طبقات الصوفية (انصاري هروي): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ')
    جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
    خط ۵۰: خط ۵۰:
    #تعدد نام براى شناخت و معرفت در «طبقات»، از چنان تمايز و نگرشى پديد آمده است و پير هرات با تيزبينى و ذوق خاص خويش هركدام را نامى درخورد آن نهاده است مانند: معرفت استدلالى يا معرفت مزدوران، معرفت احتجاجى يا معرفت خذلان يا عقلى، معرفت واسطه يا معرفت مضطران، معرفت رجاآميز يا معرفت گدايان، معرفت بيم‌آميز يا معرفت متنافران، معرفت ناجوان‌مردان، معرفت حسبتى يا معرفت افتان و خيزان، معرفت عاريتى، معرفت غرق در توحيد، معرفت تقريرى، معرفت تصديقى و معرفت تحقيقى<ref>همان، مقدمه، ص نود - نود و يك</ref>
    #تعدد نام براى شناخت و معرفت در «طبقات»، از چنان تمايز و نگرشى پديد آمده است و پير هرات با تيزبينى و ذوق خاص خويش هركدام را نامى درخورد آن نهاده است مانند: معرفت استدلالى يا معرفت مزدوران، معرفت احتجاجى يا معرفت خذلان يا عقلى، معرفت واسطه يا معرفت مضطران، معرفت رجاآميز يا معرفت گدايان، معرفت بيم‌آميز يا معرفت متنافران، معرفت ناجوان‌مردان، معرفت حسبتى يا معرفت افتان و خيزان، معرفت عاريتى، معرفت غرق در توحيد، معرفت تقريرى، معرفت تصديقى و معرفت تحقيقى<ref>همان، مقدمه، ص نود - نود و يك</ref>
    #پير هرات، معرفت را «احاطت به عين چيز، آن‌چنان‌كه آن است» تعريف كرده است و بر اساس اين تعريف، آن را به سه درجه و مردم را در آن به سه گروه تقسيم كرده است: معرفت عامه، معرفت عالم و معرفت خاصه، كه هركدام مراحلى دارد مانند معرفت فطرى و معرفت دلالت و معرفت مشاهدت و معرفت تقرير و معرفت تصديق و معرفت تحقيق. معرفت عامه، معرفت فطرى است و اين نخستين مرحله از معرفت و شناخت است و هرگاه اين معرفت با تفكر در شواهد و دلائل همراه شود، به مرحله‌ى بالاترى ارتقاء مى‌يابد كه معرفت رسمى يا عالمانه خوانده مى‌شود<ref>همان، مقدمه، ص نود</ref>
    #پير هرات، معرفت را «احاطت به عين چيز، آن‌چنان‌كه آن است» تعريف كرده است و بر اساس اين تعريف، آن را به سه درجه و مردم را در آن به سه گروه تقسيم كرده است: معرفت عامه، معرفت عالم و معرفت خاصه، كه هركدام مراحلى دارد مانند معرفت فطرى و معرفت دلالت و معرفت مشاهدت و معرفت تقرير و معرفت تصديق و معرفت تحقيق. معرفت عامه، معرفت فطرى است و اين نخستين مرحله از معرفت و شناخت است و هرگاه اين معرفت با تفكر در شواهد و دلائل همراه شود، به مرحله‌ى بالاترى ارتقاء مى‌يابد كه معرفت رسمى يا عالمانه خوانده مى‌شود<ref>همان، مقدمه، ص نود</ref>
    #معرفت حقيقى يا معرفت خاصه از نظر پير هرات معرفتى است از افق حقيقت و حوالى آن و كمترين نتيجه‌ى اين معرفت، «احوال» و «ولايات» است كه خداوند به دارنده‌ى آن عطا مى‌كند. اين معرفت، معرفت عيان است نه معرفت بيان و شرط آن داشتن يقين درست و توكل بر خداوند است و پذيرفتن عجز اسباب و بازگشتن از اسباب به مسبب و...<ref>همان، مقدمه، ص نود و يك</ref>
    #معرفت حقيقى يا معرفت خاصه از نظر پير هرات معرفتى است از افق حقيقت و حوالى آن و كمترين نتيجه‌ى اين معرفت، «احوال» و «ولايات» است كه خداوند به دارنده‌ى آن عطا مى‌كند. اين معرفت، معرفت عيان است نه معرفت بيان و شرط آن داشتن يقين درست و توكل بر خداوند است و پذيرفتن عجز اسباب و بازگشتن از اسباب به مسبب و..<ref>همان، مقدمه، ص نود و يك</ref>
