى]] بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيق‌ترين تفسيرها پس از تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] مى‌يابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در این تفسير چنان است كه از این اثر، جز تفسير، یک راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تمیز حديث صحيح از غير آن مى‌سازد (همو، 6). متن كامل این اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از این اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.
    #[[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ [[سيوطى]] تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). [[شوکانی، محمد|شوكانى]] آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). یکى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوه‌هاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در این اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه برای استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مى‌داند كه [[سيوطى]] بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيق‌ترين تفسيرها پس از تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] مى‌يابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در این تفسير چنان است كه از این اثر، جز تفسير، یک راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تمیز حديث صحيح از غير آن مى‌سازد (همو، 6). متن كامل این اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از این اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.
    #السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول في سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى این اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول‌الله» در [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهایة]] ابن كثير است. این اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول في اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است.
    #السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول في سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى این اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول‌الله» در [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهایة]] ابن كثير است. این اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول في اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است.
    خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
    #التكمیل في الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از میزان الاعتدال [[ذهبى]] است. نسخه‌اى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مى‌شود،
    #التكمیل في الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از میزان الاعتدال [[ذهبى]] است. نسخه‌اى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مى‌شود،
    #جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه با عبارت «کتاب في جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كامل‌ترين نسخۀ این کتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخه‌هایى از اجزاى ديگر این اثر در قاهره (ازهريه، 469/1)، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1)، ابن كثير این تأليف را به پایان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود این اثر اشاراتى هست كه اتمام این نوشته را در 763ق مى‌نماياند. در این اثر احاديث كتب سته و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]]، البزار، ابویعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راویان آنها تدوین شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر این كار بزرگ ابن كثير تكمله‌اى بر نوشتۀ شمس‌الدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك‍: انباء، 47/1)؛
    #جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه با عبارت «کتاب في جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كامل‌ترين نسخۀ این کتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخه‌هایى از اجزاى ديگر این اثر در قاهره (ازهريه، 469/1)، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1)، ابن كثير این تأليف را به پایان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود این اثر اشاراتى هست كه اتمام این نوشته را در 763ق مى‌نماياند. در این اثر احاديث كتب سته و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]]، البزار، ابویعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راویان آنها تدوین شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر این كار بزرگ ابن كثير تكمله‌اى بر نوشتۀ شمس‌الدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك‍: انباء، 47/1)؛
    #طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف کتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخه‌اى از آن حاوى اجازه‌اى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746ق در کتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخه‌هاى ديگرى از این اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيف‌ الدين ابن جمال‌الدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
    #طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف کتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخه‌اى از آن حاوى اجازه‌اى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746ق در کتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخه‌هاى ديگرى از این اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيف الدين ابن جمال‌الدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
