ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ')
    جز (جایگزینی متن - 'نزدیک ى' به 'نزدیکى')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۷۷: خط ۷۷:
    در هر حال ابوالفرج هرگز از اصفهان، به عنوان شهرى كه مى‌شناخته، يا رابطه‌اى با آن داشته، سخن نگفته است، اما به سفر يا اقامت در چند شهر ديگر تصريح كرده كه نخستين آنها كوفه است. وى در اغانى گوید: «احمد عجلى عطار در كوفه مرا چنين روايت كرد...» (228/14، 288/18)، يا «حسين شجاعى بلخى در كوفه مرا چنين گفت...» (319/14). در مقاتل نيز تصريح مى‌كند كه در كوفه روايتى شنيده است (ص 131). علاوه بر آن بسيارى از كسانى كه از شيوخ او به شمار آمده‌اند و وى بارها از آنان نقل قول كرده، همه از راویان بزرگ كوفه بوده‌اند، از آن جمله محمد بن عبدالله حضرمى، محمد قتّات، على ابن عباس مقانعى و حسين بن ابى احوص كه بيشتر به روايت حديث شهرت دارند (نك‍: خطيب، 398/11).
    در هر حال ابوالفرج هرگز از اصفهان، به عنوان شهرى كه مى‌شناخته، يا رابطه‌اى با آن داشته، سخن نگفته است، اما به سفر يا اقامت در چند شهر ديگر تصريح كرده كه نخستين آنها كوفه است. وى در اغانى گوید: «احمد عجلى عطار در كوفه مرا چنين روايت كرد...» (228/14، 288/18)، يا «حسين شجاعى بلخى در كوفه مرا چنين گفت...» (319/14). در مقاتل نيز تصريح مى‌كند كه در كوفه روايتى شنيده است (ص 131). علاوه بر آن بسيارى از كسانى كه از شيوخ او به شمار آمده‌اند و وى بارها از آنان نقل قول كرده، همه از راویان بزرگ كوفه بوده‌اند، از آن جمله محمد بن عبدالله حضرمى، محمد قتّات، على ابن عباس مقانعى و حسين بن ابى احوص كه بيشتر به روايت حديث شهرت دارند (نك‍: خطيب، 398/11).


    شايد وى در كوفه در خدمت محمد بن حسين كندى شاگردى مى‌كرده است. اين محمد، بنابر تصريح ابوالفرج (الاغانى، 350/15) خطيب مسجد قادسيه بوده است و ظاهرا به سبب نزدیک ى قادسيه به كوفه، به اين شهر مى‌آمده و مقدمات علوم را به ابوالفرج جوان مى‌آموخته است، زيرا ابوالفرج خود گوید كه مؤدب من محمد بن حسين كندى مرا خبر داد (همان، 165/14). حال اگر باور داشته باشيم كه او در كوفه زيسته، به قطع مى‌توان گفت كه اين اقامت از 17 سالگى او فراتر نرفته است. اما تأثير محدثان اين شهر، به خصوص علویان را كه بيشتر در كوفه گرد آمده بودند، مى‌توان آشكارا در آثار او باز يافت. نخستين کتاب عمدۀ او، [[مقاتل الطالبيين]] كه آن را در 313ق تأليف كرده (يعنى پيش از 30 سالگى، نك‍: مقاتل، 4)، غالبا از قول محدثان و راویان شيعى كوفه روايت شده است. سخن اين کتاب، جدى است و از تغزل و غنا در آن خبرى نيست.
    شايد وى در كوفه در خدمت محمد بن حسين كندى شاگردى مى‌كرده است. اين محمد، بنابر تصريح ابوالفرج (الاغانى، 350/15) خطيب مسجد قادسيه بوده است و ظاهرا به سبب نزدیکى قادسيه به كوفه، به اين شهر مى‌آمده و مقدمات علوم را به ابوالفرج جوان مى‌آموخته است، زيرا ابوالفرج خود گوید كه مؤدب من محمد بن حسين كندى مرا خبر داد (همان، 165/14). حال اگر باور داشته باشيم كه او در كوفه زيسته، به قطع مى‌توان گفت كه اين اقامت از 17 سالگى او فراتر نرفته است. اما تأثير محدثان اين شهر، به خصوص علویان را كه بيشتر در كوفه گرد آمده بودند، مى‌توان آشكارا در آثار او باز يافت. نخستين کتاب عمدۀ او، [[مقاتل الطالبيين]] كه آن را در 313ق تأليف كرده (يعنى پيش از 30 سالگى، نك‍: مقاتل، 4)، غالبا از قول محدثان و راویان شيعى كوفه روايت شده است. سخن اين کتاب، جدى است و از تغزل و غنا در آن خبرى نيست.


    مى‌دانيم كه ابوالفرج اندكى پس از سال 300 ق913/‌م در بغداد بوده است، زيرا در اغانى ضمن شرح حال ابوشراعه، مى‌نویسد كه پسر او ابوالفياض بعد از سال 300 ق، نزد ايشان به بغداد رفت و ياران، قطعاتى از اخبار و لغت از او نقل كردند. اما چون ابوالفرج خود نتوانست به خدمتش برسد، ابوالفياض نامه‌اى به او و پدرش نگاشته، اجازۀ روايت اخبار به آنان داده است (22/23). اين سخن چند نكته را آشكار مى‌سازد: نخست اينكه وى تقريبا از 17 سالگى در بغداد مى‌زيسته است، ديگر آنكه پدرش تا آن زمان زنده بوده، اما احتمال مى‌رود كه در همان احوال در گذشته باشد، زيرا ابوالفرج ديگر در هيچ جا-بر خلاف ديگر اعضاى خانواده و به خصوص عمویش حسن-از او نامى نمى‌برد؛ سديگر آنكه گویى ابوالفرج روايات و اخبار کتاب اغانى را از نوجوانى گرد مى‌آورده و اينكه از قول خود او گفته‌اند آن کتاب را طى 50 سال تدارك مى‌ديده است (ياقوت، ادبا، 98/13)، چندان بى‌معنى نيست.
    مى‌دانيم كه ابوالفرج اندكى پس از سال 300 ق913/‌م در بغداد بوده است، زيرا در اغانى ضمن شرح حال ابوشراعه، مى‌نویسد كه پسر او ابوالفياض بعد از سال 300 ق، نزد ايشان به بغداد رفت و ياران، قطعاتى از اخبار و لغت از او نقل كردند. اما چون ابوالفرج خود نتوانست به خدمتش برسد، ابوالفياض نامه‌اى به او و پدرش نگاشته، اجازۀ روايت اخبار به آنان داده است (22/23). اين سخن چند نكته را آشكار مى‌سازد: نخست اينكه وى تقريبا از 17 سالگى در بغداد مى‌زيسته است، ديگر آنكه پدرش تا آن زمان زنده بوده، اما احتمال مى‌رود كه در همان احوال در گذشته باشد، زيرا ابوالفرج ديگر در هيچ جا-بر خلاف ديگر اعضاى خانواده و به خصوص عمویش حسن-از او نامى نمى‌برد؛ سديگر آنكه گویى ابوالفرج روايات و اخبار کتاب اغانى را از نوجوانى گرد مى‌آورده و اينكه از قول خود او گفته‌اند آن کتاب را طى 50 سال تدارك مى‌ديده است (ياقوت، ادبا، 98/13)، چندان بى‌معنى نيست.