البساط: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
    جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
    خط ۳۴: خط ۳۴:
    محقق اثر در ابتدای کتاب در ذکر شرح حال مؤلف، از خراسان و اطراف آن به‌عنوان مأمن تشیع و ائمه زیدیه یاد کرده که یحیی بن زید از آن جمله بوده است. بعدها حسن بن زید ملقب به داعی کبیر از ترس حاکمان جور با بعضی از اصحابش به دیلم و سپس به طبرستان رفت و مردم آن منطقه در سال 250ق، با او بیعت کردند. [[ن‍اص‍رک‍ب‍ي‍ر، ح‍س‍ن‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ي‌|حسن بن علی اطروش]] نیز از جمله کسانی بود که به این سرزمین مهاجرت کرد. محقق سپس به معرفی او و صفات و ویژگی‌های شخصیتی او پرداخته است؛ از جمله اینکه او پرچم جهاد برافراشت و توجهی به اذیت‎هایی که می‌دید نداشت. معروفیت او به [[ن‍اص‍رک‍ب‍ي‍ر، ح‍س‍ن‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ي‌|اطروش]] نیز به‌خاطر ضربه‌ شلاقی بود که به گوش او اصابت کرد و دچار طرش (ناشنوایی) شد؛ لذا معروف به [[ن‍اص‍رک‍ب‍ي‍ر، ح‍س‍ن‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ي‌|اطروش]] شد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص9-5</ref>‏.
    محقق اثر در ابتدای کتاب در ذکر شرح حال مؤلف، از خراسان و اطراف آن به‌عنوان مأمن تشیع و ائمه زیدیه یاد کرده که یحیی بن زید از آن جمله بوده است. بعدها حسن بن زید ملقب به داعی کبیر از ترس حاکمان جور با بعضی از اصحابش به دیلم و سپس به طبرستان رفت و مردم آن منطقه در سال 250ق، با او بیعت کردند. [[ن‍اص‍رک‍ب‍ي‍ر، ح‍س‍ن‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ي‌|حسن بن علی اطروش]] نیز از جمله کسانی بود که به این سرزمین مهاجرت کرد. محقق سپس به معرفی او و صفات و ویژگی‌های شخصیتی او پرداخته است؛ از جمله اینکه او پرچم جهاد برافراشت و توجهی به اذیت‎هایی که می‌دید نداشت. معروفیت او به [[ن‍اص‍رک‍ب‍ي‍ر، ح‍س‍ن‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ي‌|اطروش]] نیز به‌خاطر ضربه‌ شلاقی بود که به گوش او اصابت کرد و دچار طرش (ناشنوایی) شد؛ لذا معروف به [[ن‍اص‍رک‍ب‍ي‍ر، ح‍س‍ن‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ي‌|اطروش]] شد<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص9-5</ref>‏.


    او کتب فراوانی نوشته و بعضی آثار او را بالغ بر سیصد اثر دانسته‌اند. محقق اثر به بیست اثر او اشاره کرده که البساط اولین آنهاست. همچنین او را شاعر نازک‌اندیش و حماسی دانسته که در موضوعات و مواضع متعددی شعر سروده، اما جز اندکی از آنها باقی نمانده است. با این وصف بالغ بر ده صفحه از مقدمه محقق به اشعار و قصاید او اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص26-16</ref>‏.
    او کتب فراوانی نوشته و بعضی آثار او را بالغ بر سیصد اثر دانسته‌اند. محقق اثر به بیست اثر او اشاره کرده که البساط اولین آنهاست. همچنین او را شاعر نازک‌اندیش و حماسی دانسته که در موضوعات و مواضع متعددی شعر سروده، اما جز اندکی از آنها باقی نمانده است. با این وصف بالغ بر ده صفحه از مقدمه محقق به اشعار و قصاید او اختصاص یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص26-16</ref>‏.


    از جمله اشتباهات رایج در نسخ کتاب، اعلام کتاب است که نویسنده اشتباه و صحیح 15 تن از این اعلام را در مقدمه ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص42-41</ref>‏.
    از جمله اشتباهات رایج در نسخ کتاب، اعلام کتاب است که نویسنده اشتباه و صحیح 15 تن از این اعلام را در مقدمه ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص42-41</ref>‏.