    #معرفت خاص الخاص يا معرفت مستغرق در محض توحيد، نه با استدلال حاصل مى‌شود، نه عقل و علم در آن راه دارد و نه اجتهاد بدان راه مى‌برد و نه شواهد بر آن دلالت مى‌كند. هيچ واسطه و وسيله‌اى در آن نمى‌گنجد. اين معرفت نيز سه ركن دارد: مشاهده قرب، صعود از علم، مطالعه جمع. اين معرفت، اختيارى نيست، قهرى است و...<ref>همان، مقدمه، ص نود و دو</ref>
    #معرفت خاص الخاص يا معرفت مستغرق در محض توحيد، نه با استدلال حاصل مى‌شود، نه عقل و علم در آن راه دارد و نه اجتهاد بدان راه مى‌برد و نه شواهد بر آن دلالت مى‌كند. هيچ واسطه و وسيله‌اى در آن نمى‌گنجد. اين معرفت نيز سه ركن دارد: مشاهده قرب، صعود از علم، مطالعه جمع. اين معرفت، اختيارى نيست، قهرى است و..<ref>همان، مقدمه، ص نود و دو</ref>
    #تصوف، راه و روشى است براى حصول معرفت و وصول حق و اين معرفت چنان‌كه ديديم با معرفت‌هاى ديگر تفاوت كلى و اساسى دارد و به گفته‌ى پير هرات اينان كه اصل اين كارند، او را مى‌شناسند. نه به شواهد و دلائل مى‌شناسند كه به او مى‌شناسند، به اوليت او و وحدانيت او...<ref>همان، مقدمه، ص نود و سه</ref>
    #تصوف، راه و روشى است براى حصول معرفت و وصول حق و اين معرفت چنان‌كه ديديم با معرفت‌هاى ديگر تفاوت كلى و اساسى دارد و به گفته‌ى پير هرات اينان كه اصل اين كارند، او را مى‌شناسند. نه به شواهد و دلائل مى‌شناسند كه به او مى‌شناسند، به اوليت او و وحدانيت او..<ref>همان، مقدمه، ص نود و سه</ref>
    #عجز و ناتوانى عقل و علم در شناخت عارفانه، مسئله‌اى است كه از ديرباز به‌وسيله‌ى صوفيه اعلام شده است. از نظر خواجه عبدالله انصارى، عقل، حيلت و وسيله‌اى است كه به درد كارهاى اين جهانى مى‌خورد و عقل مجرد راه به شناخت نمى‌تواند برد؛ زيرا عقل، مخلوق است و حداكثر توانايى او شناخت همچون خودى است و به همين سبب وى مريدان خويش را از پذيرفتن سخن كسانى كه در شناخت خداوند از عقل و قياس خود مى‌گويند، برحذر مى‌دارد و از سوى ديگر به نظر او ايمان مسئله‌اى سمعى است نه عقلى و شرط آن تسليم است نه تعقل<ref>همان، مقدمه، ص پنجاه و يك</ref>
    #عجز و ناتوانى عقل و علم در شناخت عارفانه، مسئله‌اى است كه از ديرباز به‌وسيله‌ى صوفيه اعلام شده است. از نظر خواجه عبدالله انصارى، عقل، حيلت و وسيله‌اى است كه به درد كارهاى اين جهانى مى‌خورد و عقل مجرد راه به شناخت نمى‌تواند برد؛ زيرا عقل، مخلوق است و حداكثر توانايى او شناخت همچون خودى است و به همين سبب وى مريدان خويش را از پذيرفتن سخن كسانى كه در شناخت خداوند از عقل و قياس خود مى‌گويند، برحذر مى‌دارد و از سوى ديگر به نظر او ايمان مسئله‌اى سمعى است نه عقلى و شرط آن تسليم است نه تعقل<ref>همان، مقدمه، ص پنجاه و يك</ref>
    #بسيارى از مشايخ در «طبقات الصوفية» و در متن‌هاى ديگر عرفانى، به صفت «صاحب كرامات» ستوده شده‌اند، بااين‌همه، پير هرات به‌طور كلى با آنچه كه كرامت ناميده مى‌شود موافق نيست؛ على‌الخصوص كه اظهار كرامات براى جلب قبول و پسند ديگران باشد... دليل اساسى مخالفت پير هرات با كرامات، ترس از غرور و مكر و احتمال انحراف و بيرون آمدن از «حقيقت» است<ref>همان، مقدمه، ص نود و هشت</ref>
    #بسيارى از مشايخ در «طبقات الصوفية» و در متن‌هاى ديگر عرفانى، به صفت «صاحب كرامات» ستوده شده‌اند، بااين‌همه، پير هرات به‌طور كلى با آنچه كه كرامت ناميده مى‌شود موافق نيست؛ على‌الخصوص كه اظهار كرامات براى جلب قبول و پسند ديگران باشد... دليل اساسى مخالفت پير هرات با كرامات، ترس از غرور و مكر و احتمال انحراف و بيرون آمدن از «حقيقت» است<ref>همان، مقدمه، ص نود و هشت</ref>