الفن القصصي في القرآن الكريم: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'مى نمود' به 'می‌نمود')
    جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
    خط ۳۲: خط ۳۲:
    كتاب در دو بخش تدوين شده و هر كدام مشتمل ابوابى دارند. تفصيل محتويات در فهرست كتاب آمده است، سعى شده با مطرح كردن مباحث معانى تاريخى، اجتماعى، اخلاقى، دينى و ارزشهاى آن و بررسى فن قصه در قرآن و مصادر آنها، از پاره‌اى از اسرار اعجاز قرآن كريم پرده بردارى و با بيان روش قرآن در توزيع عناصر قصه گويى، تأثير آن در دعوت اسلامى بررسى شود.
    كتاب در دو بخش تدوين شده و هر كدام مشتمل ابوابى دارند. تفصيل محتويات در فهرست كتاب آمده است، سعى شده با مطرح كردن مباحث معانى تاريخى، اجتماعى، اخلاقى، دينى و ارزشهاى آن و بررسى فن قصه در قرآن و مصادر آنها، از پاره‌اى از اسرار اعجاز قرآن كريم پرده بردارى و با بيان روش قرآن در توزيع عناصر قصه گويى، تأثير آن در دعوت اسلامى بررسى شود.


    با تبيين جايگاه دشمنان در مقابل قصص قرآنى، اعتراضات آنها پاسخ و راه حل‌هايى در مقابل مفسّرين قرار ميگيرد. در قسمت پایانى كتاب خلاصه، تحليل و شرحى از كتاب توسط خليد عبدالكريم عرضه می‌شود.
    با تبيين جايگاه دشمنان در مقابل قصص قرآنى، اعتراضات آنها پاسخ و راه حل‌هایى در مقابل مفسّرين قرار ميگيرد. در قسمت پایانى كتاب خلاصه، تحليل و شرحى از كتاب توسط خليد عبدالكريم عرضه می‌شود.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    خط ۳۹: خط ۳۹:
    خلف الله معتقد است قرآن به عنوان مؤلفه‌هاى تاريخ اشاره داشته است و لذا مى‌توان گفت كه اين قضيه را برعكس جلوه داده‌اند و به بحث و نظر پيرامون مؤلفه‌ها و مقدمات تاريخ پرداخته‌اند، حال آنكه اين‌ها مورد نظر نبوده‌اند و آنها به مقاصد حقيقى قرآنى توجهى نشان نداده‌اند.
    خلف الله معتقد است قرآن به عنوان مؤلفه‌هاى تاريخ اشاره داشته است و لذا مى‌توان گفت كه اين قضيه را برعكس جلوه داده‌اند و به بحث و نظر پيرامون مؤلفه‌ها و مقدمات تاريخ پرداخته‌اند، حال آنكه اين‌ها مورد نظر نبوده‌اند و آنها به مقاصد حقيقى قرآنى توجهى نشان نداده‌اند.


    در مورد مكان اگر مكان‌هايى كه به طور پراكنده در قرآن از آنها ياد شده وجود نداشت مى‌توانستيم بگوييم كه قرآن كريم به مكان تقريباً هيچ توجّهى نداشته است. استناد او در اينجا به قول رشيد رضا در تفسير المنار مى‌باشد. آن جايى كه او در شرح قصه آدم(ع) گفته: تاريخ به ذات خود منظور نيست چرا كه مسائل اين علم خود تاريخ مى‌باشد كه البته شامل اصول دين نمى‌شود، دين به تاريخ از منظر عبرت گيرى، نگاه مى‌كند و به تبيين زمان و مكان نپرداخته است.
    در مورد مكان اگر مكان‌هایى كه به طور پراكنده در قرآن از آنها ياد شده وجود نداشت مى‌توانستيم بگوييم كه قرآن كريم به مكان تقريباً هيچ توجّهى نداشته است. استناد او در اينجا به قول رشيد رضا در تفسير المنار مى‌باشد. آن جايى كه او در شرح قصه آدم(ع) گفته: تاريخ به ذات خود منظور نيست چرا كه مسائل اين علم خود تاريخ مى‌باشد كه البته شامل اصول دين نمى‌شود، دين به تاريخ از منظر عبرت گيرى، نگاه مى‌كند و به تبيين زمان و مكان نپرداخته است.