    مباحث متن اثر با این عبارت آغاز شده است: «این کتابی است که آن را الداعي إلی الله، «الناصر للحق»، حسن بن علی بن حسن بن... علی بن ابی‌طالب نوشت و آن را بساط و دلیل برای متعلمین در قول به توحید خداوند قرار داد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‌45</ref>‏.
    مباحث متن اثر با این عبارت آغاز شده است: «این کتابی است که آن را الداعي إلی الله، «الناصر للحق»، حسن بن علی بن حسن بن... علی بن ابی‌طالب نوشت و آن را بساط و دلیل برای متعلمین در قول به توحید خداوند قرار داد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‌45</ref>‏.
    خط ۴۹: خط ۴۹:
    ## ایمان مفید در دنیا و آخرت: مانند ایمان تصدیق‌کنندگان که به‌جای‌آورندگان فرائض الهی و اجتناب‌کنندگان از محارم الهی هستند<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص33-32</ref>‏.
    ## ایمان مفید در دنیا و آخرت: مانند ایمان تصدیق‌کنندگان که به‌جای‌آورندگان فرائض الهی و اجتناب‌کنندگان از محارم الهی هستند<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص33-32</ref>‏.
    #:این مسئله از مهم‎ترین مسائل اختلافی امت اسلامی است. مرجئه ایمان را تنها قول (اعتقاد) بدون عمل دانسته، اما زیدیه، معترله، امامیه و دیگران آن را قول و عمل می‌دانند<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>‏.  
    #:این مسئله از مهم‎ترین مسائل اختلافی امت اسلامی است. مرجئه ایمان را تنها قول (اعتقاد) بدون عمل دانسته، اما زیدیه، معترله، امامیه و دیگران آن را قول و عمل می‌دانند<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>‏.  
    # نویسنده در باب دوم موضوع کفر به خداوند و نعمت‌هایش را مطرح کرده و با استناد به لغت و قرآن و سنت به تبیین این مسئله پرداخته است. او بر کفر گناهکار چنین استدلال می‌کند: هرکس که عمداً گناهی را مرتکب شود و بر گناهش اصرار کند، کبیره‌ای را مرتکب شده که خداوند وعده به عذاب آن داده، پس کفران نعمت کرده و به دشمنی با خدا برخاسته و شکر او را به‌جای نیاورده است<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
    # نویسنده در باب دوم موضوع کفر به خداوند و نعمت‌هایش را مطرح کرده و با استناد به لغت و قرآن و سنت به تبیین این مسئله پرداخته است. او بر کفر گناهکار چنین استدلال می‌کند: هرکس که عمداً گناهی را مرتکب شود و بر گناهش اصرار کند، کبیره‌ای را مرتکب شده که خداوند وعده به عذاب آن داده، پس کفران نعمت کرده و به دشمنی با خدا برخاسته و شکر او را به‌جای نیاورده است.<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
    # در باب سوم، فسق و ظلم و جنایت و غیر آن، از اسامی گناهان، از اوصاف کفر و معانی آن دانسته شده است<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
    # در باب سوم، فسق و ظلم و جنایت و غیر آن، از اسامی گناهان، از اوصاف کفر و معانی آن دانسته شده است.<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
    # باب چهارم پیرامون اوصاف نفاق و اثبات این مطلب است که هر گناهکاری منافق است؛ نفاق در لغت آن است که نسبت به انسان گمان می‌رود که فرمان خدا را می‌برد، ولی او برخلاف این گمان، نافرمانی می‌کند؛ همچنان‌که موش صحرایی پس از کندن سوراخ، آن را با خاک مسدود می‌کند، سپس با سرش نقب زده و نه از آن سوراخ، بلکه از سوراخی که برای فرار ایجاد کرده و گمان نمی‌رود، خارج می‌شود<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
    # باب چهارم پیرامون اوصاف نفاق و اثبات این مطلب است که هر گناهکاری منافق است؛ نفاق در لغت آن است که نسبت به انسان گمان می‌رود که فرمان خدا را می‌برد، ولی او برخلاف این گمان، نافرمانی می‌کند؛ همچنان‌که موش صحرایی پس از کندن سوراخ، آن را با خاک مسدود می‌کند، سپس با سرش نقب زده و نه از آن سوراخ، بلکه از سوراخی که برای فرار ایجاد کرده و گمان نمی‌رود، خارج می‌شود<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
    # در ابواب پنجم و ششم کتاب، به مبحث هدایت و اضلال خداوند پرداخته شده است. خداوند در ابتدا همه مردم را هدایت می‌کند و گمراه نمی‌گذارد، اما اگر ضلالت را برگزیدند و به گناه روی آوردند آنها را گمراه رها می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>‏.
    # در ابواب پنجم و ششم کتاب، به مبحث هدایت و اضلال خداوند پرداخته شده است. خداوند در ابتدا همه مردم را هدایت می‌کند و گمراه نمی‌گذارد، اما اگر ضلالت را برگزیدند و به گناه روی آوردند آنها را گمراه رها می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>‏.