    #مسند الفاروق امیرالمؤمنين ابى حفص عمر بن الخطاب. نسخه‌اى از آن كه ظاهرا دست نوشتۀ مؤلف است، در مصر نگهدارى مى‌شود (تيموريه، 324/2). احتمالا این اثر قسمتى از همان کتابى است كه [[سيوطى]] (ص 361) با نام مسند الشيخين از آن ياد كرده است؛
    #مسند الفاروق امیرالمؤمنين ابى حفص عمر بن الخطاب. نسخه‌اى از آن كه ظاهرا دست نوشتۀ مؤلف است، در مصر نگهدارى مى‌شود (تيموريه، 324/2). احتمالا این اثر قسمتى از همان کتابى است كه [[سيوطى]] (ص 361) با نام مسند الشيخين از آن ياد كرده است؛
    #احكام التنبيه (بغدادى، هديه، 215/1) يا الاحكام على ابواب التنبيه، كه ابن كثير آن را در خردسالى نوشته است (ابن قاضى شهبه، همانجا؛ داوودى، 110/1) و به گفتۀ خودش در البداية (125/12) شرحى بر التنبيه ابواسحاق شيرازى و شامل ترجمۀ مفصلى از آن فقيه شافعى است؛
    #احكام التنبيه (بغدادى، هديه، 215/1) يا الاحكام على ابواب التنبيه، كه ابن كثير آن را در خردسالى نوشته است (ابن قاضى شهبه، همانجا؛ داوودى، 110/1) و به گفتۀ خودش در البداية (125/12) شرحى بر التنبيه ابواسحاق شيرازى و شامل ترجمۀ مفصلى از آن فقيه شافعى است؛
    خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:




    ابن تغرى بردى، المنهل الصافى، به كوشش م. محمد امین، قاهره، 1984 م؛[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، احمد بن على، انباء الغمر، حيدر آباد دكن، 1387 ق؛همو، الدرر الكامنة، حيدر آباد دكن، 1392 ق؛ ابن عماد، عبدالحى بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق؛ ابن قاضى شهبه، ابوبكر بن احمد، تاريخ، به كوشش عدنان درویش، دمشق، 1977 م، همو، طبقات الشافعية، حيدر آباد دكن، 1399 ق؛ ابن كثير، البداية؛همو، [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، بيروت، 1388 ق؛ ابوملحم، احمد و ديگران، مقدمه بر البداية (نك‍: ابن كثير در همین مآخذ)؛ ازهريه، فهرست؛بغدادى، ايضاح؛همو، هديه؛تيموريه، فهرست؛جبورى، عبدالله، فهرست مخطوطات حسن الانكرلى المهداة الى مكتبة الاوقاف العامة ببغداد، نجف، 1387 ق؛حاجى خليفه، كشف؛حسينى دمشقى، ابوالمحاسن، ذيل تذكرة الحفاظ لل[[ذهبى]]، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ خطراوى، محمد العيد و محيى‌ الدين منو، مقدمه بر الفصول ابن كثير، دمشق/بيروت، 1402 ق؛ دانشنامه؛ داوودى، محمد بن على، طبقات المفسرين، به كوشش على محمد عمر، قاهره، 1392 ق؛ دليل الکتاب المصرى، قاهره، 1972-1973 م؛[[ذهبى]]، محمد بن احمد، ذيول العبر في خبر من غبر، به كوشش محمد السعيد بن بسيونى زغلول، بيروت، 1405 ق؛سخاوى، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق؛سيد‌‎خطى؛همو، فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954 م؛سيوطى، ذيل طبقات الحفاظ لل[[ذهبى]]، بيروت، دار احياء التراث العربى؛شاكر، احمد محمد، مقدمه بر عمدة التفسير ابن كثير، قاهره، 1376 ق؛[[شوکانی، محمد|شوكانى]]، محمد بن على، البدر الطالع، قاهره، 1348 ق؛طلس، محمد اسعد، الكشاف عن مخطوطات خزائن كتب الاوقاف، بغداد، 1372 ق، طهطاوى، احمد رافع، التنبيه و الايقاظ لما في ذيول تذكرة الحفاظ، دمشق، 1348 ق؛ظاهريه، خطى (المجامیع)؛ عبدالواحد، مصطفى، مقدمه بر السيرة النبویۀ ابن كثير، بيروت، 1383 ق؛ فهرس المخطوطات المصورة، كویت، 1405 ق؛ مجلة معهد المخطوطات العربية، ذيقعدۀ 1378 ق، ج 5 (1)؛ مجموعة مختارة لمخطوطات عربیة نادرة من مكتبات عامة في المغرب، بيروت، 1407 ق؛ محمود، منيع عبدالحليم، مناهج المفسرين، قاهره/بيروت، 1978 م؛ نيز:
    ابن تغرى بردى، المنهل الصافى، به كوشش م. محمد امین، قاهره، 1984 م؛[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، احمد بن على، انباء الغمر، حيدر آباد دكن، 1387 ق؛همو، الدرر الكامنة، حيدر آباد دكن، 1392 ق؛ ابن عماد، عبدالحى بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق؛ ابن قاضى شهبه، ابوبكر بن احمد، تاريخ، به كوشش عدنان درویش، دمشق، 1977 م، همو، طبقات الشافعية، حيدر آباد دكن، 1399 ق؛ ابن كثير، البداية؛همو، [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، بيروت، 1388 ق؛ ابوملحم، احمد و ديگران، مقدمه بر البداية (نك‍: ابن كثير در همین مآخذ)؛ ازهريه، فهرست؛بغدادى، ايضاح؛همو، هديه؛تيموريه، فهرست؛جبورى، عبدالله، فهرست مخطوطات حسن الانكرلى المهداة الى مكتبة الاوقاف العامة ببغداد، نجف، 1387 ق؛حاجى خليفه، كشف؛حسينى دمشقى، ابوالمحاسن، ذيل تذكرة الحفاظ لل[[ذهبى]]، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ خطراوى، محمد العيد و محيى الدين منو، مقدمه بر الفصول ابن كثير، دمشق/بيروت، 1402 ق؛ دانشنامه؛ داوودى، محمد بن على، طبقات المفسرين، به كوشش على محمد عمر، قاهره، 1392 ق؛ دليل الکتاب المصرى، قاهره، 1972-1973 م؛[[ذهبى]]، محمد بن احمد، ذيول العبر في خبر من غبر، به كوشش محمد السعيد بن بسيونى زغلول، بيروت، 1405 ق؛سخاوى، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق؛سيد‌‎خطى؛همو، فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954 م؛سيوطى، ذيل طبقات الحفاظ لل[[ذهبى]]، بيروت، دار احياء التراث العربى؛شاكر، احمد محمد، مقدمه بر عمدة التفسير ابن كثير، قاهره، 1376 ق؛[[شوکانی، محمد|شوكانى]]، محمد بن على، البدر الطالع، قاهره، 1348 ق؛طلس، محمد اسعد، الكشاف عن مخطوطات خزائن كتب الاوقاف، بغداد، 1372 ق، طهطاوى، احمد رافع، التنبيه و الايقاظ لما في ذيول تذكرة الحفاظ، دمشق، 1348 ق؛ظاهريه، خطى (المجامیع)؛ عبدالواحد، مصطفى، مقدمه بر السيرة النبویۀ ابن كثير، بيروت، 1383 ق؛ فهرس المخطوطات المصورة، كویت، 1405 ق؛ مجلة معهد المخطوطات العربية، ذيقعدۀ 1378 ق، ج 5 (1)؛ مجموعة مختارة لمخطوطات عربیة نادرة من مكتبات عامة في المغرب، بيروت، 1407 ق؛ محمود، منيع عبدالحليم، مناهج المفسرين، قاهره/بيروت، 1978 م؛ نيز:
    Arabica, 1955, vol. II; Pertsch. Ahlwardt; Arberry ; GAL, S; Laoust, H. , Ibn KatIr historien  
    Arabica, 1955, vol. II; Pertsch. Ahlwardt; Arberry ; GAL, S; Laoust, H. , Ibn KatIr historien