    او معتقد است كه محور اين مسائل به قبل از بعثت بر مى‌گردد و در حقيقت روشى بوده كه يهوديان از آن براى تشخيص پيامبر راستين از مدعى نبوت، استفاده می‌كردند و خبر دادن از غيب و گذشتگان را از خصوصيات پيامبر مى‌دانستند.
    او معتقد است كه محور اين مسائل به قبل از بعثت بر مى‌گردد و در حقيقت روشى بوده كه يهوديان از آن براى تشخيص پيامبر راستين از مدعى نبوت، استفاده می‌كردند و خبر دادن از غيب و گذشتگان را از خصوصيات پيامبر مى‌دانستند.
    خط ۴۷: خط ۴۷:
    وى پس از تبيين اين مباحث به بررسى قصص قرآنى و ميزان انطباق قواعد تاريخى بر آن و حريّت تصرف قرآن در وقايع تاريخى شده و ارزش قصص قرآنى را، مذهب ادبى كه قرآن به آن ملتزم است دانسته و در قصه‌هاى قرآنى بر اين باورند كه در احداث، اشخاص، مواقف، زمان و مكان تصرف شده است. نظريات خلف الله در قص اصحاب كهف، ذى القرنين و... از مسائلى است كه هر نویسنده‌اى جرأت نوشتن آنرا ندارد.
    وى پس از تبيين اين مباحث به بررسى قصص قرآنى و ميزان انطباق قواعد تاريخى بر آن و حريّت تصرف قرآن در وقايع تاريخى شده و ارزش قصص قرآنى را، مذهب ادبى كه قرآن به آن ملتزم است دانسته و در قصه‌هاى قرآنى بر اين باورند كه در احداث، اشخاص، مواقف، زمان و مكان تصرف شده است. نظريات خلف الله در قص اصحاب كهف، ذى القرنين و... از مسائلى است كه هر نویسنده‌اى جرأت نوشتن آنرا ندارد.


    وى نشر اسلام با قدرت شمشير را حقيقت قطعى و تاريخى تلقى كرده و معتقد به وجود پشتوانه‌اى علمى براى آن مى‌باشد كه در نهايت پيروزى پيامبران را به دنبال دارد. زيرا اين امرى است كه خداوند بر خود حتمی‌نموده و اين از دو مسأله عقيده‌ى مؤمنين و فن قصص قرآن فهميده مى‌شود. وى پس از مقدمه‌اى در بين ارزشهاى دينى و اخلاقى، سراغ معانى دينى وارد در قصه‌هاى قرآنى در موضوعات خدايان، پيامبران و معجزات رفته و بر اين باور است اكثر قصص قرآنى مكى هستند. در اين مرحله است كه دعوت به مسائل بنيادين يعنى وحدت كه هدف همه اديان الهى است صورت مى‌گيرد.
    وى نشر اسلام با قدرت شمشير را حقيقت قطعى و تاريخى تلقى كرده و معتقد به وجود پشتوانه‌اى علمى براى آن مى‌باشد كه در نهایت پيروزى پيامبران را به دنبال دارد. زيرا اين امرى است كه خداوند بر خود حتمی‌نموده و اين از دو مسأله عقيده‌ى مؤمنين و فن قصص قرآن فهميده مى‌شود. وى پس از مقدمه‌اى در بين ارزشهاى دينى و اخلاقى، سراغ معانى دينى وارد در قصه‌هاى قرآنى در موضوعات خدايان، پيامبران و معجزات رفته و بر اين باور است اكثر قصص قرآنى مكى هستند. در اين مرحله است كه دعوت به مسائل بنيادين يعنى وحدت كه هدف همه اديان الهى است صورت مى‌گيرد.


    وى پس از بررسى غرض قرآن در بازگو كردن وقايع و اشاره به اشخاص با استناد به نصوص قرآنى، نتيجه آنرا تبيين مسائل تربيتى دانسته‌اند نه بيان حقايق تاريخى، مواد قصص قرآنى خيالى، تاريخى يا تصويرى است در اذهان معتقدات يا مسلّمات معاصرين پيامبر(ص) مى‌باشد و علت اينكه اين مواد غالباً از محيط عربى نقل نشده‌اند بلكه اكثريت قصص، اخبار از وقايع غير عربى مى‌باشند، اين است كه قصه‌هاى قرآنى براى تصحيح اوضاع تاريخى نيامده‌اند بكله براى موعظه، ارشاد و هدايت آمده‌اند و در اين مهم، نقل مسلمات و معتقدات كفايت مى‌كند. در خاتمه بر عناصر قصه‌هاى قرآنى اشاره مى‌كند كه مشتمل بر انواع مختلفى است و مطابق بر مقاصد قرآن و تغيير اغراض، عناصر آنها نيز متفاوت مى‌شود و سپس به اسلوب قرآن در ترسيم سوره و عرض حوادث مى‌پردازد و آنها را اسلوب امروزى نمى‌داند.
    وى پس از بررسى غرض قرآن در بازگو كردن وقايع و اشاره به اشخاص با استناد به نصوص قرآنى، نتيجه آنرا تبيين مسائل تربيتى دانسته‌اند نه بيان حقايق تاريخى، مواد قصص قرآنى خيالى، تاريخى يا تصويرى است در اذهان معتقدات يا مسلّمات معاصرين پيامبر(ص) مى‌باشد و علت اينكه اين مواد غالباً از محيط عربى نقل نشده‌اند بلكه اكثريت قصص، اخبار از وقايع غير عربى مى‌باشند، اين است كه قصه‌هاى قرآنى براى تصحيح اوضاع تاريخى نيامده‌اند بكله براى موعظه، ارشاد و هدايت آمده‌اند و در اين مهم، نقل مسلمات و معتقدات كفايت مى‌كند. در خاتمه بر عناصر قصه‌هاى قرآنى اشاره مى‌كند كه مشتمل بر انواع مختلفى است و مطابق بر مقاصد قرآن و تغيير اغراض، عناصر آنها نيز متفاوت مى‌شود و سپس به اسلوب قرآن در ترسيم سوره و عرض حوادث مى‌پردازد و آنها را اسلوب امروزى نمى‌داند.