    در انتهای کتاب، بیست مسئله در ذکر اعتقادات فرقه جبریه ذکر شده است. نویسنده با ذکر آیات مورد استناد آنها و اشتباه آنها در روش استفاده از این آیات، با استناد به لغت و قرآن کریم این مسائل را پاسخ گفته است<ref>ر.ک: همان</ref>‏.  
    در انتهای کتاب، بیست مسئله در ذکر اعتقادات فرقه جبریه ذکر شده است. نویسنده با ذکر آیات مورد استناد آنها و اشتباه آنها در روش استفاده از این آیات، با استناد به لغت و قرآن کریم این مسائل را پاسخ گفته است.<ref>ر.ک: همان</ref>‏.  


    در مسئله هفده کتاب، اعتقاد جبریه در موضوع قضا و قدر مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده، این فرقه را جاهل به فهم لغت قرآن و معانی آن می‌داند. او برای قضای الهی با استناد به آیات قرآن کریم چهار معنا ذکر کرده و دیدگاه جبریه را با سؤال و جواب‌های متعدد مورد نقد قرار داده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص164-162</ref>‏.  
    در مسئله هفده کتاب، اعتقاد جبریه در موضوع قضا و قدر مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده، این فرقه را جاهل به فهم لغت قرآن و معانی آن می‌داند. او برای قضای الهی با استناد به آیات قرآن کریم چهار معنا ذکر کرده و دیدگاه جبریه را با سؤال و جواب‌های متعدد مورد نقد قرار داده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص164-162</ref>‏.  


    در آخرین مسئله کتاب نیز موضوع اختیار بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که خداوند اگر می‌خواست می‌توانست همه را بر ایمان مجبور کند و اگر می‌خواست همه را بر قسط و عدل اجبار می‌کرد و اگر چنین می‌کرد دیگر کسی مستحق سپاس و پاداش نبود. او با استناد به آیات قرآن کریم اجبار را رد کرده است. سپس موضوع تفویض را نیز صحیح ندانسته است. او در رد تفویض به عبارتی از امیرالمؤمنین اشاره کرده که محقق اثر عبارت دقیق آن را از نهج البلاغه در پاورقی ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص170</ref>‏.  
    در آخرین مسئله کتاب نیز موضوع اختیار بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که خداوند اگر می‌خواست می‌توانست همه را بر ایمان مجبور کند و اگر می‌خواست همه را بر قسط و عدل اجبار می‌کرد و اگر چنین می‌کرد دیگر کسی مستحق سپاس و پاداش نبود. او با استناد به آیات قرآن کریم اجبار را رد کرده است. سپس موضوع تفویض را نیز صحیح ندانسته است. او در رد تفویض به عبارتی از امیرالمؤمنین اشاره کرده که محقق اثر عبارت دقیق آن را از نهج البلاغه در پاورقی ذکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص170</ref>‏.  


    ناصـر کبیر‌، روایـاتی را از ائمـه امامیـه‌ نقل‌ کـرده‌ و حتـی در پـاره‌ای از اسـناد روایـی‌اش، بعضـی محـدثان امـامی قمـی قـرار دارند که احمد بن محمد بن عیسی قمی از آن جمله هستند<ref>ر.ک: موسوی‌نژاد، سید علی، ص69؛ متن کتاب، ص75</ref>‏.  
    ناصـر کبیر‌، روایـاتی را از ائمـه امامیـه‌ نقل‌ کـرده‌ و حتـی در پـاره‌ای از اسـناد روایـی‌اش، بعضـی محـدثان امـامی قمـی قـرار دارند که احمد بن محمد بن عیسی قمی از آن جمله هستند<ref>ر.ک: موسوی‌نژاد، سید علی، ص69؛ متن کتاب، ص75</ref>‏.